13 - 09 - 2022
رشد ملیگرایی افراطی
نسیم جلالی – طبق اعلام نتایج انتخابات پارلمان اروپا، احزاب عموما پوپولیست، ملیگرا و اکثرا راستگرا در این انتخابات جانی تازه گرفتهاند و نتایج کمسابقهای به دست آوردهاند.
با وجود این، تا اینجا حزب خلق اروپا همچنان بیشترین کرسی را در پارلمان اروپا در دست خواهد داشت ولی باید منتظر چالشهای جدی از هر دو سوی راست و چپ باشد. احزاب پوپولیست مدتهاست که توانستهاند در انتخابات محلی کشورهایشان به عنوان یک نیروی جدی در میدان سیاست جولان دهند اما این اولینبار است که پیام سیاسی آنها به این وضوح و با یک پیروزی چشمگیر به ویژه از کشورهای اروپای شمالی و غربی به بروکسل میرود، طوری که ناظرین آن را یک «زلزله سیاسی» خواندهاند که ممکن است آینده اتحادیه اروپا را تحتتاثیر قرار دهد.
به گزارش BBC، این پیام سیاسی در این انتخابات از بریتانیا، جزیرهای که نه تنها از نظر جغرافیایی از بقیه اروپا جداست بلکه از نظر اقتصادی و سیاسی هم فاصله خود را تا حدودی حفظ کرده و مثلا پول واحد یورو را نپذیرفته، با صدای بلندی به گوش رسید. در انتخابات پارلمان اروپا حزب بریتانیای مستقل پیشتاز است. این حزب که مبارزات انتخاباتی خود را بر خروج از اتحادیه اروپا بنا گذاشته بود با بیش ۲۷ درصد آرا و ۲۴ نماینده پیام خود را به بروکسل میفرستد.
دو حزب کارگر و محافظهکار که در دهههای گذشته همواره قدرتمندترین احزاب بریتانیا بودهاند، هرکدام با ۲۰ و ۱۹ نماینده در پشت سر این حزب قرار دارند. از سال ۱۹۱۰ این اولینبار است که حزبی جز دو حزب اصلی کارگر و محافظهکار بیشترین آرای بریتانیاییها را از آن خود میکند، آن هم حزبی که خواهان خروج فوری از اتحادیه اروپاست.
در فرانسه هم وضع مشابه بریتانیاست. حزب «جبهه ملی» مارین لوپن که منتقد اتحادیه اروپاست با حدود ۲۰ درصد رشد ۲۶ درصد کل آرا را به دست آورده است. مانوئل والس، نخستوزیر فرانسه گفته است که با این پیام باید سیاستهای اتحادیه اروپا را از نو شکل داد. احزاب راستگرا و پوپولیست منتقد اتحادیه اروپا در دانمارک هم با ۲۳ درصد در صدر جدول و در اتریش و فنلاند با ۲۰ و ۹/۱۲ درصد در رده سوم قرار گرفتهاند. در آلمان که قویترین اقتصاد اروپای شمالی را دارد شرایط متفاوت به نظر میرسد. حزب «کار برای آلمان» که منتقد ورود نیروی کار از خارج است با هفت درصد آرا به پارلمان اروپا میرود، اگر چه این حزب اعلام کرده که حزبش ضداروپا یا راستگرا نیست. اما در یونان، بیمار مزمن اقتصاد اروپا وضع کاملا متفاوت است. یونانیها برعکس بقیه اروپای غربی از چپ به مصاف حکومتشان و سیاستهای ریاضتی آن برای جان گرفتن اقتصاد ملی رفتهاند و خواهان تغییر در سیاستهای اروپامحور هستند.
حزب چپگرای سیریزای یونان با بیش از ۲۶درصد پیشتاز است و با پیام برداشتن تدابیر ریاضتی به بروکسل میرود. در بین کشورهای اروپای شرقی که هنوز پایشان درست و حسابی به اتحادیه اروپا بازنشده حداقل از لهستان و مجارستان صدای پشیمانی به گوش میرسد.
بیش از هفت درصد شرکتکنندگان لهستانی رای خود را به احزاب ضد اتحادیه اروپا دادهاند. در مجارستان هم حزب حاکم که به عنوان راستگرا و ضدخارجی شهرت دارد با بیش از ۵۰ درصد اکثریت مطلق آرا را به خود اختصاص داده است. هسته اصلی اتحادیه اروپا در دهه ۵۰ میلادی به وسیله شش کشور بلژیک، آلمان، فرانسه، ایتالیا، لوکزامبورگ و هلند شکل گرفت.
بریتانیا، دانمارک و ایرلند نزدیک به ۲۰ سال بعد وارد این جمع شدند درحالی که ورود نروژ در یک همهپرسی رد شد. با ورود یونان، اسپانیا و پرتغال در دهه ۸۰ میلادی که ساختار اقتصادی متفاوتی داشتند بر مشکلات اتحادیه اروپا که رویای یک اقتصاد گسترده و توانا را داشت، افزوده شد. کشورهای سوئد، دانمارک و اتریش هم در دهه ۹۰ و بعد از آنها مالت و قبرس (جنوبی) به جمع قبلی پیوستند.
با فروپاشی بلوک شرق، کشورهای اروپای شرقی به عنوان بازاری جدید برای سرمایهگذاری و تکنولوژی و البته خرید مواد خام یکی بعد از دیگری پذیرفته شدند. ورود کشورهای اروپای جنوبی و به خصوص اروپای شرقی اگرچه بازاری جدید برای کشورهای صنعتی اروپای شمالی بود ولی با برداشتن شرط ویزا و دادن اجازه کار به شهروندان این کشورها زندگی و کار برای آنها در کشورهای غربی آسان شد.
کارگران مهاجر اروپای شرقی به زودی در کنار مهاجرین و پناهجویانی که از کشورهای مختلف جهان به اروپا آمدهاند، به عنوان رقیب کارگران داخلی دستهبندی شدند و این برای سیاست آن کشورها دردسرساز شد. با پیدایش بحرانهای اقتصادی در دهه گذشته و بالارفتن نرخ بیکاری انتقاد به سیاستهای اروپامحور از دو سو شروع شد؛ از یکسو برخی سیاستمداران راستگرا در کشورهای اروپای شمالی و غربی نارضایتی روزافزون شهروندان را ابزاری برای پیشبرد اهداف خود و گسترش احزاب خود قرار دادند.
از سوی دیگر در کشورهای با اقتصاد ضعیفتر و کشورهای اروپای شرقی که برای مبارزه با بحران نیازمند کمک کشورهای صنعتیتر و سرسپردن به شرایط آنها بودند، مخالفت با سیاستهای اتحادیه اروپا شروع شد حالا بیش از نیم قرن بعد از ایجاد هسته اصلی اتحادیه اروپا که همکاری این کشورها را برای ایجاد اقتصادی قویتر و شکوفا و مقابله جمعی با رقبا و دشمنان پیشبینی میکرد، شرایط تغییر کرده است.
به نظر میرسد امروز شهروندان اروپایی، حداقل در بسیاری از کشورهایی که از بیماریهای اقتصادی رنج میبرند، چه در شمال، چه در جنوب و چه در غرب یا شرق اروپا از سیاستمداران میخواهند به مشکلات فرد فرد شهروندان خود بیشتر از بلندپروازیهای قارهگستر خود توجه کنند.
اروپا ملیگرایی افراطی را نیم قرن پیش بعد از فاجعه جنگ جهانی دوم زیر ذرهبین برد و بعد از آن تصمیم به ایجاد اتحادیه کرد. شاید برای همین است که بسیاری از سیاستمداران مهم این قاره همچنان آینده اتحادیه اروپا را درخشان توصیف میکنند ولی آینده معلوم خواهد کرد که آینده اتحادیه اروپا چه خواهد شد، اتحادیهای که حتی همین روزها برای نزدیک شدن به آن در کشورهایی مثل اوکراین خون ریخته میشود.
در اسپانیا هم صحنه سیاسی دگرگون شده است. تسلط دو حزب اصلی اسپانیا، یعنی حزب حاکم محافظهکار و مخالفان سوسیالیست شان بر سیاست این کشور شکسته است.
این دو حزب در انتخابات ٢٠٠٩ بیش از ٨٠ درصد آرا را به دست آوردند اما در این انتخابات رای این دو روی هم به نصف آرا هم نمیرسد. این اولین باری است که در تاریخ اسپانیای معاصر چنین اتفاقی میافتد اگر این دو باختهاند، برنده کیست؟ احزاب کوچکتر، بخصوص احزاب چپ ضدسیاستهای ریاضتی اقتصادی. ائتلاف اتحاد چپ که ریشههایی در حزب کمونیست سابق اسپانیا دارد، با ١٠درصد آرا سوم شده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد