17 - 12 - 2024
دورنمای روابط آینده ایران و سوریه
نادر کریمیجونی- تحولات سوریه به گونهای پیش رفته که دیگر هیچکس منتظر بازگشت حکومت بشار اشد نیست و همه دریافتهاند که حکومتی که گروه حاکم فعلی تاسیس خواهد کرد، آینده این کشور را خواهد ساخت.حتی روسیه که پایگاههای نظامی راهبردی در سوریه دارد و به بشار اسد و خانوادهاش پناه داده است اکنون به این نتیجه رسیده که برای نجات دادن پایگاهها یا دستکم نیروها و تجهیزاتش، باید با الجولانی و همکارانش به مذاکره بپردازد و از مواضع خود برای اقتدارگرایی علیه معترضان و حاکمهای فعلی سوریه کوتاه بیاید. در این میان مقامات جمهوری اسلامی ایران هنوز موضع دقیق خود در قبال حاکمان فعلی و دولت آتی سوریه را روشن نکرده و دستکم از نظر تحلیلگران و ناظران مسائل خاورمیانه، اکنون معلوم نیست که تهران خود را همکار، بیطرف یا مخالف دولت فعلی دمشق میداند. به همین نسبت واقعا معلوم نیست که اگر در آینده همین گروه فعلی دست به برگزاری انتخابات بزند و براساس آن رییس کشور یا رییس دولتی انتخاب شود آیا تهران آن انتخابات را مشروع و قابل اعتنا خواهد دانست یا نه؟ آیا حاکمیتی که براساس آن انتخاب بر سر کار میآید را به رسمیت خواهد شناخت؟
البته موضع کشورمان، بدون انجام اقدام عملی، در حال حاضر در محکوم کردن بمبارانهای متعدد اسرائیل علیه اهدافی در خاک سوریه متوقف شده است. این در حالی است که برخی گروههای جهادی جبهه مقاومت و نزدیک به ایران، از سقوط بشار اسد استقبال کرده و پیام تبریک به حاکمان فعلی سوریه ارسال کردهاند. با این موضع احتمالا ایران نیز باید سقوط متحد گذشتهاش را به فال نیک گرفته و با دولتمردان و حاکمان فعلی دمشق، ارتباط نزدیکتری بگیرد. اما واقعا معلوم نیست که آیا رهبران و تصمیمگیران ایرانی، حاکمیت فعلی سوریه را به رسمیت میشناسند یا نه و چگونه با این حاکمیت تعامل خواهند کرد. قدر مسلم آن است که ایران نه میتواند و نه در موقعیتی است که بتواند از ارتباط و تعامل با دولتهای فعلی و آینده سوریه چشمپوشی کند.به لحاظ عقلی امکان بازگشت دولت قبلی یا به روی کار آمدن دولتی شبیه دولت قبلی غیرممکن است. حاکمان فعلی نیز اعلام کردهاند که خواهان نزاع و جنگ نیستند، این دقیقا به این معنی است که دمشق و رهبری آن در موقعیت و چشمانداز کنونی خواهان دشمنی یا تشدید تنش با اسرائیل نیست. در این صورت دمشق از اهداف ایران و همفکرانش در منطقه فاصله میگیرد و به سایر کشورهای عربی و راهبردهای ایشان ملحق خواهد شد. به همین خاطر است که شیخ نعیم قاسم در آخرین مصاحبهاش ارسال کمک ایران به حزبالله لبنان را مسدود شده اعلام میکند.صرفنظر از موقعیت سوریه در قبال اسرائیل و حفظ یا متوقف شدن نقش سوریه در ساختار و حیات جبهه مقاومت، این کشور به عنوان یک دوست خاورمیانهای که برای تهران منافع مختلف مذهبی، اقتصادی و گردشگری دارد، برای جمهوری اسلامی ایران مهم است.پس از سقوط دولت قانونی افغانستان و روی کار آمدن طالبان در این کشور، همین سوالها مطرح شد که آیا ایران و شیعیان در جمهوری اسلامی ایران میتوانند به حکومتی که در کابل بر سر کار آمده اعتماد و با آن همکاری کنند؟ اکنون و
به طور عملی دیده میشود که یکی از بزرگترین سرمایهگذاران در ایران به لحاظ تعداد سرمایهگذار، همین طالبان افغانستانی هستند.
اکنون و در مورد حاکمان دمشق همین الگو میتواند تکرار شود و اعم از اینکه حاکمان فعلی و آینده دمشق و سوریه با جبهه مقاومت همکار هستند یا نیستند و با اهداف منطقهای تهران همراهی میکنند یا نه، این الگو و اجرای آن تکرار شود. اگر چنین شود آنگاه پرسش بزرگی پدید میآید که اظهارات برخی مقامات ایرانی مانند سرلشکر سلامی درباره آزادی سوریه چگونه معنی پیدا خواهد کرد؟ اینکه مقامات ایرانی درخصوص آزادی سوریه از جنگ اشغالگران حرف میزنند از یکسو میتواند به معنای اشغالگر فرض کردن گروههای سلفی کنونی و مقامات آن باشد و چنین تعبیر کند که دیر یا زود جوانان و مردم سوریه بساط حکومت الجولانی و حاکمیتی که او خواهد ساخت را بر خواهند چید و حکومتی نوین براساس خواست خود بر سر کار خواهند آورد اما از دیگر سو این اظهارات میتواند به این معنا باشد که مردم و شهروندان سوریه همین حکومت فعلی و حکومتی را که در اثر انتخاباتی که این گروه برگزار خواهد کرد به رسمیت خواهند شناخت و نیروهای آمریکایی که برخی شهرهای سوریه مانند ادلب را در اختیار دارند، نیروهای ترکیه که میخواهند نواحی کردنشین سوریه را به اشغال خود درآورند و نیروهای اسرائیلی که بخشهایی از خاک سوریه در نواحی جولان را در تصرف خود دارند، بیرون خواهند راند.
نمیتوان نیتخوانی و تصریح کرد که کدام صورت دقیقا منظور مقامات کشورمان است اما اگر دولت اول مدنظر باشد، آیا ایران علاقهمند به تداوم بیثباتی در سوریه و فروپاشی دولت فعلی است؟ در این صورت مردم سوریه که از سقوط بشار اسد جشن خیابانی در شهرهای این کشور برپا کردند، ارتش که به نفع معترضان صحنه را خالی کرده و دولت که با پیشنهاد استعفا عملا بشار اسد را به فرار ترغیب کرد، چگونه و چقدر با نظر جمهوری اسلامی ایران همفکر و همراه هستند و از چه طریقی این فکر را عملیاتی میسازند؟ در این صورت مناسبات ایران با دولت فعلی و آتی سوریه چگونه تعریف میشود؟ آیا یک تخاصم دنبالهدار و مزمن میان ایران و سوریه به وجود خواهد آمد و ادامه خواهد داشت؟ البته احتمال آنکه این صورت از مساله در نظر مقامات ایرانی باشد اندک است چراکه تاکنون تهران علیه الجولانی واکنش، موضع منفی و براندازانه نگرفته و حتی در جریان انتقال برخی ایرانیان به کشورمان، با مقامات حاکم بر سوریه گفتوگو کرده است.
صورت دیگر آن است که ایران دولت فعلی و آتی سوریه را به رسمیت بشناسد و به آن توصیه کند و نیز مردم سوریه را تشویق به بازپسگیری خاک خود از ایالاتمتحده، ترکیه و اسرائیل بنماید. حال اگر حاکمان کنونی و آینده سوریه مجاز دانستن اشغال یا بازپسگیری خاکشان را از جمله صلاحیتهای حاکمیتی و سرزمینیشان بدانند و ایران را از وارد شدن به امور داخلی و صلاحیتهای درون کشوری خود منع کنند، آنگاه ایران اشغال را خواهد پذیرفت یا شهروندان سوری را علیه اقدامات اشغالگرانه اسرائیل، آمریکا و ترکیه تحریک خواهد کرد؟ ممکن است این اظهارات مقامات ایرانی مبنیبر اینکه نیروهای ایرانی به جای ارتش هیچ کشوری نخواهند جنگید، به این معنی باشد که در صورت رضایت دولت آینده و شهروندان سوری درباره اشغال خاکشان، تهران نیز به آن رضایت خواهد داد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد