30 - 11 - 2019
حیطههای جدید اقتصاد
مجتبی صدریا- اوکسفام که یک نهاد مردمی بینالمللی است، در سال ۲۰۱۸ پژوهشی انجام داد که نتایج آن، در آن زمان حیرتانگیز بود و مهم اینکه در شش سال اخیر نتایج جدید دادههای سال ۲۰۱۳ را تایید میکند.
مثلا در ماه ژانویه ۲۰۱۷ بازهم اوکسفام گزارش اقتصادی از نابرابریهای جهان داد. طبق این گزارش ثروت خانوارهای دنیا ۲۴۱ تریلیون دلار است که از این رقم فقط یک درصد جمعیت کره خاکی ۱۱۰ تریلیون دلار را در اختیار دارد. جالب است این نکته را هم در نظر بگیریم که ثروت ۸۵ نفر ثروتمندترین انسانهای کره خاکی برابر است با ۵۰ درصد کل ثروت مردم کره خاکی.
وقتی این دادهها برملا شد کنفرانس اقتصاد جهانی سال ۲۰۱۴ رسما اعلام کرد که بزرگترین خطر اقتصاد جهانی گسترش نابرابریهای درآمد است. باز برای هوشیارتر کردن ما آمار جدید میگوید که ثروت هشت نفر از ثروتمندترین مردم دنیا مساوی با ۳/۶ میلیارد دلار است و این به این معناست که این رقم برابر با ثروت ۵۰ درصد مردم این کره خاکی است و آنچه که نگرانکننده است اینکه این اختلاف بین آنان که دارند و آنان که ندارند هر روز بیشتر میشود.
اشتباه خواهد بود اگر حیطه این نابرابریها را فقط اقتصادی فرض کنیم. کاملا روشن است که تبعات این نابرابریهای اقتصادی حیطه آموزشوپرورش و سلامت را نیز در برمیگیرد و این مجموعه بخش زیادی از چالشهای بشریت امروز را به ما نشان میدهند. اهداف توسعه پایدار که برنامه تصویب شده توسط ۱۵۰ کشور عضو سازمان ملل است یکی از مقاصدی که برای خود تعیین کرده یافتن راهحل برای این شرایط دنیای امروز است. اهداف توسعه پایدار جانشین یک بیانیه دیگر سازمان ملل است که با عنوان اهداف توسعه هزاره جدید مطرح شده بود و ۱۷ هدف اساسی را برای بشریت تعریف کرده و از تمام اعضای سازمان ملل خواسته بود که بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۳۰ به این سمت حرکت کنند.
نهادهای مدنی، دولتی و بینالمللی از سال ۲۰۱۵ یعنی در چهار سال گذشته مدام گزارش میدهند که نه تنها نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی به سمت تقلیل و کمتر شدن حرکت نکرده و نمیکند بلکه هم در تکتک جوامع و هم در کل جهان این نابرابریها در حال شدت یافتن هستند. جالب اینجاست که یکی از امیدها و آرزوهای انسانهای آگاه در نیمه دوم قرن بیستم این بود که رشد علوم و فناوریای که انسانها در حال کوشش برای سامان دادن به آن هستند ابزاری اساسی برای تقلیل نابرابریها خواهد شد در حالی که امروز مشخص شده کیفیت علوم و فناوریای که تولید میشود و نحوه تولید آنها خود به یکی از علل اساسی نابرابری اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است.
علم و فناوری به صورت یکسان و موزونی رشد نمیکند و هر حیطهای از رشد، از یک سو در کل جامعه و اقتصاد تاثیر میگذارد و از سوی دیگر در بخشهایی از علم نیز تاثیر میگذارد.
اولین مثال از این موضوع در حیطه علوم طبیعی میگنجد. معمولا امروز مجموعه شناختهایی که میکوشد کلیتی را درباره همه چیز توضیح بدهد را علوم طبیعی مینامند.
این علوم طبیعی شامل فیزیک، شیمی، بیولوژیک و… است. این علوم توجه خاصی به حیطه زندگی ما دارند و میکوشند آنرا بهتر درک کنند به همین دلیل هرازگاهی یک نظریه جدید یا جنبههایی از نظریه جدید درباره جهان، هستی ارائه میدهند تا اصول کلی را روشنتر کنند. انسانها تاکنون کوشیدهاند جریان زندگی را درون خود و در محیط خود درک و این ادراکات را انباشت کنند و برپایه چنین شناختی پیشبینی برای رشد این علوم طبیعی را انجام دهند. این ادراکات و دادهها فهم بشریت را از دنیایی که در آن زندگی میکنند تحول داده مضافا بر این ادراکات روششناسی علوم طبیعی کمک فراوانی برای پیشبینی آینده پدیدههای متعددی شده است.
مثال بعدی به علوم ماورای طبیعه مربوط میشود. همانطور که گفتیم علوم طبیعی یک تاریخ ۴/۶ میلیارد ساله را بررسی کرده است. بر پایه این بررسیها تاریخی را تدوین کرده است که با اتکا به آن تحولات ممکن فعلی و آتی را پیشبینی میکند. آنچه به عنوان علوم ماورالطبیعه خطاب میشود امروز شامل مهندسی و آیتی که کاملا پدیدههایی متفاوت از آنچه در طبیعت موجود است را تولید میکند به یک معنی به این رده تولیدات علم و فناوری تولیدات مصنوعی خطاب میکنند یعنی آنچه که هرگز در طبیعت تولید نشده و کاملا جدید است میتوان گفت که این یک حیطه اساسی علم و فناوری با تبعات صنعتی، اقتصادی، فرهنگی و سامانیابی انسانها میتواند بشود.
مثال بعدی علوم اجتماعی را هدف قرار داده است.
به نظر میآید که گرایشمان بر این است که آنچه را که در طبیعت درک میکنیم به جامعه انسانی هم منتقل کنیم. عاملی که این روند را تسریع میکند دقیقتر شدن اندازهگیری در علوم و فناوری است. اگر امروز دستگاههای ضبط امواج مغز انسانی، افق رشد نگاه مغزی یا عینیت بیشتر بخشیدن به فعالیتهای مغز محبوبیت بیشتری یافتهاند. از طریق انتقال این روشهای جدید، علوم و فناوری برای هر فرد را به کل حیطه جامعه بشری بسط میدهند. یکی از اهداف این تعمیم شیوهها و دستاوردهای علوم و فناوری به حیطه جامعه بشری امکان درآمدسازیهای جدید در این حیطههاست.
این منطق ثروتآفرینی هر چه بیشتر از هر چیز که در بطن خود ابزاری دیدن انسانها را شامل میشود در روند تحول خود به عاملی برای عمیقتر شدن فاصله بین قطبهای اجتماعی و میزان دسترسی به نعمتهای اجتماعی و بهرهمندی از آنهاست. دیگر، علم اقتصاد فقط شامل فعالیتهای اقتصادی نمیشود بلکه مدعی است فراگیر همه زندگی است.
Modjtaba.sadria@yahoo.co.uk
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد