26 - 07 - 2023
در برنامه هفتم سر صنایعدستی را بریدند
نادر نینوایی- فایل نهایی برنامه هفتم توسعه منتشر شده، اما جای خالی صنایعدستی در برنامه، حساسیت کنشگران هنرهای سنتی کشور را برانگیخته است.
حذف معافیتهای مالیاتی تولیدکنندگان صنایعدستی و در نظر نگرفتن مشوقهای اثرگذار در حوزه صنایعدستی باعث شده که برخی از فعالان این حوزه ابراز نارضایتی کنند.
برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ حجتالله مرادخانی- پژوهشگر صنایع خلاق و مدرس دانشگاه- رفتیم. وی ضمن انتقاد از وضعیت رقمخورده در برنامه هفتم توسعه از کمتوجهی به صنایعدستی در برنامه انتقاد کرد و تعبیر بریده شدن سر صنایعدستی در برنامه هفتم را به کار برد. مشروح گفتوگوی «جهانصنعت» با حجتالله مرادخانی و نقدهای او به وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی و معاون صنایعدستی در پی میآید.
فایل نهایی برنامه هفتم توسعه که مربوط به سالهای ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۶ بوده و به عنوان یک سند بالادستی تعیینکننده روند برنامهریزی، تخصیص بودجه و فعالیتهای توسعهمحور کشور است منتشر شده. وضعیت صنایعدستی در برنامه هفتم را چگونه میبینید؟
میتوان گفت حوزه صنایعدستی و هنرهای سنتی به عنوان یک بخش زایا با ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اشتغالزایی خیلی موقعیت مبهم و ضعیفی در برنامه هفتم دارد؛ به طوری که در متن این برنامه و احکام مختلف آن صنایعدستی تقریبا جایگاهی نداشته است.
نقدهای موجود خیلی جدی است؛ چه به وزارت میراث فرهنگی و چه به کسانی که احکام این برنامه را تدوین کردهاند. نقد این قضیه (شاید بیش از هر شخص) به معاونت صنایعدستی وزارت میراث فرهنگی مربوط میشود که متولی دولتی این حوزه است. به نظر میرسد در دو سال گذشته که همه دستگاهها مشغول لابی برای گنجاندن احکامی در مسیر تقویت جایگاهشان در این برنامه بودهاند، این معاونت عمدتا به دنبال برنامههای دیگری بوده که ربطی به این برنامه مهم و راهبردی نداشته است.
دلیل من برای این مدعا آن است که وقتی شما به متن نهایی لایحه برنامه هفتم توسعه نگاه کنید میبینید که صنایعدستی نهتنها جایگاه کمرنگی دارد، بلکه شاید این جایگاه به کل بیرنگ است. این مساله به نظرم خسرانی بزرگ و با تبعات مختلف است که کشور با آن روبهرو خواهد شد. تبعات آن شامل بیکاری، تعطیلی کارگاههای صنایعدستی و همچنین کاهش اشتغال خصوصا در مناطق روستایی، شهرهای کوچک و دورتر از مرکز میشود.
یکی از مواردی که مورد اعتراض فعالان صنایعدستی کشور بوده، حذف معافیت مالیاتی تولیدکنندگان صنایعدستی است. در لایحه نهایی برنامه هفتم مشخصا چه تصمیمی درخصوص معافیتهای مالیاتی در حوزه صنایعدستی گرفته شده است؟
در فصل چهارم لایحه برنامه هفتم توسعه، تقریبا تنها برنامه حمایتی دولت از فعالان صنایعدستی که معافیت مالیاتی بود، کاملا برداشته شده است.
بنابراین تقریبا میتوان گفت تنها آیتمی که دولت از فعالان صنایعدستی حمایت میکرد مربوط به همین معافیت مالیاتی بود که این هم کاملا برداشته شده و کسی دفاعی از صنایعدستی نکرده است. توجه داشته باشید که معافیت مالیاتی تنها مولفه حمایتی دولت از صنایعدستی است و اگر این هم برداشته شود انگیزه بسیاری از فعالان برای ادامه فعالیت در این حوزه از بین خواهد رفت و فشارهای زیادی وارد خواهد شد. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای دنیا دولتها یارانههایی را به کسبوکارهایی اختصاص میدهند که با هزینههای حداقلی ایجاد شدهاند و اشتغال پایدار به وجود میآورند، به خصوص در شهرهای کوچک و نواحیای که دورتر از مرکز هستند.
آنچه که مسلم است در تمام جوامع انسانی، بیکاری یکی از کانونهای اصلی شکلگیری و رشد بزهکاری در جامعه است. طبیعتا هزینهای که دولتها برای کنترل بیکاری کرده و یارانهای که پرداخت میکنند در برابر هزینه مواجهه با بزهکاری و مشکلات اجتماعی، به مراتب کوچکتر، کمتر و راحتتر خواهد بود، لذا این مقولهای است که دلیلی ندارد از آن غافل باشیم و به آن توجه نکنیم.
همانطور که اشاره کردید صنایعدستی یکی از حوزههای اشتغالزای کشور خصوصا در مناطق محروم است. فکر میکنید کمتوجهی به صنایعدستی در برنامه توسعه چه زیانهایی در زمینه اشتغالزایی ایجاد میکند و چه فرصتهایی را از کشور و مردم میگیرد؟
در زمینه اشتغال حاصل از کسبوکارهای خانگی و خرد یا همان SMEها که مربوط به مناطق محروم و روستایی است، یک بخشی در برنامه هفتم توسعه وجود دارد. با وجود این در این بخش هم ردی از صنایعدستی به عنوان یک نیروی محرکه ایجاد اشتغال نمیبینیم. در چنین شرایطی چطور میخواهند این اشتغال را محقق کنند، واقعا برای من جای سوال دارد.
سوال مهمتر آن است که متولیان وزارت میراث فرهنگی در زمان نگارش این احکام کجا بودهاند که توضیح دهند یکی از نیرو محرکههای قوی برای تولید اشتغال کمهزینه در نواحی کوچک، روستاها و شهرهای دور از مرکز صنایعدستی هستند.
حمایت از صنایعدستی باید در برنامه دیده میشد، اما دفاعی از موضوع نشده است. به این ترتیب این کلاف مبهم و سردرگم فعلی به وجود آمده که معلوم نیست چه کسی قرار است پاسخگوی تبعات آن باشد.
به نظر شما مهمترین تبعات و پیامدهای کمتوجهی به حوزه صنایعدستی در برنامه هفتم توسعه چه چیزهایی هستند؟
تبعات این وضعیت هم شامل زیانهای اجتماعی و هم اقتصادی است. حتی در نگاه کلان، تبعات امنیتی نیز وجود خواهد داشت. بیکاری سبب مهاجرت به کلانشهرها و حاشیهنشینی میشود و مناطق حاشیهنشین در هر کلانشهری یکی از کانونهای اصلی شکلگیری بزهکاریهای اجتماعی است. توزیع مواد مخدر، زورگیری دزدی، آسیبهای اجتماعی و خیلی مباحث دیگر که خود یک موضوع مبسوط و قابل تحقیق و بررسی هستند از دل همین بیکاری بیرون میآیند. با این وضع چرا باید به دست خودمان چنین شرایط سخت و ناگواری را رقم بزنیم و سر صنایعدستی را در برنامه هفتم توسعه ببریم.
به نظر شما از منظر اقتصادی کمرنگ بودن صنایعدستی در برنامه هفتم توسعه چه شرایطی را رقم خواهد زد و کمتوجهی به صنایعدستی در یکی از مهمترین اسناد بالادستی کشور چه پیامدهای اقتصادیای در پی دارد؟
یک بخش از صادرات ایران مربوط به صادرات نفت است که یک فصل مستقل و جداگانه دارد. در برنامه هفتم در حوزه تجارت ایران هم یک فصل بزرگ به نام «صادرات غیرنفتی» داریم.
یک حوزه مهم صادرات غیرنفتی به خصوص در دنیای امروز، مربوط به صنایع خلاق و فرهنگی است. صنایع خلاق و فرهنگی امروز به عنوان یک کالای استراتژیک در سطح جهان مبادله میشوند.
فصل مربوط به صادرات صنایعدستی و فرش دستبافت را در حوزه صادرات غیرنفتی برنامه هفتم داریم. در برنامه هفتم توسعه هم اتفاقا رشد صادرات غیرنفتی مورد تاکید قرار گرفته است، یعنی گفته شده متوسط رشد سالانه صادرات غیرنفتی باید ۲۳درصد باشد. وقتی در محاسبه تجارت خارجی کشور یک فصل در صادرات تجارت محصولات غیرنفتی به موضوع صنایعدستی و فرش دستبافت اختصاص دارد، چگونه است که در متن برنامه هفتم توسعه و در لایحهای که در واقع از سوی دولت به مجلس تقدیم شده، صنایعدستی دیده نشده است. این ۲۳درصد رشد صادرات غیرنفتی را به چه شکل و با کدام اهرم اجرایی میخواهند محقق کنند.
وضعیت حوزه صنایعدستی را در دوران وزارت عزتالله ضرغامی چطور میبینید و عملکرد دوساله وی را چگونه ارزیابی میکنید؟
صنایعدستی در دوره اخیر و در ساختار مدیریت وزارتخانه میراث فرهنگی جایگاه ممتاز و قابل تاملی نداشته است. این قضیه در موضعگیریهای کلان، جلسات، نشستها و سفرهای استانی آقای ضرغامی به طور واضح و مشخص قابل رویت است.
اگر به آمار نشستها و جلساتی که ایشان در دفتر وزارتی دارند توجه کنید، میبینید که عمده این دیدارها با محوریت گردشگری، تا حدودی میراث فرهنگی بوده و بعضا هم دیدارهای دوستانه داشتهاند. یعنی در این دو سال که آقای ضرغامی وزیر بودهاند به ندرت پیش آمده که جلسهای با موضوع صنایعدستی برگزار شود. این قضیه نشان میدهد که برای وزیر، صنایعدستی اصلا اولویت نیست. خطر اصلی این قضیه که امروز وجود دارد، این است که نگرش وزیر به مدیران زیردستی در استانها و در بین مدیران ستادی نیز تسری پیدا میکند. با این روند صنایعدستی تبدیل به یک حوزه غیرمهم خواهد شد.
در فصل هفدهم برنامه هفتم توسعه گویا اشاراتی کلی به مبحث صنایعدستی شده است. آیا در این فصل امتیازی برای فعالان صنایعدستی تعریف نشده است؟
فصل هفدهم لایحه برنامه هفتم توسعه به حوزه میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری اختصاص دارد که آنجا هم به صنایعدستی هیچ ماده، بند یا تبصرهای اختصاص نیافته است. یعنی صرفا در یک جدولی آمده است که میزان صادرات صنایعدستی که در سال ۱۴۰۱ رقم ۲۲۴ میلیون یورو بوده، در پایان برنامه هفتم توسعه باید به رقم ۴۹۰ میلیون یورو برسد، اما درخصوص اینکه چطور این اتفاق باید بیفتد چیزی مطرح نشده است.
یعنی ماده، حکم، تبصره و بندی درخصوص صنایعدستی نیست. این در حالی است که در مورد گردشگری موارد متعددی وجود دارد و در مورد میراث فرهنگی نیز مواردی دیده شده، اما سر صنایعدستی بیکلاه مانده است. به نظرم وزیر و معاون صنایعدستی باید پاسخگوی این وضعیت باشند.
افزون بر جنبههای اقتصادی، صنایعدستی برای ایرانیان از لحاظ مباحث فرهنگی نیز دارای اهمیت است، اهمیت صنایعدستی از منظر فرهنگی را چطور دیده و ارزیابی میکنید؟
به هر حال بحث صنایعدستی و هنرهای سنتی و توسعه آنها خصوصا در کشوری مثل ایران که در حوزه فرهنگ و هنر حرفی برای گفتن دارد، حائز اهمیت است. در دنیا ایران را به عنوان یک کشور فرهنگی میشناسند و غیر از خودمان برای سایر ملتها این ویژگی ایران برجسته است. به نظرم ندیدن صنایعدستی (در برنامه هفتم) و رکود آن تبعات فراوانی دارد. فعالان صنایعدستی در طول تاریخ میراث فرهنگی ایران را سینه به سینه و نسل به نسل منتقل کردهاند. با این شرایطی که رقم خورده، اما تعطیلی کارگاهها باعث یک انقطاع نسلی در هنرهای سنتی میشود؛ یعنی ممکن است تحت تاثیر این شرایط برخی هنرهای سنتی از دست رفته و فراموش شوند. به نظرم وضعیت فعلی مثل این است که روی شاخه درخت نشسته و داریم درخت را اره میکنیم. شاید فردا روز و زمانی که دیر شده خیلی افراد و مسوولان بیایند و ابراز پشیمانی کنند، اما آن زمان اظهار پشیمانی فایدهای ندارد. امیدوارم در کمیسیونهای مجلس، نمایندهها یک مقداری با نگاه آگاهانه به سراغ لایحه برنامه هفتم توسعه بروند و واقعبینانه موارد ضعف را اصلاح کرده و حق صنایعدستی را هم ببینید. همچنین امیدوارم آقای ضرغامی و معاون صنایعدستی وی پاسخی در برابر وجدان عمومی جامعه داشته باشند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد