روزی ۱۸ ساعت تمرین سنتور می‌کردم

شاید بسیاری از علاقه‌مندان به آثار مجید اخشابی، خواننده پر کار موسیقی پاپ به یاد نیاورند که حدود یک دهه پیش نام اخشابی به عنوان تنظیم‌کننده آهنگ‌ها یا نوازنده سنتور در پشت جلد کاست‌ها و سی‌دی‌های موسیقی نقش می‌بست. اتفاقی که چند سالی است به واسطه حضور دایم و مستمر این خواننده در عرصه موسیقی پاپ دیگر رخ نداده است. با او در اسپرسوی امروز هم صحبت شدیم تا از دلایل فاصله گرفتنش از موسیقی سنتی به ویژه نوازندگی سنتور بیشتر بدانیم.
فکر کنم حدود ۱۰ سالی هست که دیگر سراغ موسیقی سنتی و نوازندگی سنتور نرفته‌اید، چرا؟
خب وقتی ذهن آدم معطوف به نوع دیگری از موسیقی باشد و تعریفش از موسیقی براساس آلات و ادوات دیگری نقش ببندد به طور طبیعی از موسیقی سنتی فاصله می‌گیرد. این اتفاق در مورد من هم رخ داده است.
یعنی به کل موسیقی سنتی را کنار گذاشتید؟
گوشه‌ای از ذهن من همیشه مشغول نغمه‌ها و ملودی‌های موسیقی سنتی بوده و هست. پیش از این روزی ۱۰ تا ۱۸ ساعت تمرین سنتور می‌کردم و آن پیشینه فضای کلی موسیقی مورد نظر من را با خود آمیخته کرده و در حال حاضر هم در کارهای خودم از سازهای موسیقی سنتی به ویژه برای رنگ‌آمیزی فضای کار استفاده می‌کنم.
مقداری از اینکه امثال شما و محمد اصفهانی از موسیقی سنتی فاصله گرفتید و به پاپ رو کردید، موضوع اقبال مخاطب و معیشت وامثال اینها نیست؟
خب این مساله هم قابل توجه هست. معمولا موسیقی پاپ ارتباط بی‌واسطه‌تری با مردم برقرار می‌کند البته این نافی جایگاه موسیقی سنتی در نظر مخاطب نیست. اما به اعتقاد من می‌توان با موسیقی پاپ گستره بیشتری از مخاطب را جلب کرد و شاید این به خاطر قید و بندهای کمتر در این نوع موسیقی باشد.
دیگر قصد ندارید به عرصه موسیقی سنتی برگردید؟
هم‌اکنون که به هیچ عنوان فرصت نمی‌کنم اما شاید روزی دوباره آن ایده‌ها و خلاقیت‌های زمان نوازندگی سنتور را منتشر کنم. زمانش معلوم نیست اما امیدوارم این فرصت دست بدهد.
در مورد تنظیم و آهنگسازی برای سایر خوانندگان چطور؟ آن هم فرصتش دست نمی‌دهد؟
واقعیت این است که در این مورد هم فرصت کم است. دوست دارم اما این کار نیازمند برنامه‌ریزی دقیق هست که در حال حاضر تمرکز روی کارهای خودم اجازه چنین برنامه‌ریزی را نمی‌دهد.
یک سوال حاشیه‌ای؛ این استفاده از کلمات خاص در اشعار کارهای شما که قبلا در کار بزرگان شعر استفاده شده اتفاقی است یا عامدانه؟
مثل چه کلماتی؟
مثلا جم‌جمک برگ خزون؟
این هم مثل استفاده از سازهای سنتی است. در برخی مواقع شاید فضای شعر شاعر را به آنجا می‌رساند که با واژه‌ای خاطره انگیز کارش را ارایه کند. یعنی آن واژه مثل نگینی در شعر بدرخشد. درست مثل همان ساز ایرانی که در برخی کارها مثل جواهر می‌درخشد.