14 - 05 - 2017
دلالی انتخاباتی!
محمد میلانی- ژستهای فاخر، دو دست کت و شلوار گرانقیمت و برند ایتالیایی، دو دست دیگر که آنسو آویزان بودند، گویا چنگی به دل نمیزدند. اما ایرانی بودند و دقیقا نیز از همان برندهای اول که همه ما میشناسیم. سلمانی آنچنانی البته، گویا ریخت و شکل و شمایل سلمانی زیاد اروپایی نبوده اما پولهای هنگفتی برای کارش میگیرد. سر را به صورت ماساژی میشویند و به هزار لطایفالحیل آقای ما را زیبا میکنند. آرام و بازمزمه در گوشم میگفت: همین بابا را که میبینی اینطوری خوشتیپش کرده، ۷۰ هزار تومان بابت آرایش صورتش گرفته و صد هزار تومان هم برای اصلاح همین چهار عدد مویی که در سرش دارد! در واقع نوع آمادگی برخی کاندیداهای شوراهای شهر را اینگونه توصیف میکند.
آقای ما کت و شلوار و پیراهنش را برتن میکند. به او آقا میگویند. وقتی او را مخاطب قرار میدهند، اسمش را به آقا میچسبانند که طوری فاخر و باکمالات ادا میشود. پیراهنش را که نشانم میدهد، تازه میفهمم آن هم برای خودش قیمتی دارد. میگویم راستش را بگو این همه که به خرج افتاده، برای شب عروسیاش هم چنین تیپی زده بود؟ لبخندی میزند و میگوید این شب از هزار شب عروسی مهمتر است. سرنوشت خودش و همه اطرافیانش به همین ایام بستگی دارد. نگاهی به کفشهای برقانداختهاش میکنم، زمان میگذرد و کار این نامزد شورای شهر تهران در آتلیه تمام میشود. وقتی به سمت ماشین میرفت، با لبخند از او پرسیدم ماشین هم ایتالیایی است یا از این ورژنهای ایربک خنثیهای وطنی است؟ نگاهی میکند و میگوید: از قضا این مورد الان ایتالیایی بودنش ضرر است. حین رفتن سرش را از شیشه کنار راننده بیرون میآورد و میگوید دعا کن برویم شورا، ماشین را هم ایتالیایی میکنیم. با چنان وضعیت عجیب و تمسخرآمیزی میخندد که نه میفهمم دیگران را به سخره و تقبیح گرفته و نه اینکه واقعا راست میگوید. وقتی در ترافیک خیابان محو شد، دوست عزیز رو به من گفت: این هم قد و قامت کشیدنش اندازهای دارد. بیظرفیتتر از آن چیزی است که نشان میدهد. بعید میدانم به آنجا برسد. فعلا پولش دستکم سه ماه اجاره این دفتر ما را درآورده است. تا بعد چه شود.
سه هفته از آن روز گذشت و امروز باز در دفتر همان دوست هستم. البته نه برای دیدن خودش. لطف کرده و چند نفر از همکاران درگیر در بحث انتخابات را به چایی دعوت کرده. قرار است با هم در مورد کارهایشان چیزهایی بگویند. شرکت تبلیغاتی دارد اما در اغلب ایام سال بیشتر از یک عکاس عملکردی ندارد. آتلیه دارد و عکس میاندازد. از عکسهای نامزدی و اسپورت و عروسی گرفته تا دختران و پسرانی که برای پروفایل فیسبوک و اینستاگرامشان هزینه میکنند. اکنون در تهران، شیراز و اصفهان موفق شده مشاوره تبلیغاتی چند نامزد شود. خیلی خوشحال است. یکی از آنها همان آقایی بود که سه هفته پیش زیارتش کردیم. خودش میگوید اگر از این نامزدهایی که مشتریهایش هستند، یک نفرشان به جایی برسد، برایم کافی است.
این جریان دردناک و شاید غیرحرفهای و حتی غیراخلاقی تبلیغات و اطلاعرسانی نامزدهای شوراهای شهر است؛ جریانی که شاید خیلیها با من موافق نباشند اما دستکم دیدهها و شنیدهها حکایت دیگری را روایت میکنند آن هم نه برای همه نامزدها و افراد درگیر رقابتهای انتخاباتی بلکه برای کسانی که حضور خود را در شوراها دور از دسترس نمیبینند.
این افراد که امروز در این شرایط به طور بسیار حساسی به بررسی رفتارهای نامزدها و رقبایشان مشغول هستند، بنا بر رفتن و حضور نامزدهای آنها در نهاد شورای شهر است. برای این مهم تقریبا سعی همهشان بر آن است که بتوانند رای حداکثری را از آن طرفهای قراردادی خود کنند. بهرنگ چ. عکاس است. در این سالها به دلیل حضور در عرصه رقابت دو نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی از شهرهای مهم جنوب و جنوب غربی کشور که هر دو اکنون در مجلس حضور دارند، مدعی است برای نامزدها کاری ورای عکاسی میکند و مشاور تبلیغاتی درجه اولی برای نامزدهای انتخاباتی است. از نطق و خطابه گرفته تا جملات قصار و شعار برای کاندیدهایی که طرف قراردادش هستند، تهیه و تنظیم میکند. در موبایلش از دو برنامه که در سال ۹۴ ضبط شده، شعرخوانی دو کودک را با لباس محلی نشان میدهد و میگوید شعرهای خواندهشده از سوی این کودکان هرکدام برای نامزدها انتخاباتی، سه میلیون و برای بنده دو میلیون تومان درآمد. میگوید: در کارم جز این موارد اغلب هماهنگیها را از داشتهها و افراد اطراف نامزدها کمک میگیرم. با رابطههای آنها ارتباط برقرار میکنم تا در موارد دیگر کمکحالم باشند. از هماهنگی جا و سالن گرفته تا ارتباط و لابی با اشخاصی که بتوانیم از طریق آنها مثلا با احزاب موجود ارتباط بگیریم. دیگر مهمان حسین نام دارد که در میان دوستانش به والا معروف است. دست روی شقیقههایش میگذارد و با گفتن وای، ادامه میدهد در حال حاضر سختترین کار برای یک نامزد همین است. اینکه رابطها و آشنایان شرایطی را فراهم کنند که بتوان اسم نامزد طرف قرارداد را وارد لیست یکی از این احزاب و تشکلهای سرشناس کرد. آنهایی که تجربه اولشان برای حضور است، این مساله را مانند یک سد میبینند. پرسیدم سیاستمدار یا مدیر شهری و سواد مهم نیست؟ در جواب سوالم مکثی میکند و میگوید: خیلی سادهای که فکر میکنی احزاب یا تشکلهایی که با آنها جلسه میگذاریم به الزام برای سواد و تخصص نامزد خیلی ارزش قائل هستند. اگر به روال تو پیش رویم باید برای نامزدها کلی دوره و کلاس برگزار کنیم. احزاب و تشکلها اگر توان تشکیلاتی داشتند، به راحتی افراد مورد نیازشان را تربیت میکردند. در این ایام دقیقا رابطهها و برش و نفوذ افراد است که باعث میشود تشکلی راغب به حضور این افراد در مجموعههایشان شوند.
مهم این است که شما بتوانی نمایندگان تشکلها و احزاب را متقاعد کنی که در عمل و اجرای بخش مورد نظرشان از سوی نامزد پوشش پیدا میکند و خودش نیز برای سایر درخواستها و رفتارهای سیاسی و اجتماعی آنها آماده باشد. اما اگر این موارد نشد، کار نامزد به طور مستقل بسیار سخت میشود. دیگر مهمان که ناظر چاپ است، میگوید: در این روزها با افزایش تمایل متقاضیان گیرنده اطلاعات از سوی شبکههای مجازی، در چاپخانهها تا حدودی کار زیاد است. نامزدهای نهچندان ثروتمند هم سفارش کار برای چاپخانهها یا واسطههایی چون من میبرند. از تیراژهای محدود حتی تا ۱۰ هزار پوستر کاغذی ساده هم چاپ میکنیم. برای کسانی که از جاهای مختلف حمایت میشوند یا پول خوبی برای تبلیغات کنار گذاشتهاند نیز پوسترهای گلاسه میزنیم. در چاپخانهها غیر از مدیران و صاحبان و مسوولان دستگاهها، کارگرها هم سعی میکنند انعامی را که در خیال خودشان دارند از نامزدهای متقاضی بگیرند. اسمش پول چایی است، اما رقمش مقداری بیشتر است. میگوید: در یکی از چاپخانههای محله ناصرخسرو در دوره انتخابات مجلس از کارگری شنیده بودم یکی از بازاریها از وی خواسته بود هنگام تحویل کار برای یکی از نامزدها تعداد چاپ کامل را ندهد و در عوض تعدادی که توانسته بود در هنگام تحویل به اصطلاح خودش کش برود را به او بفروشد، وقتی که برای دیدن یا تماس با وی رغبت نشان دادم، گفت: کسادی بازار کار چاپ در دو سال گذشته او را روانه مسافرکشی کرده بود. ولی هنوز هم از ذکر خاطرههایش ابایی ندارد. او میگوید: یکبار چهار سال پیش از قبل یکی از نامزدهای ورزشکار شورای شهر که از قضا بسیار هم سرو صدا به راه انداخت، پول خوبی گیرش میآید. نامزد چند باری در جمع آنها حاضر شده بود و وعدههای دروغین به آنها داده بود اما وقتی که وارد شورای شهر شده بود، رابط آن نامزد تلفنش را دیگر جواب نمیداده.
از سوی دیگر دلالهای کاغذ هم این روزها بازارشان بد نیست. به هرحال از شرایط بازار به نفع خودشان استفاده میکنند و به طور کاذب قیمت کاغذهای قطع پوستری، کیفیت بالا به جهت ماندگاری روی دیوارها را به منظورهای خاصی افزایش میدهند.
هنگام صحبت با آنها دو نفرشان چند نمونه کار با خودشان آورده بودند. در آرشیو وی و شرکت تبلیغاتیاش پوستر همان نامزد ورزشکار را دیدم. مدالهایش را بر سر و گردن و کمر آویخته بود و با کت و شلوار خودش را فدای مردم و شهر دانسته بود. وقتی با تعجب از او پرسیدم که کارهای تبلیغاتی آن نامزد برای او بوده، خندهای کرد و گفت: نه این را در آرشیو به عنوان ضدتبلیغ نگه داشتهام، به مشتریهایم گوشزد میکنم که با این عکسها اگرچه شاید رای عوامالناس را درو میکنند اما اگر نتوانند درست حرف بزنند یا رفتار کنند به روزگار این نامزد دچار میشوند. میگوید این کار را برای دوستانش و گرمی بازار کار این بخش از فعالیتهایش انجام میدهد. دوستان تحلیلگر و دست به قلمی دارد که به پشتوانه آنها برای تعدادی از نمایندگان مجلس سفارش متن میگرفته است، متن سخنرانی، بیانیه و… در حال حاضر برای چند کانال تلگرامی نامزدها که در تهران و کرج هستند نیز متن آماده سفارش میگیرد. بنای کار بر این است که او سوژههای پیشنهادی به آنها میدهد و رقم را هم تعیین میکند. در صورت تمایل متنها تهیه و برایشان ارسال میشود. همچنین آنها در جاهایی که سخنرانی دارند، براساس وضعیت مخاطبان نیز به او متن سفارش میدهند. همان لحظه متنی را نشانم داد که در هشت صفحه برای یکی از نامزدهای انتخابات شورای شهر اهواز تهیه کرده بود. سخنرانی نیز برای جمع معلمانی تهیه شده بود که بنا بود در یکی از روزهای همین هفته در برنامه تبلیغاتی نامزد خوانده شود.
میگوید کارخوبی است. با کمترین میزان کار و پیگیریها پول خوبی دارد. در دوره پیشین مجلس نیز برای یک نفر از نمایندهها متن تهیه میکرده است. میگوید امید زیادی داشت که این نماینده برایش سفارش کارهای دیگری را در طول این یکسالواندی بگیرد. ولی علنا با رفتنش به خانه ملت ارتباط نماینده با وی نیز قطع شده بود. میگوید تحصیلکردهها و افرادی را در اختیار دارد که سواد تخصصی بالایی در زمینههای اقتصادی و سیاسی و حتی شناخت بسیار دقیقی از ساختارهای اداری و ارگانی در ایران دارند و به راحتی میتوانند با نوشتههایشان کارهای بزرگی کنند. توقع داشتم که میشد این بخش را در میان مجلسیها شناساند و از این طریق سفارش کار گرفت. اما یا این کار خلاف است یا هنوز به من اعتماد کامل ندارند. به هرحال کاملا و به وضوح معلوم است که بسیاری از اساتید دانشگاهها و حتی روزنامهنگاران سرشناس به صورت غیرپنهانی چنین خدماتی را برای نمایندگان مورد تمایل خود انجام میدهند.
اما استراتژی کار نیز در میان صاحبان تبلیغات برای خودش مشی و قواعدی دارد. در این راستا عمده فعالیتها و توان کار را برای نمایندههایی میگذارند که یا از شهرت لازم برای رفتن به شورا یا حتی مجلس شورای اسلامی برخوردار باشد و به نوعی احتمال رفتنش از درصد بالایی برخوردار باشد یا اینکه تقاضاکننده از پول و توان مناسبی برای صرف هزینههای تبلیغاتی خودش برخوردار باشد. در این صورت چنین فردی، بهترین گزینه برای کارکردن است. البته نمایندههایی که این سد را گذرانده باشند و در مجلس یا شورای شهر یک یا چنددورهای حضور داشته باشند، نهتنها از ملاک مناسب و قطعی برای حضور مجدد برخوردارند بلکه دیگر توان تبلیغاتی طرفهایی که برایشان مشاورههایی از این دست میدهند نیز به نوعی متفاوت میشود. از این رو طبیعی به نظر میرسد که طیف خاص ارتباطی مخصوص به خود را تشکیل دهند. اقدام دیگری که در میان این افراد و مجموعههای تبلیغاتیشان وجود دارد، آشنایی با افراد متخصص در زمینههای مختلف است. برای مثال عکاسها، فیلمبردارها، مجری برنامهها، اجارهدهندگان میز و صندلی و لوازم استریویی و حتی سالنها یا آشپزخانهها در صورت مهمانی دادن نامزدها، مجموعههایی که دارای امکانات و افراد نصبکننده و توزیعکننده پوسترهای تبلیغاتی برای نامزدها باشند و… نیز از کانال همین شرکتها به مجموعههای تبلیغاتی نامزدها معرفی میشوند. البته این بخش گویا مظلومترین بخش از افرادی هستند که با کمترین میزان پول و دستمزد بیشترین کار را انجام میدهند و کافی است ۱۰ روز بعد از اعلام نتایج انتخابات یک فراخوان برای آنها بزنی تا ببینی چه میزان از این افراد یا به دستمزدهایشان نرسیدهاند یا مبلغی خیلی کمتر از میزانی که به آنها وعده شده بوده را پرداخت کردند. میگوید اگر بگویم کارم را از همینجا شروع کردم، باور نخواهی کرد. ۱۰ سال پیش به گفته و خواسته یکی از دوستان دانشجویم به عنوان ناظر با یک معلمی برای انتخابات مجلس و خاصه اصلاحطلبها پای صندوقهای یک محله، ناظر میرفتیم و میآمدیم. دستیار بودم. بعد از اتمام کار چند روز بعد با آن خانم تسویه کردند و مبلغی به ایشان تعلق گرفت اما هیچکس برای من هیچکاری نکرد. حتی دوستم نیز گفت از مبلغ ۶۰ هزار تومانی که قولش را داده بودند، تنها ۲۰ هزار تومان به وی هزینه ناهار میدهند. از آن روز تصمیم گرفتم هیچکدامشان برایم فرقی نداشته باشند و این وسط فقط به دنبال حق خودم باشم. خدارا شکر تا به امروز از قبل انتخابات چیز کمی عایدم نشده اما هنوز منتظر تسویه همان پولی هستم که حقم بود و ندادند.
دوست عکاس بنده پس از حرفهای این ناظرچاپ میگوید: البته بازار کار برخی اصناف نیز در این روزها به اندازه خودش گرم است. یکی دیگر از این صنوف دلالها و بعضا بنگاههای املاک هستند؛ کسانی که یا از املاک خالی یا آماده برای اجاره در مراکز شلوغ شهر خبر دارند یا با صاحبان صنوف و مشاغلی در ارتباط هستند که با توجه به مقتضیات املاک آنها، میتوان برای مدت زمان روزهای تبلیغات این محلها را کرایه کنند. البته زمانی که به این مساله پرداختیم، بازار آنها تقریبا به اتمام رسیده و به قول خودشان گلها را چیده و رفتهاند. اما برای کسب اطلاعات و به خواسته وی به کسی که از اجاره یک مغازه دو دهنه با امکانات بالکن و انبار در یکی از تقاطعهای اصلی محدوده خیابان ولیعصر از میدان تا خیابان مطهری تهران خبر داشت، تماس گرفتم. وی هم بد صحبت میکرد و هم به هیچ عنوان حاضر به دادن قیمت نبود. موردی هم برای ارائه نداشت و میگفت کل مواردی را که خودش و دوستانش سراغ داشتند، اجاره رفتهاند. تنها یک مورد سراغ داشت که میگفت تا روز شنبه عصر اگر قیمت بالاتری از قیمت بنده پیشنهاد نشود، حاضر به عقد قرارداد شش روزه به مبلغ توافقی ۱۰ میلیون تومان است. بالطبع وقتی به وی گفتم پس مورد اول را که قیمت نمیداد با توجه به موقعیت مکانی باید ۶۰ میلیون تومان برای مدت ۲۰ روز اجاره داده باشد، نه تایید و نه تکذیب کرد. تنها چیزی که گفت این بود. «همین حدودها. بیشتر بله که کمتر نه!» البته این را هم اضافه کرد که این املاک برای انتخابات بزرگترها مانند ریاستجمهوری است. به قد و قامت ما شورای شهریها نمیآید.
رویکرد دیگر البته بسیار پرطمطراقتر از این موارد در حال کار بود؛ معاملههایی عجیب که دوست دیگر کامران ب. از آنها مطلع بود. درواقع به همان اندازه که شبکهها و کانالها و اشتراکهای فضای مجازی بازار کار چاپی و تبلیغاتی را تا حدودی تحت تاثیر قرار داده بود، حالا دستکم باید خودش در مقام تاثیرگذار حضور مییافت. کامران ب. میگوید: بسیاری از شبکههای مجازی و تلگرامی و حتی واتسآپی را گروهها و احزاب بالاخص برای انتخابات ریاستجمهوری اجاره کردهاند. اخبارش را تقریبا همه افراد پیگیر اخبار انتخابات شنیدهاند. اما این اولین بار است که این پدیده در ایران به این سطح و رقم شکل یافته است. البته با شگردهایی که توسط کاربرها و فعالان اینترنتی و اندرویدی به آنها دسترسی داریم، ظرف مدت کوتاهی حتی میتوانیم کانال تلگرامی کاربری را تا مرز ۷۰ هزار نفر برسانیم و وی بهرهاش را ببرد. حتی افزایش فالووِر در اینستاگرام را نیز میتوانیم به صورتهای مختلف افزایش دهیم و در حال حاضر بنده و تیم همکارم مشغول هستیم. البته برای مواردی که میگویم از یک ماه گذشته زمان گذاشتیم و بسیار هم جواب گرفتهایم. تعدادی صفحه افراد سرشناس در اینستاگرام و حتی شاید باورتان نشود حتی چند وبلاگ معروف و نام خاص را درگیر انتخابات به نفع کسانی کردهایم که خواسته بودند. هرچند بعضیها میگویند نسل اطلاعرسانی توسط وبلاگها به اتمام رسیده اما در حال حاضر نهتنها در ایران بلکه در تعداد قابل توجهی از کشورها وبلاگها حرف برای گفتن دارند. وی میگوید: رقمهای پیشنهادی در این کار بسیار متغیر است چراکه تقریبا همه خودشان را در این کار حرفهای میدانند. نامزدی را سراغ دارم که دو گروه و یک کانال برای خودش به راه انداخته و یکتنه درحال انجام کار تبلیغات و دعوت از مردم برای رای به خودش است ولی مردم خبر از مدیر یا فرد آنلاین آن سوی سیستم ندارند. وقتی بار اول با آن وضعیت در خانهاش دیدم که مشغول صرف وقت در اینترنت و گوشی و تبلت به صورت همزمان است به حال شهری تاسف خوردم که وی بناست متولی شورا و پاسدار حفظ حرمت و زیبایی شهرش باشد.
این افراد واقعا این روزها وقت نداشتند. همان چند لحظه که برای دیدن یکدیگر و انجام کارهای مشترک در یک محل حاضر شده بودند، خودش شانسی بود که نصیب من شده بود. چند لحظه بعد هیچکدامشان در دفتر کار دوست بنده نبودند. رفته بودند دنبال کارهایشان. دوست بنده هم مشغول ایجاد تغییر در رنگ عکسها و پوسترهای مشتریانش بود. خیلی آرام بدون آنکه صدایی درنیاورم، در را بستم و از دفتر کار خارج شدم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد