30 - 03 - 2020
دریا در کویر
محمد ابراهیم باستانی پاریزی تاریخپژوه و نویسنده اگر میان ما بود این روزها ۹۴ ساله میشد. جمعی از دوستداران و شاگردان او در کنار اساتید ادب و حمید باستانیپاریزی- فرزند او – در خانه گفتمان شهر یادبودی برای او برگزار کردند. نقطه عطف برگزاری این مراسم زادروز «محمدابراهیم باستانیپاریزی» بود و تاریخ برگزاری مراسم با سالروز زلزله بم نیز مصادف شده بود. در این مراسم برخی از شخصیتهای فرهنگی و سیاسی متولد کرمان سخنرانی کردند.
حمید باستانیپاریزی: کتابهای باستانی چندبُعدی است
در ابتدای این مراسم حمید باستانیپاریزی، فرزند مرحوم باستانیپاریزی دقایقی کوتاه برای حاضران سخنرانی کرد. او با اشاره به مجموعه کتابهای باستانیپاریزی گفت: مجموعه این کتابها، حتی کتابهای محض تاریخی و سرگذشت صرفا متن نیست بلکه حاشیه در آن چند برابر است. این حاشیهها ممکن است از سویی خستهکننده به نظر برسد اما تصویری چندبعدی به ذهن آدمی میدهد. مقالات هرکدام محور مشخصی دارند و از نظر من روی یک مارپیچ حرکت میکنند و خواننده را وادار میکنند که با مآخذ متعددی روبهرو شده و به دیدگاه خود یکی را انتخاب کند.
احمدرضا احمدی در آرزوی دیدن دوباره کرمان
سپس پیام صوتی احمدرضا احمدی برای حاضران پخش شد. این شاعر که به دلایل جسمانی نتوانست در مراسم شرکت کند، در پیام خود گفت: «سوال کرده بودید که از کرمان چه خاطرهای دارم. من از کرمان آسمان پر ستاره را به یاد دارم. در کودکی شبهایی که در بام میخوابیدم پدرم کهکشان را به من نشان میداد، «دُبّ اصغر و دُبّ اکبر» را و به من میگفت این راه مکه است و چیز دیگهای که به یاد دارم در انتهای خانه یکی از اقواممون یک کارگاه قالیبافی بود. در کرمان اون موقع رسم بود که یک نفر نقش را میخوند و بافندگان میبافتند. نمیدانم هنوز هم این رسم هست یا نه.» احمدی درباره باستانیپاریزی نیز گفت: «خاندان ما رو دوست داشت، همه ما رو دوست داشت. آدمی نبود که با زبانش و قلمش کسی رو آزار بده. بسیار زیبا مینوشت. به شوخی یک دفعه بهش گفتم شما چون قناتها رو تو کرمان دیدهاید بیشتر نوشتههاتون پاورقی زیاد داره که این پاورقیها من رو به یاد قناتهای کرمان میندازه. جالب اینجا بود که باستانی از یک پاورقی به یک پاورقی دیگه میرفت که آخرش تبدیل به یک پله میشد.» این نویسنده در پایان گفت: «دلم میخواد برم کرمان، اما همونجور که اطلاع دارین از طیاره میترسیدم، یعنی از هواپیما و قطار هم که ۱۲ ساعت تو راه است و تقریبا هیچکس از فامیل ما در کرمان نمونده؛ یا مردهاند یا به تهران کوچ کردهاند یا به کشور خارج. باز هم به یاد باستانی عزیز کلامم رو تموم میکنم».
سیدجواد میرهاشمی: کرمان با «باستانی»ها زنده است
در ادامه این مراسم سیدجواد میرهاشمی، کارگردان و سازنده مستند «از پاریز تا پاریس» سخنان خود را اینچنین آغاز کرد: بر آن نیستم بگویم و بنویسم و تفسیر کنم «کرمان پیش از باستانی و پس از باستانی»، چون استاد نیز تاریخ را به پس و پیش تقسیم نمیکرد و اصلا حیف است باستانی را محدود و محصور به کرمان کنیم! برای او حدود ثُغور نکشیم چرا که خود باور داشت مرزبان تاریخ است. میرهاشمی سپس صحبتهای خود را با ذکر خاطرهای از مراحل ساخت مستند پرتره باستانیپاریزی ادامه داد: یکی از عوامل فیلم وقتی شنیده بود برای ساخت فیلم راهی پاریز هستیم، خوشحال و خندان گذرنامهاش را آورد و تحویل داد به خیال آنکه به پاریس فرانسه خواهیم رفت! و تا آن زمان نامی از پاریز و باستانی پاریزی نشنیده بود و یا مدیر دولتی که تصور میکرد محمدابراهیم باستانی پاریزی متولد پاریس است و پدرش متولد دیار کریمان (کرمان).
فرخنده حاجیزاده: باستانیپاریزی تاریخ را از جنس دیگری مینویسد
در پایان این مراسم، حسن نیکبخت به نمایندگی از «فرخنده حاجیزاده»، متن سخنرانی او را خواند که در بخشی از آن آمده بود: «من از کارمانیا تا کرمان نمیگویم. من از باستانی تا باستانی حرف میزنم؛ نه به این دلیل که به زعم همشهریانم ناخلفم؛ ناخلف هم اگر نباشم، ناپسندم. ناپسندم به این دلیل که هرگز استادی چون باستانی را با تمام عشق و علاقهاش به کرمان محصور و محدود به فضای بومی، محفلی، قومی و قبیلهای نمیدانم. چگونه میتوانم کسی را که نسبت به دیدگاه طبقاتی معلم اول، فیلسوف بزرگ «ارسطو» با زاویه انتقادی مینگرد و تاریخ از جنس دیگری مینویسید محصور کنم در مکانی خاص به نام «کرمان»؛ هرچند آسمانش زیبا باشد. گفتم از جنس دیگری مینویسد تاریخ را؛ از جنسی باستانینویس؛ با رندیهایش، با منظر جدید و انتقادیاش، با حاشیهنویسیهای پررنگتر از متن مینویسد»

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد