19 - 07 - 2018
حتی بازار فروش کتاب های عامهپسند هم راکد است
محمدرضا ذوالعلی نویسنده معتقد است جدا از بحث اقتصادی که واقعا بحرانی و بههم ریخته است، آنچه واقعا آزاردهنده شده، سیستم ناامیدی و نگرانیای است که در جامعه شدت گرفته است. این نگرانی و ناامیدی باعث میشود دیگر اصلا کششی به سمت کالاهای فرهنگی از قبیل کتاب وجود نداشته باشد.
محمدرضا ذوالعلی (نویسنده) که با رمان «افغانیکِشی»اش در بخش رمان جایزه «مهرگان ادب» جزو تحسینشدهها بود در گفتوگو با ایلنا، درباره تاثیر وضعیت بد اقتصادی بر بازار کتاب و نقش حمایتهای دولتی مثل اجرای طرحهای فصلی حمایت از کتابفروشیها بیان کرد: سابقه نشان داده که هرکجا دولتی دخالتی داشته خرابش کرده است. یعنی اگر حمایتی هم شده حمایت جهتداری بوده که تنها نصیب قشر و گروه و کتاب و نشر خاصی شده است و همه به آن نسبتی که شایستگیاش را داشتهاند و به اندازهای که عادلانه و منصفانه باشد، از این حمایتها بهره نبرده و نمیبرند. منتها به نظرم کار از این حمایتهای تسکیندهنده و مسکنها گذشته است. جدا از بحث اقتصادی که واقعا بحرانی و به هم ریخته است، آنچه واقعا آزاردهنده شده سیستم ناامیدی و نگرانیای است که در جامعه شدت گرفته است. این نگرانی و ناامیدی باعث میشود دیگر اصلا کششی به سمت کالاهای فرهنگی از قبیل کتاب نداشته باشند.
او افزود: کتابفروشی دیروز میگفت از کتاب «ملت عشقی» که هفتهای هشت تا ده نسخه میفروختم دو هفته است یک جلد هم نفروختهام. یعنی در چنین شرایطی مردم حتی به سمت کتابهایی که به اصطلاح تو بورس میافتند یا اسمشان سر زبانها قرار میگیرد و همه ناخودآگاه احساس میکنند وظیفه دارند بروند و این کتاب را بخرند و بخوانند هم نمیروند و در مورد چنین آثاری هم بازار راکد است، مثل بقیه بازارها. عملا در کشور به جز بازار سکه و ارز که بازاری متلاطم و خیلی سرمایهای است مابقی بازارها خوابیده و راکد است. بازار کتاب هم در چنین فضایی بد که بود افتضاح شده است.
او همچنین در ارزیابیاش از انتقاد برخی از کارشناسان ادبی از قطع ارتباط بدنه جامعه با ادبیات داستانی و رمان ایرانی متذکر شد: تا حدی که من مطالعه دارم و طبعا همه داستانهای کوتاه و رمانهای منتشر شده در چند سال گذشته را نخواندهام احساس میکنم درست است که داستانهای ما از بدنه مردم دور شدهاند. البته داستانی که روشنفکر مینویسد معمولا مخاطبش همان قشر فرهیخته است. درصورتی که اگر شما روشنفکر هستی لزومی ندارد حتما برای روشنفکر بنویسی و گروهی هم باید باشند که با تمام روشنفکری برای بدنه جامعه و عامه مردم بنویسند. منظور از عامه هم حتما یک فرد کمسواد نیست. این عامه ممکن است پزشک کتابخوان باشد. بسیاری از داستانهای امروز را که میخوانی واقعا فقط دغدغههای روشنفکری و انسانهای مایوس و سرخوردهای است که مدام غر میزنند و انگار دقیقا هم نمیدانند چه میخواهند و از چه کسی یا چه چیزی ناراضی هستند. هرچند به نظرم این فاصله در حال کمرنگ شدن است و نویسندههای ما فهمیدهاند که حتما هم لازم نیست از زوایه دید یک دانشجوی بچه پولدار یا شخصی که تنها دغدغهاش بحران هویتش است یا دیگر مسایل روشنفکری است، داستان خلق کنند و یک آدم معمولی هم دوست دارد خودش و عشق و زندگیاش را در رمان و داستان ببیند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد