2 - 06 - 2020
خط پایان
«حسن توفیق» برادر ارشد حسین و عباس (از نوههای خواهری حسینخان توفیق، بنیانگذار روزنامه توفیق در سال ١٣٠١)، متولد ١١ اسفندماه ١٣٠۴ در دبستان دارالفنون تا اخذ دیپلم متوسطه تحصیل کرد. سپس به دانشگاه تهران راه یافت و در رشته حقوق قضایی فارغالتحصیل شد. کارمند وزارت دارایی بود و مدتی در دانشگاه ملی (شهید بهشتی فعلی) درس میداد.
حسن توفیق از دوران محمدعلی توفیق (١٣٢٢) رسما به جمع طنزپردازان توفیق پیوست. از همان ابتدا نیز قدرت مدیریت خودش را نشان داد و پس از برکناری سردبیران چپگرا و متمایل به حزب توده، سردبیری توفیق را با همراهی برادرانش برعهده گرفت. حسنآقا، کاریکاتوریست برجستهای بود و اغلب کاریکاتورهای روی جلد توفیق در دوره دوم و سوم، کار اوست. ابتدا با راهنمایی و همکاری روحالله داوری، از کاریکاتوریستهای متاخر توفیق و سپس به صورت مستقل شروع به خلق آثار ماندگارش در هفتهنامه کرد. به قول بسیاری از بزرگان معاصر کارتون و کاریکاتور ایران، حسن توفیق، هنرمندی صاحب سبک بود. مهدی سهیلی در بیتی از قصیدهای (١٣٢۶) اندر احوال طنزآوران توفیق، درباره حسن توفیق چنین سروده: «توفیق، آنکه هست «حسن» نام کوچکش/ نقاش چیرهدست و جوانی هنرور است».
در دوره اول و دوم توفیق، آثار کاریکاتوری متنوعی از داوری، تجارتچی، دولو، خطیبی، ماهر، یاسری، خرسندی، جاهد، معدنچی، میربابایی، محصص، نعمتاللهی، نیکزاد و دیگران روی جلد توفیق دیده میشود اما از اوایل دهه ۲۰، محور اصلی کاریکاتورهای جلد، آثار حسن توفیق است. اولین کاریکاتور جلد او، که متاثر از کاریکاتوری از عصر قاجار در مطبوعه «کشکول» بود، در اردیبهشت ١٣٢٢ منتشر میشود. در این کاریکاتور، عدهای مطبوعات را آتش زدهاند و دست به دست هم دورش میرقصند. به مرور و با پختهتر شدن قلم حسن توفیق، آثارش ازجمله گراور و کلیشهسازی برای صفحه «حزب خران» و کاراکتر و تیپسازی طنزآمیز برای رجال سیاسی، محبوبیت بسیاری مییابد. در توفیق سال ١٣٢٣، عکس و کاریکاتوری از او که اصطلاحا «خودکشی!»اش بود، با این معرفی کوتاه چاپ شده است: «حسن توفیق قریب ۱۸ سال از عمرش میگذرد و فعلا در دبیرستان دارایی مشغول به تحصیل است، از هنرمندانی است که در میان همسالان خود کمتر نظیر دارد و میتوان گفت چنانچه وسیله تشویق او فراهم شود، آتیه درخشانی در انتظار اوست». آوازه هنر حسن توفیق منحصر به جو روزنامه توفیق نبود بلکه به عنوان مثال روی جلدهای ماهنامه «ماه» (نخستین ماهنامه طنز ایران به امتیاز اسداله شهریاری) هم آثار ارزشمند حسن توفیق بودند. تحلیل و سبکشناسی آثار حسن توفیق در دوره دوم انتشار توفیق، مبحث گستردهای است که در این مقال نمیگنجد و نیازمند مطالعات بینارشتهای است، چنانکه بسیاری از این آثار از پی بازخورد مهمترین وقایع سیاسی آن روزها از جمله مشکلات داخلی، ملیگرایی و تهاجم دولتهای خارجی به کشور برای امتیاز گرفتن، نشات گرفته است.با آغاز دهه ۳۰، حضور کاریکاتوریستهایی همچون داوری در «باباشمل»، احمری در «چلنگر»، سیاح در «اطلاعات هفتگی»، دولّو در اغلب روزنامهها،… و همچنین ورود برخی نمونهها از نشریات فکاهی خارجی به بازار ایران، سبب شد تا اهمیت کاریکاتور جلد در رقابت مطبوعاتی و فروش در جراید چندبرابر شود. اینجا بود که حضور حسن توفیق در تحریریه توفیق چنان موثر افتاد که جنبه دیگری از تواناییهایش را به همگان نمایاند و آن چیزی نبود جز برگزاری اولین دوره کلاسهای آموزشی کاریکاتور در ایران و سازماندهی کردن تیم کاریکاتور توفیق. نمونه آگهیهای کلاس تعلیم کاریکاتور به طور مرتب در توفیق و سایر نشریات منتشر و به مرور با جذب نیروهای جوان و مستعد در دوره سوم، شکوفایی آتلیه توفیق را سبب شد.
از ابتکارات متعدد حسن توفیق، تغییر امضای کنایهآمیز روی جلدش از «حسن توفیق» به «اسداله توفیق» در شوخی با جدالهای هر روزه کاشانی و مصدق در خصوص ملی شدن نفت بود که بازخورد بسیار زیادی در محافل سیاسی داشت و سبب واکنشهای مصدق شد و این خود بحث مفصلی است. گفته میشود محبوبیت توفیق در اواخر دوره دوم انتشارش به حدی رسید که کمکم توفیق جای «ملانصرالدین زمانه» خودش را گرفت چراکه مردم لطیفههای شفاهی را که خود میساختند حالا به توفیق منسوب میکردند. و عقوبت چنین محبوبیتی جز این نبود که در ایام نهضت ملی شدن صنعت نفت، به گفته حسن توفیق «مخالفان، چهار بار دفتر توفیق را غارت کردند و دفعه پنجم آنجا را به آتش کشیدند».
آغاز دوره سوم توفیق (اسفند ١٣٣۶)، مقارن خلق شمایل جدیدی از کاراکترهای «کاکاتوفیق» در هیبت «سیاهبازها»، بههمراه «گشنیزخانم» (عیال کاکا)، «دکتر ممولی» (عنتر و دستیار کاکا)، «کُری» (خر کاکا)، «ملت» (با لباسی فقیرانه و کلاه مارکدار) و دیگر شخصیتها ازجمله نخستوزیران، وکلای مجلس و… بود که بهفراخور زمان، معرفی میشدند و روی جلد میآمدند. نشانههای موثقی در دست است که نخستوزیران وقت برای کسب شهرت بیشتر، خواهان سوژه شدن برای جلد توفیق بودند، حتی اگر به قیمت رسواشدنشان تمام میشد.
حتی ممنوعیت کشیدن نخستوزیران هم سبب نشد حسن توفیق و استودیویش متوقف شوند و فرضا با کشیدن کتل و علامت و علم، منظور کناییشان را به رجال عصر میرساندند. عملا جبهه جدیدی از تولید محتوای تصویری سیاسی طنز برای عوام در توفیق گشوده شده بود.
هرچند برادران توفیق دائما زیر فشار نظارت و ممیزی بودند، اما کارشان با حضور طنزنویسان درجهیک چنان گرفت که تنها چند ماه پس از انتشار دوره سوم توفیق (١٣٣٧)، محمدعلی توفیق امتیاز توفیق را به نام حسن صادر کرد و روزنامه «فکاهی» مجددا همان «توفیق» سابق شد.خصلتهای مدیریتی حسن (مدیرمسوول)، حسین (مدیر داخلی) و عباس (رییس هیاتتحریریه) در میان دوستانشان زبانزد بود. آنها عمیقا میکوشیدند تا وجهه مردمی داشته باشند و به هیچ جریان و حزبی گرایش جدی نداشته باشند و جملگی را ریشخند کنند. اغلب ایدههای جلد از موضوعاتی نظیر فولکلور، اعتقادات و آیینها و خرافات، ترانهها، قصههای شفاهی و اسطورهها متاثر بود و در یک جمله، سیاست نخبهگرایی توفیق برخلاف دیگر نشریات طنز، توجه به عوام و علاقه ایشان بود. مقاومت و جدیت حسن توفیق در پیادهکردن نقشههایش و گریز از نخبهگرایی خاص از سوی رقبا و دوستانش، ستودنی است. عمران صلاحی در مرور خاطراتش از حسن توفیق، در مقام صاحبامتیاز توفیق، مینویسد: «در عمرش دنبال هیچگونه برنامه غیربهداشتی نرفته است. دوستانش لطیفهای ساخته بودند و میگفتند حسنآقا دیشب رفته الواطی، دوتا چای پررنگ خورده!» مدیریت بخش آگهیها و جواز چاپخانه رنگین (توفیق) هم به نام حسن بود که بعدها آن را به برادرش حسین واگذار کرد. کار در تحریریه توفیق چنان پرمشغله بود که حسنآقا پس از چندسال کار در وزارت دارایی، خود را بازخرید کرد و پروانه وکالت گرفت. از آن پس، در کنار فعالیتهای مطبوعاتی و ترسیم کاریکاتورهای توفیق، وکالت نیز انجام میداد. حسن با امضاهای مستعار «میرزا قشمشم» و «شرمسار خشن» در برخی موارد یادداشتهای طنز و فکاهی نیز مینوشت. در این دوره، تیم کهکشانی آتلیه توفیق با مدیریت او و استودیو توفیق، با حضور هنرمندانی همچون (عباس) توفیق، لطیفی، پاکشیر، زارع، سخاورز، عبداللهینیا، درمبخش، خانعلی، خالقی، عربانی، کرمانی، اشرفی، سلیمانی و… چنان تنوع بصری محتوایی در توفیق ایجاد کردند که ماهنامه، سالنامه، کتابجیبی، کارتتبریک، آلبوم و… در هر شماره لبریز از آثار جذاب و باکیفیت، سطح سلیقه مخاطب را چند پله ارتقا میداد. عمران صلاحی مینویسد: «سبکش هم خیلی جالب بود. خیلی ایرانی بود. فضاهایی بهشدت ایرانی. گاهی برای اینکه منظرهای را بکشد یا بعضی تیپها را، به کنار خیابان میرفت و مینشست و یواشکی از قیافههای افراد یا از محلها طرح میزد.»
از تمایزهای آثار جلد توفیق نسبت به سایر نشریات، باید به حضور زیرنویس در کاریکاتورها اشاره کرد. این شگرد حسن توفیق در جلد هفتهنامه، یعنی استفاده همزمان از ترکیب تصویر و کلمات، دامنه تاثیر روی بیننده را بهشدت گسترش میداد و جلد را تبدیل به نوعی «لطیفه مصور» میکرد. این موهبت، ماحصل فرآیند خرد جمعی در توفیق بود. زندهیاد فریده توفیق (خواهر برادران توفیق) مینویسد: «اکثر سوژههای توفیق و کارتونهای آن، محصول جلسات توفیق بود.
این جلسات یکشنبه و سهشنبه تشکیل میشد. برای اعضای جلسه، شنلهای مخصوص سرمهایرنگ و کلاههایی شبیه کلاه توفیق و برای رییس جلسه کلاه پشمدار در نظر گرفته شده بود… سوژههایی نهایی نامزدشده برای تصویب نهایی یا رد شدن به نظر «نمایندگان عوام» (کنایهای طنزآمیز به نمایندگان عوام در مجلس بریتانیا) و رییس جلسه که در رد یا قبول سوژهها حق وتو داشت، میرسید. در نهایت سوژههای مصوب در اختیار استودیو توفیق و کارتونیستها قرار میگرفت.»
پس از توقیف توفیق (تیرماه ١٣۵٠)، حسن و برادرانش کوشیدند تا راه گریزی برای انتشار مجدد بیابند، اما تلاششان در عین حقانیتشان اثربخش نبود و توفیق، قربانی سیاستهای تلخ حاکمیتی شد. او مدتی در ایران بود و سپس همراه خانواده راهی آمریکا شد و پس از چندی مجددا به ایران بازگشت. بهمنماه ١٣٧٠، مهمانی و مراسم بزرگداشتی به افتخار حسن توفیق در گلآقا برگزار شد. حسن خواجهنوری در آن جلسه، به افتخار حسن توفیق این ابیات را میخواند: «توفیق مجسم، حسنآقا اینجاست/ شادیم و نگنجیم ز شادی در پوست/ از محفل توفیق بهجز ذوق مجوی/ کز کوزه همان برون تراود که در اوست…».
حسن توفیق در یازدهمین روز از خردادماه سال ۱۳۹۹ بر اثر سکته قلبی چشم از هستی فرو بست و قلم را زمین گذاشت.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد