15 - 05 - 2017
درست گفتن یا راست گفتن؛ مساله این است
مناظره نامزدهای ریاستجمهوری در سه نوبت انجام شد و تنها نتیجهای که از آن به دست آمد، این سوال است که «بالاخره کدام نامزد درست میگوید؟» در این خصوص موارد زیر قابل توجه است:
– در طرح سوال گفته شده کدام نامزد «درست» میگوید نه اینکه کدام نامزد «راست» میگوید. درست گفتن یعنی اینکه تجزیه و تحلیل هر نامزد از دادهها و اطلاعاتی که در اختیارش قرار گرفته، صحیح بوده است. در این حالت نادرست بودن اظهارات هر نامزد یا مربوط به دادههایی است که در اختیارش قرار گرفته یا به نوع تجزیه و تحلیلی که انجام داده یا هر دو. در حالی که اگر در طرح سوال راست گفتن پرسیده میشد، از آن به حب و بغض بین نامزدها تعبیر میشد که اصلا تعبیر مناسبی نیست.
– این تصور که اگر فرصت بیشتری در اختیار هر یک از نامزدها قرار میگرفت یا اینکه اگر شکل مناظرهها به صورت رودررو بود، واقعیت آشکار میشد، کاملا اشتباه است چون در این حالت «مارپیچ سفسطهای ادعاها» شکل میگرفت که نتیجه را بدتر میکرد به ویژه اینکه در فرهنگ کنونی، نهتنها این نامزدها بلکه تمام مدیران از قبول اشتباهات خود پرهیز میکنند. – شیوه برگزاری مناظرهها مطلوب نبود و در اینکه میشد به شکل بهتری هم برگزار کرد، تردیدی وجود ندارد. معلوم نیست چگونه برنامهریزان این مناظرهها به این نتیجه رسیدهاند که میتوان مسایل کلان را در دو دقیقه تجزیه و تحلیل کرد و نظر داد. شاید بهتر باشد در آینده مناظرهای نیز بین برنامهریزان این مناظرهها و متخصصان علوم ارتباطات برگزار شود و مبناهای احتمالا علمی این مناظرهها مورد نقد و بررسی قرار گیرد بلکه این رویه نادرست در دورههای بعد تکرار نشود.
– ارزیابی عملکرد، مهمترین چالش مناظرهها بود؛ یک طرف ادعای عملکرد مناسب و بابرنامه داشت و طرف منتقد بر ناکارایی عملکرد و فِساد در آن تاکید میکرد. در این حالت این نهادهای نظارتی هستند که میتوانند درستی یا نادرستی این ادعاها را مشخص کنند. در حالی که نه تنها نامزدی که در یکی از این نهادها سِمت داشته، در این موارد سخنی نگفت بلکه سایر مدیران نهادهای نظارتی هم وارد این بحثها نشدند، شاید هم نخواستند. در هر حال بیتفاوتی نهادهای نظارتی و عدم پاسخگویی، شایسته مخاطبان این مناظرهها یعنی مردم نبود.
– سوالات مناظرهها، موضوعاتی بود که در دورههای قبل نیز دقیقا مطرح شده بود. اینکه افراد مختلف با برنامههای متفاوت قادر به حل مشکلات نباشند و تنها با عدد و رقم آن هم با مبانی آماری قابل بحث، عملکرد خود را مطلوب جلوه دهند، میرساند که ریشه مشکلات، ساختاری است که در دور تسلسل، مانع از حل ریشهای این مشکلات میشود. نظام اداری- اجرایی کشور به سرطان بوروکراسی اداری و به تازگی بوروکراسی الکترونیکی مبتلاست.
نظام سیاسی از نبود فعالیت حزبی (تحزبگرایی) که ابزار رقابت قانونمند مردم برای در دست گرفتن سرنوشت خود است، آسیبپذیر است و نظام اقتصادی هم از رانتی بودن، سرچشمه همه فسادهاست، رنج میبرد. کودک اقتصاد مقاومتی هم هنوز به آن بلوغ نرسیده که بتواند در مقابل این آفتها ایستادگی کند. با ملاحظه این موارد، میتوان گفت همه نامزدها درست میگفتند و همه نامزدها نادرست میگفتند؛ درست میگفتند که در نظام اجرایی کشور همواره مشکلاتی بوده و هست و نادرست میگفتند که این مشکلات به فرد برمیگردد. با این حال امید است نامزد برگزیده مردم، توجه ویژهای به برطرف کردن ناکاراییهای ساختاری سیاسی- اقتصادی کشور داشته باشد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد