22 - 02 - 2018
جوک ناب ایرانی!
زمانی که در اصفهان دانشجو بودم، یک خانه دربست به اتفاق سه نفر از همکلاسیها اجاره کرده بودیم. یکی از دوستان نامش محمد بود که ما به اختصار او را «مَد» و گاهی هم مدآقا صدایش میزدیم. روزی مادرش از تهران برای سر زدن به پسرش به اصفهان آمد وچند روزی مهمان ما بود. در آن زمان توریستهای زیادی به اصفهان میآمدند. مادر دوستمان را به مسجد شاه برای دیدار از آثار تاریخی برده بودیم، پیرزن خسته شد و روی پلهای نشست و رو کرد به پسرش و گفت: محمد جان توکه اینقدر درس خوندی و دانشجو شدی، یه کم با این خارجیا به زبونشون صحبت کن من لذت ببرم. مدآقا که به زحمت درس انگلیسی را پاس میکرد نگاهی از روی ناچاری به ما کرد و توریستی را صدا زد وگفت: «هی مستر کن یو اسپیک انگلیش » توریست به گمان اینکه کسی پیدا شده که زبانش را میداند گفت: «یس آی کن هاواریو» مدآقا گفت: «آی دونت نو اسپیک انگلیش» توریست کمی تعجب کرد، محمد این بار گفت: «کونن زی اشپغشن دویچ» یعنی آلمانی میدونی، توریست با خوشحالی گفت: «یا یا ایش کان اشپغشه دویچ » یعنی بله بله من زبان آلمانی بلدم. اینبار مدآقا گفت: «ایش کان نیشت اشپغشه دویچ» یعنی من آلمانی بلد نیستم، توریسته با تعجب بیشتر درچهره دوستمان نگاه میکرد که مدآقا اینبار به زبان فرانسه گفت: «پاقله فقانسه» توریست که به زبان فرانسه هم آشنایی داشت گفت: «ووی ووی» اما اینبار بازهم مدآقا گفت: «ژُنوسه پا پاقله فقانسه» یعنی من فرانسه نمیدانم. توریست در این لحظه زد زیر خنده و با دست پشت رفیقمان میزد و میگفت: «مَد… مَد… مَد» یعنی دیوانه … دیوانه… دیوانه و رفت پی کارش. مادر دوستمان از پسرش پرسید: مادر جون چه خوب انگلیسی حرف میزنی چی بهش گفتی که هنوز داره میخنده. مَدآقا گفت: یه جُک ناب ایرانی براش تعریف کردم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد