17 - 12 - 2024
رفتار کسبوکارها در عصر آشوب
رهی زندیفر و دانیال دانا- دنیای اطراف ما بهسرعت تغییر کرده و همچنان با شتاب تغییر خواهد کرد. این تغییرات به همراه خود فرصتهایی را بهوجود میآورند. در مواجهه با چنین دنیایی، کسبوکارها واکنش یکسانی از خود نشان نمیدهند. در حالی که برخی از کسبوکارها وضعیت نرمالی را تجربه میکنند، ممکن است همین شرایط برای کسبوکار دیگری به منزله آشوب تلقی شود.
مقدمهای بر آشوب جهانی
ذهن انسان به الگوها و ساختارها علاقهمند است زیرا آنها کمک میکنند تا دنیای اطراف بهتر درک شوند. با استفاده از مدلهای مفهومی، میتوان به آشوب درک شده نظم بخشید. طی چند دهه گذشته، جهان دستخوش تغییرات عمیقی شده است. دیگر مدلهای سنتی برای توصیف پیچیدگیهای واقعیتهای فعلی کافی نیستند. مفهوم VUCA در دهه 1980 معرفی شد و بهعنوان ابزاری ارزشمند برای درک چالشهای کسبوکاری و روزمره استفاده شد. این چارچوب معرف اختصار واژگان نوسان (Volatility)، عدمقطعیت (Uncertainty)، پیچیدگی (Complexity) و ابهام (Ambiguity) است. برای توضیح پیچیدگیهای وجودی دنیای مدرن که با تغییرات سریع دستوپنجه نرم میکند، مفهوم BANI به چارچوب اصلی تبدیل شده است. این مفهوم نمایانگر تغییری بنیادین در نحوه درک انسان از جهان است. مفهوم BANI درواقع، اختصاری از شکنندگی (Brittleness)، اضطراب(Anxiousness)، غیرخطی بودن (Nonlinearity) و غیرقابل درک بودن (Incomprehensibility) است.
در مواجهه با این دنیای آشوبناک، کسبوکارها مجبورند استراتژیهای خود را بازنگری و رویکردهای خود را سازگار کنند و مکانیسمهای جدیدی برای مقابله با شرایط توسعه دهند. ابزارها و چارچوبهای سنتی که در عصر VUCA مؤثر بودند، ممکن است در این چشمانداز جدید کافی نباشند. در دنیایBANI ، نوآوری با چالشهای بیسابقهای مواجه است. شکنندگی ایدهها و فناوریها نیاز به ارزیابی مداوم دارد و اضطراب فزاینده اهمیت و جدیت مدیریت ریسک را برجسته میکند.
تغییر از محیط VUCA به BANI
شکنندگی به جای نوسانپذیری
در عصر کنونی، شکنندگی جایگزین نوسانپذیری شده است. دنیای ما دیگر فقط نوسانپذیر نیست و بهویژه هنگامی که سیستم، انعطافپذیری ندارد، تغییرات سریع یک مشکل بزرگ محسوب میشود. سیستم شکننده که در وهله اول، معمولا بسیار پایدار بهنظر میرسد اما با گذشت زمان نفوذپذیر میشود و به شکلی غیرمنتظره میشکند. چنین سیستمی اگرچه ظاهری قوی و مستحکم دارد اما وقتی به یک نقطه بحرانی میرسد، دچار فروپاشی میشود. این فروپاشی غیرمنتظره میتواند پیامدهای گسترده و ویرانگری داشته باشد و افراد، سازمانها و حتی جوامع را غافلگیر کند و اوضاع به وخامت بینجامد.
در دنیای امروز که افراد و کسبوکارها به شدت بههم متصل هستند، شکست در بخشی از سیستم، میتواند پیامدهای زنجیرهواری از شکستها را در بخشها و مناطق مختلف ایجاد کند. بهعنوان نمونه، بحران مالی جهانی سال 2007 نشان میدهد چگونه یک رویداد ظاهرا محدود میتواند به سرعت به یک رکود اقتصادی جهانی تبدیل شود. در نتیجه، دستیابی به ساختارهای تابآور که قادر به تحمل شوکها و برافکنیها باشند، اهمیت قابلتوجهی پیدا کرده است.
تاکید بیش از حد بر سود و کارایی و نادیده گرفتن ضعفها یا عدم رسیدگی آنها، منجر به شکنندگی سیستم میشوند. هنگامی که با نادیده گرفتن عوامل حیاتی دیگر، صرفا اهداف سودآوری و کارایی در اولویت قرار گیرند، میتوانند آسیبپذیریهایی ایجاد کنند. برای مثال، بیتوجهی به روابط و رفاه کارکنان میتواند به کمبود نیروی کار ماهر و با انگیزه منجر شود. این شکنندگی داخلی، سازمان را از درون تضعیف میکند و توانایی آن را برای تطبیق و رشد در محیطی پویا کاهش میدهد. برای کاهش این خطر، شایسته است سازمانها اهمیت هوش هیجانی و همدلی را در ایجاد فرهنگ در محیط کار درک کنند که هم سودآوری و هم پایداری را ارزشدهی میکند. این ویژگیها میتوانند به بهبود روابط کارکنان، ایجاد محیط کاری حمایتگرانهتر و تقویت تطبیقپذیری کمک کنند. بهعلاوه، در درون سازمانها، اغلب شکافها یا نقاط ضعفی وجود دارند که اگر مورد توجه قرار نگیرند، میتوانند مزید بر شکنندگی شوند. این مسائل ممکن است چشمپوشی شوند یا به دلیل کمبود در مهارت، آگاهی یا منابع بدون رسیدگی باقی بمانند. امتناع از مواجهه و رفع این عوامل شکننده در درون سازمان، میتواند منجر به آسیبپذیریهای بلندمدتی شود که تابآوری و تطبیقپذیری را محدود میکند.
اضطراب در برابر عدمقطعیت
اضطراب در چارچوب BANI به طور نزدیک با مفهوم عدمقطعیت مرتبط است. این احساس ناشی از ترسی است که ممکن است به دلیل این باشد که نظام یا چیز مهمی یکباره از هم بپاشد یا تخریب شود. افراد و سازمانها در مواجهه با غیرقابلپیشبینی بودن وقایع دچار چالش میشوند. به بیان سادهتر، اضطراب بهعنوان مکانیسمی حفاظتی در محیطی غیرقابلپیشبینی عمل میکند.
پیامدهای یک دنیای مضطرب بهصورت برگزیدن انفعال و ریسکگریزی است و این موضوع میتواند بر تصمیمگیری تاثیرات منفی داشته باشد. زندگی در دنیایی مضطرب میتواند به رویکردی منفعلانهتر منجر شود. اضطراب اغلب باعث میشود افراد و سازمانها از ریسک کردن اجتناب کنند. این ترس از ریسک میتواند توانایی فرد برای ابتکار عمل یا ظرفیت سازمان برای تصمیمگیریهای جسورانه بهویژه در زمینههای کسبوکار را محدود کند. این ترس و اضطراب ممکن است منجر به بیعملی یا تحلیل بیش از حد شود و حرکت روبه جلو را متوقف کند. بهعلاوه، ترس و اضطراب فراگیر میتواند حس مداوم ناامیدی ایجاد کند که بهنوبه خود، فرآیند تصمیمگیری را تحتتاثیرات منفی قرار میدهد. تصمیماتی که در سایه اضطراب گرفته میشوند ممکن است بیش از حد محتاطانه و فاقد خلاقیت و نوآوری لازم برای پیشرفت باشند.
رسانه نقش قابلتوجهی در شکلگیری و تقویت اضطراب جمعی جامعه ایفا میکند. اغلب، رسانهها از زبان و روایتهایی استفاده میکنند که ترس و عدمقطعیت را ترویج میدهند. داستانهای مثبت خبری ممکن است در میان جریان مداوم اخبار منفی یا جنجالی کمرنگ شوند و احساس اضطراب را بیشتر تقویت کنند. در حالی که داشتن درجهای از بدبینی بهعنوان یک مکانیسم حفاظتی طبیعی است، این ویژگی میتواند هنگام تلاش برای ایجاد سناریوهای نوآورانه و فناورانه در حوزههایی مانند هوش مصنوعی، علم داده، کلانداده، و نوآوری مدلهای کسبوکار دستوپاگیر شود. غلبه بر این اجتناب از ریسک و پذیرش ذهنیتی خوشبینانهتر و فعالتر برای پیشرفت فناوری، تقویت نوآوری و بازتعریف مدلهای کسبوکار جهت رقابت در دنیای در حال تغییر، ضروری است.
غیرخطی بودن در برابر پیچیدگی
غیرخطی بودن، لایهای اضافی از پیچیدگی به درک انسان از دنیای مدرن اضافه میکند. این پیچیدگی ناشی از این واقعیت است که سیستمهایی که در آنها زندگی و کار میکنیم، ذاتا پیچیده هستند. در این سیستمهای پیچیده، ارتباط سنتی و خطی بین علت و معلول همیشه روشن یا آشکار نیست.
در بسیاری از موارد، تلاشهای انسان برای درک سیستمهای پیچیده فرضا یک پیشرفت خطی از علت به معلول (آثار) است. مدل خطی اغلب نمیتواند ماهیت واقعی پیچیدگی را به تصویر بکشد. در واقعیت، رابطه بین علت و معلول چندوجهی است و در هر پیامدی، عوامل، ساختارها و همافزاییهای متعددی دخیل هستند. به همین ترتیب، یک علت واحد میتواند منجر به چندین نتیجهای شود که پیشبینی یا درک دقیق تاثیر اقدامات انجامشده را دشوار میسازد. گاهی اوقات، تلاشهای عظیم نتایج کمی بهبار میآورند، در حالی که تصمیمات بهظاهر جزئی میتوانند تاثیری نامتناسب و بسیار بزرگ داشته باشند. اقدامات همیشه بهطور دقیق با نتایج احتمالی ارتباط ندارند و شاید نتوان یک الگوی قابل پیشبینی یا قابل تشخیص برای تطبیقدهی بین آنها پیدا کرد.
یک مثال برجسته از غیرخطی بودن، گرمایش جهانی است. فاصله زمانی بین علل تغییرات اقلیمی و اثرات آنها به قدری طولانی است که درک کامل ارتباط را دشوار میکند. حتی اگر برای کاهش علائم فعلی، اقدامات فوری انجام شود، پیامدهای آن بر اقلیم فراتر از طول عمر ما ادامه خواهد داشت و نسلهای آینده را تحتتاثیر قرار خواهد داد.
غیرقابلدرک بودن در برابر ابهام
غیرقابلدرک بودن نشاندهنده نقطه اوج شرایط و پیچیدگیهایی است که انسان را به ورای ابهام ساده میبرد. نکته گیجکننده این است که توضیح قطعی برای این پدیدهها وجود ندارد. قابلفهم بودن، جهتگیری و وضوحی را فراهم میکند که در زمان تغییرات سریع بسیار ارزشمند هستند. همچنین به کاهش اثر عنصر غافلگیرکننده کمک میکند؛ عنصری که میتواند تاثیر رویدادهای بعدی را تشدید کند. قابلفهم بودن حداقل از نظر شناختی، سبب میشود در مسیر یافتن راهحلها، امیدی وجود داشته باشد.
هنگام مواجهه با چیزی غیرقابلدرک، معمولا احساس غافلگیری و سردرگمی بهوجود میآورد. غیرقابلدرک بودن اغلب در محیط اطلاعاتمحور امروزی به چشم میخورد. نقطه امید این است که آنچه امروز نمیفهمیم، لزوما به این معنا نیست که در آینده نمیتوانیم آن را درک کنیم. ایجاد درک فعالانه، با ایجاد فرهنگ سازمانی مبتنیبر شفافیت امکانپذیر است.
حرکت از VUCA به BANI با چارچوب مفهومی RAAT
برای موفقیت در دنیای BANI، توانایی تنظیم سریع استراتژیها، دیدگاهها و عملیات در واکنش به چالشهای غیرمنتظره حیاتی است. در چنین شرایطی لازم است تغییر بهعنوان یک عامل ثابت پذیرفته شود و تقویت فرهنگ سازمانی از حیث یادگیری مستمر و انعطافپذیری میتواند کمککننده باشد. جامیس کاسیو برای پاسخ به این چالشها، مفهوم RAAT را پیشنهاد میدهد. RAAT مخفف چهار اصل کلیدی تابآوری (Resilience)، هوشیاری (Attentiveness)، تطبیقپذیری (Adaptation) و شفافیت (Transparency) است.
رویکرد RAAT میتواند در ارائه چارچوب مفهومی برای واکنش به دنیایی که خصوصیاتی ازجمله شکنندگی، اضطراب، غیرخطی بودن و غیرقابلفهم بودن دارد، کمک کند. RAAT میتواند به ایجاد نظم در شرایط هرجومرج و مدیریت بهتر در محیط کسبوکار کمک کند. اصول کلیدی این رویکرد به شرح ذیل است:
تابآوری (Resilience) در برابر شکنندگی: تابآوری، توانایی بقا در شرایط سخت زندگی بدون آسیب ماندگار است. سیستم تابآور، سیستمی است که توانایی تحمل فشارهای خارجی و غلبهبر بحرانها را دارد.
هوشیاری (Attentiveness) یا ذهنآگاهی (Mindfulness) در برابر اضطراب: ذهنآگاهی به معنای حضور در لحظه حال، هم به صورت فیزیکی و هم بهصورت ذهنی است. در دنیای BANI ذهنآگاهی به معنای توقف چرخه منفی افکار است. ذهنآگاهی میتواند ترس از تصمیمگیریهای اشتباه را کاهش دهد و توانایی اقدام را افزایش دهد.
تطبیقپذیری (Adaptation) در برابر غیرخطی بودن: انسانها و در نتیجه کسبوکارها بسیار انعطافپذیر هستند و میتوانند خود را بارها و بارها تطبیق دهند. این تطبیقپذیری برای عملیات در دنیای غیرخطی ضروری است. برای کسانی که میتوانند با نتایج منعطفانه رفتار کنند، مهم نیست که این نتایج از کجا آمدهاند. درست است که ما نمیتوانیم گذشته را تغییر دهیم اما میتوانیم آینده را بهدست خود بگیریم.
شفافیت (Transparency) در برابر غیرقابلدرک بودن: چیزی که نمیفهمیم، به نظر بیمعنی میرسد. معناداری یکی از عوامل مهم برای سلامت روانی و رضایت است. شفافیت به درک بهتر کمک میکند. پاسخ به سوالات مرتبط با چرایی و چگونگی، وضوح بیشتری به سیستم میبخشد.
در نتیجه، دنیای BANI نیازمند تطبیقپذیری مداوم است. رهبران و سازمانها باید فرهنگی ایجاد کنند که تطبیقپذیری را ترویج دهد. در این فرهنگ، لازم است پذیرش تغییر و نوآوری در کارکنان تشویق شود و اضطراب فراگیر ناشی از عدم اطمینان پذیرفته و به آن رسیدگی شود. درکناپذیری در دنیای BANI ضرورت نوآوری را دوچندان میکند. آمادگی برای مواجهه با فرصتهای پیشبینینشده و دستیابی به راهحلهای غیرمتعارف میتواند از طریق پذیرش تفکر غیرخطی فراهم شود. سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه و آمادگی برای آزمایش ایدههای خلاقانه و فناوریهای نوین مثمرثمر است.
تقویت تابآوری در هر دو سطح فردی و سازمانی منجر میشود تا امکان بازیابی سریع و سازگاری با چالشهای غیرمنتظره فراهم شود. باتوجه به پیچیدگیهای این دنیای پرآشوب، توجه به دیدگاههای متنوع بسیار ارزشمند است و میتواند از طریق همکاریهای درونسازمانی و برونسازمانی تقویت شود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد