24 - 05 - 2020
دوش آب سرد!
مجید عابدینیراد- پاسی از نیمهشب گذشته بود که خبر پیشنهاد ترامپ برای دیدار بیشرط و شروط با روحانی رو تلفنی به آقا رضا دادم. اولش از خوشحالی سخت تو پوستم بند میشدم ولی رضا با صدای خوابآلودش من رو به متانت و صبر تا بالا اومدن آفتاب دعوت کرد! هنوز اذون صبح رو نگفته بودن که خبر حرفهای پمپئو در تصحیح سخن بیپروای ترامپ رو خبرگزاریها پخش کردند!
بدتر از گرفتن یک دوش آب سرد توی کله سحر به خودم اومدم!وقتی اول وقت رفتم توی لابی مسافرخونه حاجی تا با رضا گپی بزنم دیدم او هم وضع بهتری از من نداره!
بعد از یه نگاه معنادار بهم، بهش گفتم: رضاجون این دیگه چه صیغهایه که این ترامپ دمدمی مزاج سر دنیا درآورده؟
رضا خندید و گفت: مهم اینه که عبارت «بیقید و شرط» رو توی حرفش آورد! بعد هم یادم افتاد که وزیر خارجه قبلیش سر همین موضعگیریهای متضاد با ترامپ مجبور به ترک پستش شد! یادت هست؟
با خوشحالی گفتم: آره راست میگیها!
بعد که رضا چای رو جلوم گذاشت و خودش هم جلوم نشست گفت: ببین عابد خوب، خودت مگه از قول نظامی بهم نگفتی توی سیاهیها همیشه باید به دنبال نقطههای سفید و پرنور گشت! خب این بابا داره نشون میده که خودش حرفی نداره، برای وضع خرابی که الان قبل از انتخابات داره، به میل ایران بیقید و شرط بیاد جلو! ولی با دور و بریهایی که داره نمیشه! جرعه اول چای رو که نوشیدم گفتم: میخوای بگی وقت لازم داره تا مثل وزیر قبلی، پمپئو رو بذاره کنار!
رضا خندهای سر داد و گفت: نه تنها او بلکه بولتون و ماتیس و چند تا ضدایرونی دیگه رو که دورش جمع کرده! اینکه بعد از دیدار با پوتین استراتژیش رو تغییر داده درست، ولی الان اکیپش رو هم باید عوض کنه تا کار براش بهتر روی غلتک بیفته!
گفتم آهان، به خاطر حرفهای ضبطشده نتانیاهو میگی که برای خراب کردنش گفت: «این من بودم که متقاعدش کردم که از برجام بیاد بیرون…»
رضا بعد از شیرین کردن چایش گفت: درسته. اینها رو که پیش از این بررسی کردیم. ترامپ چون کینهایه تصمیم قطعی داره که بیاد سمت ایران.
گفتم: پس حالا ما چطور از این قضیه بهرهبرداری میتونیم بکنیم؟
رضا از چایش مزهای گرفت و گفت: ببین الان قبول کن که ترامپ سخت دست و پاش بستهست. از اون طرف هم امروز آمریکایی به دنیا معرفی شده که پوتین براش رییسجمهور تعیین میکنه و اسراییل سیاست خارجیش رو دیکته میکنه! و گفتم: خب تو میگی الان مسوولان ما در مقابل این حرفهای ضد و نقیض چه جوری عمل کنند بهتره؟
اصلا حرف رو کوتاه کنیم تو جای آقای روحانی بودی چه جوری جواب این بابا رو میدادی؟
رضا با خشنودی بادی به غبغبش انداخت و گفت: صاف و پوستکنده بهت بگم جوابش رو با همه حرفهای بیربط و خشونتبار گذشتهاش میدادم.
چون ترامپ رو من یه نوجوون ناپخته و تخس بیشتر نمیبینم که توی عالم سیاست باید زیر بغلش رو گرفت!
کمی از چایم رو که نوشیدم گفتم: طفره نرو رضا وقت خطیره چیکار میکردی؟ چه جوابی بهش میدادی؟
رضا با لحنی مفتخرانه گفت: من حساب اوضاع بازار و اختلالات فعلی و ناامیدی مردم و دادگاه لاهه و تحریمها و دهها ملاحظه دیگه رو میکردم و با استفاده از موقعیتی که به دستم اومده این پیام رو براش مینوشتم:
جناب رییسجمهور ترامپ،
نظر به حسننیتی که در خلال حرفهای اخیرتان نسبت به تمایل به دیدار بدون قید و شرط با اینجانب، به شما نظر مساعدم را اعلان مینمایم.
در وهله اول به منظور بهتر شناختن حسن نیت بنده و اطلاع از علاقه و دوستی ملتم با مردم کشورتان و همچنین آگاهی از نیتهای خیرخواهانه ایران در رابطه با همه همسایگانش شما و همسر محترمتان را برای گذراندن دو روز تعطیلات در کنار دریای خزر به شهر ِ نوشهر دعوت مینمایم……
با شنیدن حرفهای از روی صفای رضا از جام پریدم و گفتم: رضا تو دیگه کی هستی!؟
با این خبر به نظرم اول بن سلمان و بعدش نتانیاهو بهشون یه حمله قلبی دست بده!ولی مهمتر از همه قیمت دلاره که میافته به غش و ضعف و سکه هم دیگه نایی براش باقی نمیمونه که به کمک ارزها قد راست کنه و بورس تهران که از روی هیجان سر به پرواز میذاره!
رضا جرعهای از پیروزی بالا کشید و با مسرت گفت: بابا روحیه مردم رو بگو که به یکباره چطور زیر و رو میشه!
درست مث اینکه جامجهانی فوتبال رو برنده شده باشیم!
توی فکر اون بدبختهایی که کلی سکه و ارز برای روز مبادا کنار گذاشتهاند افتادم!
حیف که نمیشد توی هتل سیگار کشید! به خودم چرخشی دادم و گفتم رضا تو فکر میکنی ترامپ پیشنهادت رو قبول کنه!؟
رضا خندهای از روی غرور کرد و گفت: اینجا داداش چه قبول کنه و چه قبول نکنه من نتونستم هم توی صحنه داخل کشور و هم از نظر وجهه بینالمللی دهها امتیاز کسب کنم و وضع اقتصادی رو هم کمی از این راه سامون بدم!
یکباره رضا ماشین حاجی رو که توی خیابون دنبال جای پارک میگشت دید دستپاچه شد و قرارمون رو برای شب توی خونه من تنظیم کردیم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد