26 - 10 - 2019
دولت خوشبین، مردم بدبین
سجاد وجدانیان- روزی مدیری، پدر دانشآموزی را به مدرسه فراخواند و به او گفت که فرزند شما واقعیت را نمیبیند. در حضور پدر به دانشآموز گفت: برو و ببین که آیا مدیر در حیاط مدرسه است یا خیر. دانشآموز سریعا رفت و برگشت و گفت که نه، آنجا نیست. بعد از او خواست که در کلاس کناری دنبال مدیر بگردد. دوباره رفت و برگشت و گفت که نه، آنجا هم نیست. مدیر رو به پدر کرد و گفت در حالی که من اینجا هستم، او در جاهای دیگر دنبال من میگردد. پدر با تعجب نگاهی به مدیر کرد و گفت: خب شاید شما در مرخصی باشید! این حکایت، حکایت عجیبی نیست بلکه حکایت دولتی است که با ناامید شدن از درآمدهای نفتی، سفت و سخت به دنبال درآمدهای مالیاتی است غافل از این واقعیت که آن درآمد در جیبهای خالی مردم نیست بلکه در ساختار اقتصادی و مدیریت اقتصاد است. البته مشکلات پدر این حکایت بیشتر از اینهاست: همسرش بیمار است، فرزندش دانشجوست و خانهاش هم تخریب شده است. با این حال این مشکلات در مقابل ندیدن واقعیت اصلا به حساب نمیآیند.اتکای دولت به درآمدهای مالیاتی روشی است که در همه کشورهای توسعهیافته انجام میشود. در این کشورها دولتها به جای هدر دادن ثروت کشور و منابع ملی، امور را با درآمدهای مالیاتی اداره میکند. این درآمدها داشبوردهای مدیریتی هستند به دلیل اینکه شاخصهای اقتصادی را به شفافترین شکل ممکن نشان میدهند. هر گاه درآمدهای مالیاتی افزایش یابد، نشان از رونق اقتصادی دارد و هر گاه کاهش یابند، نشان از رکود اقتصادی دارند. ضمن اینکه به دلیل وابستگی درآمدهای مالیاتی به درآمد و تاثیر درآمد در میزان مالیات، نظام مالیاتی اثر تعدیلی هم بر اقتصاد دارد. با کمک این نوع درآمد، تعیین سیاستها و راهبردهای آتی که مبتنی بر واقعیات اقتصادی باشند و نه خودفریبی، امکانپذیر میشود. از این رو این حق هر دولتی است که روی درآمدهای مالیاتی حساب باز کند اما نه در هر حالتی. حداقلهایی وجود دارند که با داشتن آنها میتوان مطمئن بود که درآمد مالیاتی در صورت تحقق، مفید استفاده میشوند. اولین و مهمترین آن، داشتن ساختار اقتصادی مناسب است. دومی، هدفمند بودن فعالیتهای دولت و برنامه داشتن است و سومی، پارادوکسهای سیاسی- اقتصادی است.در مقام مقایسه دولت فعلی در حال حاضر حساب ویژهای روی درآمدهای مالیاتی باز کرده است در حالی که در راستیآزمایی شرط اول، نه تنها ساختار اقتصادی مناسب و براساس نظام بازار آزاد نیست بلکه دولت حتی تسلط کافی بر اقتصاد هم ندارد. وقتی رییس دولت معترض است که اختیارات لازم را ندارد، دسترسی کامل به بودجه هم ندارد و ساختارهای موازی وجود دارد، در این حالت درآمدهای مالیاتی هیچ کمکی نمیتوانند به دولت کنند. همچنین شرط دوم هم برقرار نیست و مدیریت هدفمندی در اقتصاد دیده نمیشود. مقایسه نتایج برنامه ششم توسعه با اهداف آن، بهترین شاهد اثربخش نبودن برنامههای دولت است. دلیل این هم شناسایی نادرست مساله به عنوان نخستین گام برنامهریزی است. وقتی آمارهای خوشبینانه و بعضا تخیلی مبنای شناسایی مساله قرار میگیرد، بدیهی است که نباید به انتظار نتایج نشست. مثلا همین چند وقت پیش اعلام شد که بنا بر دادههای مرکز آمار ایران، خانوارهای ایرانی در سال ۹۷ حدود چهار میلیون تومان اضافه درآمد داشتهاند! یا مثالی دیگر، در برزخ تحریمهای اقتصادی و رکود، اعلام شد که نرخ بیکاری در تابستان ۹۸، ۷/۱ درصد کاهش یافته است! این آمارها، تعبیر وارونه رویاهاست. این آمارها حتی اگر درست هم باشند، باز هم نادرستند چرا که واقعی نیستند و اما شرط سوم که چالش تصمیمگیری در دو راهی تولید یا مالیات است. در دوران رکود، افزایش تولید با افزایش مالیات با هم در تضادند چرا که اولی نیاز به افزایش نقدینگی دارد و دومی در شرایط رکود شدید، عامل کاهش نقدینگی است لذا یکی از این دو قابل انتخاب است نه هر دوتای آنها.با توجه به مواردی که گفته شد، دولت باید واقعیت را در اصلاحات ساختاری اقتصاد و بهبود مدیریت اقتصادی ببیند نه اینکه در دوران فشار هزینهای، به دنبال افزایش هزینهها باشد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد