3 - 01 - 2018
خوش اقبال
مهمان امروز: آنتوان چخوف
«آنتوان پاولویچ چخوف » درامنویس و داستانسرای معروف روسی در ۱۷ ژانویه سال ۱۸۶۰ در شهر «تاگان روگ» در شمال قفقاز در آغوش یک خانواده بیچیز و معتقد به سنن و آداب قدیمی و ملی دیده به جهان گشود.چخوف تحصیلات پزشکى خود را در ۱۹ سالگی در سال ۱۸۷۹ در دانشکده پزشکى دانشگاه مسکو آغاز کرد. در زمان دانشجویى، براى گذران زندگى خود و خانوادهاش، صدها داستان کوتاه نوشت.چخوف در نیمه سال ۱۸۸۰ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته پزشکی در دانشگاه مسکو آغاز کرد. در همین سال نخستین مطلب او چاپ شد برای همین این سال را مبدأ تاریخی آغاز نویسندگی چخوف میشمارند. چخوف در نامهای به فیودور باتیوشکوف مینویسد: «نخستین تکه ناچیزم در ۱۰ تا ۱۵ سطر در نشریه «دارگون فلای» در ماه مارس یا آوریل ۱۸۸۰ درج شد. اگر آدم بخواهد مدارا کند و این نوشته ناچیز را آغازی به حساب بیاورد، بنابراین سالگرد (بیست و پنج سال نویسندگی) من زودتر از ۱۹۰۵ فرا نخواهد رسید.»چخوف بعد از پایان تحصیلاتش در رشته پزشکی به طور حرفهای به داستاننویسی و نمایشنامهنویسی روی آورد. .سال ۱۹۰۰ به عضویت «آکادمی علوم» در پترزبورگ انتخاب شد و نمایشنامه سه خواهر را هم در آن سال تنظیم کرد.در این سال وضع جسمیاش روز به روز بدتر میشد. در سال ۱۹۰۱ با «اولگاکنیپر» ستاره تئاتر هنری مسکو ازدواج کرد.او همچنین در همین مدت سه شاهکار خود را نوشت: بانوى صاحب سگ (۱۸۹۹)، سه خواهر ( ۱۹۰۰)، و باغ آلبالو (۱۹۰۳) در ماه می سال ۱۹۰۴ دیگر قادر نبود از تخت به زیر آید و به اتفاق زنش به یک آسایشگاه آلمانی در «بادن وایلر» رفت و در همان آسایشگاه در ۴۴ سالگی در ماه ژوئن سال ۱۹۰۴ بدرود زندگی گفت و جسدش را به مسکو حمل کردند و آنجا در گورستان کلیسای «نودویشی» دفن کردند. کنستانتین استانیسلاوسکى، رییس سالن تئاتر معروف هنر مسکو، تصمیم گرفت نخستین نمایش باغ آلبالو را ۱۷ ژانویه سال ۱۹۰۷ در گرامیداشت ۴۴ سالگى چخوف و ۲۵ ساله شدن عمر نویسندگى وى به نمایش درآورد.
«یکی از مسافرها نگاهش را به اندام تازهوارد میدوزد، آنگاه با خوشحالی فریاد میزند: ایوان آلکسی یویچ! شما هستید؟ چه عجب از این طرفها. ایوان آلکسی یویچ چوب سان یکه میخورد و نگاه عاری از هوشیاریاش را به مسافر میدوزد، او را به جای میآورد، دستهایش را از سر خوشحالی به هم میمالد و میگوید: ها! پتر پترویچ! پارسال دوست، امسال آشنا! خبر نداشتم که شما هم در این قطار تشریف دارید. پترویچ میگوید: حال و احوالتان چطور است؟»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد