20 - 05 - 2018
دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد
کتاب «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» نوشته «شهرام رحیمیان» است. خلاصه داستان به این صورت است: «این کتاب روایتی راجع به زندگی دکتر نون، حقوقدان و معاون دکتر مصدق است. دکتر محسن نون، از بچگی عاشق ملکتاج، دخترعمویش بود و این دو به زودی با هم ازدواج کردند. زندگی محسن و ملکتاج بسیار شیرین بود و همه دوستان و اقوامشان به عشق آن دو حسرت میخوردند. دکتر نون با دکتر مصدق نسبت فامیلی داشت. در زمانی که مصدق در تکاپوی نخستوزیری بود، دکتر نون با نوشتن مقالهای بلند در روزنامهها، در حمایت از دکتر مصدق، به نخستوزیری او کمک فراوانی کرد. پس از به نخستوزیری رسیدن دکتر مصدق، مصدق به محسن گفت که به دلیل این که دکتر فاطمی را وزیر امور خارجه کرده، نمیتواند او را رییس قوه قضاییه کند؛ محسن معاون مصدق شد و به این ترتیب از نزدیکترین افراد به مصدق محسوب میشد. تمام فامیل و دوستان و همسایهها از دکتر نون به خاطر حمایتهایش از مصدق قدردانی میکردند و از زحماتش پا به پای مصدق تشکر میکردند. در ایامی که مصدق کمکم داشت احساس خطراتی میکرد، یک روز دکتر نون و دکتر فاطمی را احضار کرد و از آنها خواست که در هر شرایطی او را حمایت کنند و اگر قصد چنین کاری را ندارند همین امروز به او بگویند...» این کتاب را نشر «نیلوفر» منتشر کرده است. شهرام رحیمیانزاده نویسنده این کتاب در سال ۱۳۳۸ در تهران به دنیا امده است. او از سال ۱۳۵۶ تاکنون در کشور آلمان، شهر هامبورگ زندگی میکند.
«افسر شهربانی گفت: «شما حق نداشتین جنازه رو از سردخونه بیمارستان بدزدین. شما مرتکب جرم بزرگی شدین. امیدوارم از عواقب کاری که کردین خبر داشته باشین.» گفتم: «سرکار، آدم غریبه رو که ندزدیدم. زن قانونیمو بردم خونه. زنی رو که سالهای سال باهاش زندگی کردمو برگردوندم پیش خودم. این کار جرمه؟» افسر شهربانی گفت: «بله که جرمه. زنتون تا نمرده بود زنتون بود، وقتی مرد که دیگه زنتون نیست.»

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد