17 - 04 - 2023
درسهایی از کارنامه اقتصادی آمریکا
«جهانصنعت»- گروه بینالملل- امروز اگر قرار باشد آمریکاییها از هر طیف سیاسی
بر روی یک مساله توافق داشته باشند، این است که اقتصاد کشورشان در هم شکسته است. در این راستا دونالد ترامپ که مدعی بود آمریکا در حال افول است با وعده باز گرداندن قدرت به ایالاتمتحده به ریاستجمهوری رسید. بعد از او، جو بایدن تاکنون ۲ تریلیون دلار برای بازسازی اقتصاد این کشور هزینه کرده، اما همچنان نتوانسته نگرانیهای عمده مردم را حلوفصل کند؛ بهطوری که امروز نزدیک به چهارپنجم نظرسنجیها نشان میدهد که مردم آمریکا معتقدند آینده فرزندانشان از آنها بدتر خواهد بود. با تمامی این اوصاف، ایالاتمتحده طبق آمار و ارقام همچنان ثروتمندترین، مولدترین و نوآورترین اقتصاد جهان است. تولید ناخالص داخلی این کشور در سال ۱۹۹۰، در حدود یکچهارم تولید جهان را به خود اختصاص داده و ۳۰ سال بعد نیز همچنان این رقم به قوت خود باقی مانده است. در واقع به گفته کارشناسان تسلط اقتصادی آمریکا بر جهان حتی با نفوذ فزاینده اقتصادی چین، هنوز شگفتانگیز به نظر میرسد؛ بهطوری که امروز ۵۸ درصد از تولید ناخالص داخلی هفت اقتصاد بزرگ جهان (جیهفت) متعلق به آمریکا بوده و متوسط درآمدها نیز بسیار سریعتر از اروپا و ژاپن رشد کرده است. حتی در ایالت میسیسیپی که فقیرترین ایالت این کشور محسوب میشود، درآمد سرانه رقمی بالغ بر ۵۰ هزار دلار است که به تنهایی از فرانسه بالاتر است.
همچنین ایالاتمتحده تقریبا یکسوم بیشتر از اروپا و ژاپن کارگر دارد که اکثریت آنها دارای تحصیلات دانشگاهی بوده و اگرچه بهطور متوسط ساعات بیشتری کار میکنند، اما در عین حال از اروپا و ژاپن مولدتر هستند.
مزیتهای انعطافپذیری اقتصادی
طبق گزارشی که اکونومیست به تازگی در این خصوص منتشر کرده، شرکتهای آمریکایی بیش از یکپنجم، شرکتهای ثبتشده در خارج از کشور را در اختیار دارند که این رقم بیشتر از مجموع شرکتهای چینی و آلمانی است. همچنین علاوهبر اینکه تمامی ۵ منبع بزرگ تحقیق و توسعه در آمریکا مستقر هستند، تنها در سال گذشته میلادی حدود ۲۰۰ میلیارد دلار در این کشور صرف تحقیق و توسعه شده است.
از سوی دیگر، سرمایهگذارانی که در سال ۱۹۹۰ صد دلار در بازار سهام ۵۰۰ s&p سرمایهگذاری کردهاند، با تمامی تحولات چالشبرانگیز اقتصادی و مالی، امروز بیش از
۲ هزار دلار سرمایه دارند؛ یعنی چهار برابر بیشتر از سایر کشورهای ثروتمند جهان. همچنین شواهد نشان میدهد، هر چند براساس تولید ناخالص داخلی، مزایای تامین اجتماعی بسیار کمتر ارائه شده، اما در طول سالهای گذشته، آمریکاییها به سرعت خود را به کشورهای اروپایی رساندهاند. در همین رابطه برآوردهای کارشناسی نشان میدهد که ایالاتمتحده همچنان از مزیت یک بازار بزرگ مصرف که هزینههای تحقیق و توسعه را روی آن توزیع میکنند و همچنین یک بازار سرمایه عمیق که از طریق آن تامین مالی میشود، برخوردار است؛ بهطوری که شاید روزی تنها هند و چین بتوانند به چنین قابلیتی دست یافته و برای اروپاییها رسیدن به چنین نقطهای نوعی آرزو محسوب شود. علاوهبر این، اندازه و کیفیت نیروی کار نیز بسیار مهم است. ایالاتمتحده امروز دارای جمعیتی جوانتر و نرخ باروری بالاتر نسبت به سایر کشورهای ثروتمند جهان است. آمارها نشان میدهد که در سال ۲۰۲۱ حدود ۱۷ درصد از نیروی کار این کشور را مهاجران تشکیل میدهند که این رقم در مقایسه با ژاپن که جمعیتی به مراتب مسنتر دارد، حدود ۱۴ درصد بالاتر است. از طرف دیگر پویایی در اقتصاد آمریکا باعث شده تا راهاندازی یک کسبوکار به مراتب آسانتر از سایر نقاط باشد و همچنین بازسازی پس از ورشکستگی نیز سادهتر رقم بخورد. حسن چنین قابلیتی این است که انعطافپذیری بازار کار کمک میکند تا اشتغال با الگوهای تغییر تقاضا سازگار شود. به عنوان مثال در حال حاضر بسیاری از کارگران و کارمندان آمریکایی که در آغاز سال میلادی از شرکتهای فناوری مانند آلفابت اخراج شدهاند، توانستهاند مهارتهای خود را در جای دیگری به کار گرفته یا حتی کسبوکار خود را راهاندازی کنند. این در حالی است که اکنون در اروپا، شرکتها همچنان در حال مذاکره با اتحادیهها و دولت بر سر تعدیل نیروی کارمندان خود هستند.
روی دیگر چهره آمریکا
با این حال تحلیلگران معتقدند که برای اقتصاد کلان آمریکا چالشهای متعدد بالقوه و بالفعل مهمی وجود دارد. یکی از این چالشها، دشواریهای اقتصادی به خصوص برای طبقه متوسط است. همچنین سهم نیروی کار آمریکا که در سنین جوانی بیکار هستند، سالهاست که در حال افزایش بوده و از انگلیس، آلمان و فرانسه بیشتر است. علاوهبر این، امید به زندگی در آمریکا به میزان قابلتوجهی نسبت به سایر کشورهای ثروتمند کمتر است که این امر بیشتر بر اثر سوءمصرف مواد مخدر و درگیریهای مسلحانه رخ داده است. این تحلیلگران تاکید دارند، هر چند که در اقتصاد رو به رشد مقابله با چنین چالشهایی آسانتر است، اما سیاستهای مسموم دولتها مانعی در جهت عبور از این مشکلات تلقی میشود. در همین رابطه هر چند که قابلیتهای اقتصادی آمریکا برای شرکتها و مصرفکنندگان رفاه بیشتری به ارمغان آورده اما هم ترامپ و هم بایدن با اتخاذ سیاستهای حمایتگرایی و محدود کردن مهاجران بر دامنه مشکلات افزودهاند. در واقع درست است که در کوتاهمدت تخصیص یارانهها میتواند منجر به تقویت سرمایهگذاری در مناطق محروم شود، اما در عین حال انگیزههای بازار برای نوآوری را کاهش میدهد؛ موضوعی که در درازمدت با توجه به ظهور چین و نیز چالشهای مرتبط با تغییرات آبوهوایی، آمریکا را با مشکلات جدیدی روبهرو خواهد کرد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد