30 - 12 - 2023
رابطه فقر و خودکشی
مصطفی آبروشن*- رابطه معناداری بین فقدان امنیت شغلی و نرخ خودکشی وجود دارد. ناکامی به عنوان عاملی است که تاثیرات درازمدت و خطرناکی در جامعه دارد و افراد را به احساس ناامیدی در زندگی سوق میدهد. آمارهای غمانگیز خودکشی بهخصوص در طبقه کارگر نشان از آن دارد که نظام اجتماعی هیچ توجهی به اعتراضات و تجمعات کارگری ندارد.
افزایش خودکشی به خصوص در میان کارگران به عنوان کدهایی است که باید دولت و اتحادیههای کارگری را به تفکر وا دارد. این در حالی است که براساس آمار خودکشی در ایران طی سال ۱۴۰۱ به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت ۴/۷ بود. یعنی به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر ۴/۷ نفر اقدام به خودکشی و فوت کردهاند. در مجموع، طی سال گذشته بیش از ۶۰۰۰ هزار نفر اقدام به خودکشی منجر به فوت داشتهاند. به ازای هر خودکشی کامل (منجر به فوت)، حدود ۲۰ تا ۳۰ برابر آن اقدام به خودکشی میکنند. در سال گذشته حدود ۱۲۰ هزار نفر اقدام به خودکشی داشتهاند که در سامانه وزارت بهداشت ثبت رسمی شده است. ممکن است مواردی هم به موسسات خصوصی مراجعه کرده باشند که اقدام به خودکشی آنها ثبت نشده باشد.
۲۰ برابر کسانی که اقدام به خودکشی کردهاند هم افکار خودکشی دارند. از سوی دیگر با هر مرگ ناشی از خودکشی، در میان بازماندگان، دوستان، آشنایان و کسانی که در جریان خبر قرار میگیرند، ۱۳۵ تا ۱۸۰ نفر تحت تاثیر مشکلات روانی قرار میگیرند. چهبسا چند روز پیش متاسفانه چند تن از کارگران خودشان را به دار آویختند و همچنین چند نفر از دانشآموزان ایلام اقدام به خودکشی کردند.
خودکشی و نمایش آن در حوزه عمومی، انعکاس اعتراض شدید و فریاد ملتمسانه طبقات فرودستی است که در سلسله مراتب نظام اجتماعی جایگاهی ندارند. وقتی در یک جامعه انسانها و مشکلاتشان دیده نشوند و افراد احساس طردشدگی داشته باشند شاهد آن خواهیم بود که زندگی معنای اصلی خود را از دست میدهد. خودکشی در ملاءعام ریشه روانی ندارد، بلکه مشخصا از کژکارکردی ساختارها و نهادهای اجتماعی نشات میگیرد و هر چقدر خودکشی به شیوههای دردناکتری رخ دهد فریاد استمدادطلبانه آنان بیشتر در نزد ناظران عمومی احساس میشود.فشارهای غیرمتعارف اجتماعی احساس تنهایی و طردشدگی را در افراد به وجود میآورد. در مواجهه با این وضعیت، افراد ممکن است احساس کنند که تنها هستند و هیچ شخص و نهاد حمایتی وجود ندارد که به تصمیماتشان توجه و از آنان حمایت کند. در واقع وضعیت یادشده احساس بیپناهی و فقدان کنترل را به اشکال مختلف به شخص تحمیل میکند.فشارهای غیرمتعارف و ناکامی در دستیابی به حداقلهای یک زندگی ساده نهتنها اضطراب و افسردگی را در میان کارگران تسری میدهد، بلکه این احساسات منفی به ایجاد تفکر خودکشی، به عنوان راهحل نهایی و فرار از معضلاتی که غیرقابل کنترل به نظر میرسد منجر میشود.شرایط کاری ناپایدار میتوانند به تضعیف امنیت شغلی و تعدیل عواطف منفی کارگران منجر شوند. عدمپیشبینی آینده و ناپایداری اقتصادی میتواند اضطراب و نگرانی را افزایش دهد، به طوری که به افکار خودکشی دامن میزند.
پژوهشها نشان میدهند که کاهش امنیت شغلی میتواند به عنوان یک عامل موثر در افزایش ریسک خودکشی کارگران عمل کند. نارضایتی از میزان دستمزد، عدم حمایت اجتماعی در محیط کار و نادیده گرفتن حقوق کارگران میتوانند به تضعیف روحیه و افزایش فشارهای روانی منجر شوند که در نهایت ممکن است به افزایش احتمال خودکشی منجر شوند.
* جامعهشناس
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد