23 - 02 - 2017
روزی روزگاری تهران
امیرحسین میراسماعیلی- خبر تبدیل میدان تاریخی ولیعصر به پاساژ زیرزمینی هفت طبقه از مدتها پیش در رسانهها مطرح میشد و حالا به نظر میرسد روزهای پایانی این پروژه فرارسیده و به زودی افتتاح خواهد شد. سال گذشته بود که برخی رسانهها در انتقاد به ساخت این پلازا، گزارشهای مختلفی نوشتند اما شهرداری بدون توجه و اهمیت به این انتقادها و برمبنای کسب درآمد بیشتر دور از چشم شهروندان تهرانی در زیر زمین به ساخت مجتمعهای تجاری خود ادامه داد و زمزمهها مبنی بر این است که قرار است در میادین مهم دیگر تهران، این اتفاق رخ دهد؛ رویدادی تلخ که پس از خشک شدن از بین رفتن و قطع متعدد چنارهای تهران در همین خیابان ولیعصر ظرف سالهای گذشته که یکی از نمادهای هویتی و زیبای تهران به شمار میروند و فروریختن ساختمان پلاسکو به عنوان نماد ۵۳ ساله پایتخت، حالا یک به یک نمادهای هویتی تهران از بین میروند و مالها، پاساژها و مراکز تجاری متعدد است که سر به آسمان برمیدارند و چیزی از آن تهران قدیم و دوستداشتنی باقی نمیگذارند. شهری با انبوهی از ساختمانهای بلندمرتبه و سنگ، آهن، سیمان و کالا همراه با ارائه فرهنگ مصرفزدگی در میان شهروندان. در زمینه آسیبشناسی این موضوع دکترحسین ایمانی، جامعه شناس و رییس موسسه مطالعات و تحقیقات دانشگاه تهران در مورد تبدیل میدان ولی عصر به مرکز تجاری زیرزمینی و اینکه با وجود این تعداد از فروشگاهها و پاساژها، چه نیازی به نابودی فضاهای سبز و خراب کردن بافت تاریخی شهر تهران است، گفت: «در سالیان اخیر هدف اصلی شهرداری تهران از شروع پروژههای جدید و تغییر کاربریها، فقط پول بوده و این پاساژ هفت طبقه زیرزمینی هم به همین دلیل ساخته شده است. شما در حال حاضر بسیاری از پاساژهای نوساز را در تهران میبینید که بلااستفاده هستند و برای واحدهایشان مشتری وجود ندارد اما با این حال روند ساخت مالها ادامه دارد و معلوم نیست اینها را برای چه کسانی میسازند؟ در تمام شهرهای مهم و بزرگ دنیا سیاستهایی برای حفظ بافت سنتی و تاریخی شهرهایشان دارند اما سیاست شهری تهران بر مبنای کسب درآمد بیشتر به هر طریق است. شما شهرک اکباتان را ببینید که ۱۹ هکتار فضای سبز را به آپارتمانهایی بیهویت تبدیل کردهاند یا مجتمع کوروش اتوبان ستاری که کاملا مغایر با قانون و اصول شهرسازی ساخته شده و فضای زندگی و آرامش مردم منطقه را به هم زده است. اما ماجرا به همین جا هم ختم نمیشود و آقایان برای تمام میدانهای شهر هم، چنین برنامههایی دارند. فرستادن مردم به زیرزمینها و اتوبان کردن کل شهر.»
این جامعه شناس ضمن تاکید بر این موضوع که فضای سبز و آب نماها در تمام دنیا هویت میدانها هستند، افزود: «اینجا اما شهرداری هویت کاری خود را فراموش کرده و تبدیل به یک بنگاه اقتصادی شده است. وظیفه اصلی شهرداریها، ایجاد بسترهای مناسب و ارزان و دسترسی آسان به حملونقل عمومی است. شما در کجای دنیا میبینید که شهرداری برای تامین هزینههای روزمره خودش، خاک و هوا را به تاراج بگذارد و بفروشد؟ هر پست و جایگاه معمولی در شهرداری تهران را به پنج تا هفت نفر دادهاند و برای تامین حقوق این کارمندان اضافی مجبور به این کارها هستند!»از ایمانی پرسیدیم که چاره کار و راه جلوگیری از فروش شهر تهران چیست، معتقد بود که حتما باید مشارکت مردم تهران در انتخابات شورای شهر سال آینده افزایش یابد و این اصل مهم را درک کنیم که مشارکت کم مردم، باعث اختلال بسیار زیاد در زندگی روزمره خودشان خواهد شد: «تشکلهای مردم نهاد و فعالان اجتماعی هم بسیار در این آگاهی بخشی نقش دارند و واقعیت این است که بدانیم در نهایت مسبب همه این اتفاقات ناگوار خود ما هستیم. ماییم که میتوانیم با انتخاب شورای شهری کاردان و متخصص و به دور از نگاههای سیاسی، آینده تاریک تهران را روشن کنیم. شما ببینید عضو شورای شهر تهران به راحتی از افزایش ۵۰ درصدی کرایه بلیت مترو و اتوبوس میگوید. این نشاندهنده همان انتخاب غلط ماست. بر خلاف تمام دنیا که اولویت با پیادههاست و سیاستهای پیاده محور پیگیری میشود، اینجا با گران کردن هزینههای حملونقل و عمومی و گسترش اتوبانها و نابودی فضاهای سبز، سیاستهای ماشین محور را دنبال میکنند که بسیار نگران کننده است و در نهایت میتواند به نارضایتی گسترده مردم و اعتراضات شدیدشان منجر شود. یادمان نرود که در زمان گذشته و با گران شدن یک قران کرایه حملونقل، چه تجمعات اعتراضی شکل گرفت و کار به کجا کشیده شد.»
فارغ التحصیل دکترای علوم اجتماعی دانشگاه تهران در پایان صحبتهایش بر این نکته تاکید کرد که به جای اینکه شهرداریها بخواهند کسری بودجه خود را با فروش شهرها جبران کنند، میتوان سیستم پرداخت یارانه را در خدمت حملونقل عمومی، گسترش فضای سبز و پارکها و بهبود کیفیت زندگی شهروندان گذاشت و درصدی از آن را به این امر اختصاص داد. وی همچنین گفت: «آقایان از افزایش کرایه بلیت میگویند اما نمیگویند که این پولها کجا میرود و برای چه کاری خرج میشود. در تمام دنیا شهرداریها به افراد مستضعف، بیکاران و سالمندان، بلیتهای رایگان اتوبوس، مترو، تاکسی، سینما و تئاتر و سایر خدمات فرهنگی میدهند اما ما برای این قشر از مردم چه کردهایم. تنها چیزی که شنیده میشود افزایش قیمت و نابودی فلان باغ و بنای تاریخی است و قد کشیدن برجها و آلودگی روزافزون زمین و هوا.»
نکنه مهم حرفهای ایمانی همان عزم مردم برای تغییر سکاندار مدیریت شهری است. تصمیمی جمعی که به نظر میرسد بعد از فاجعه پلاسکو برای بسیاری از شهروندان تهرانی، تبدیل به دغدغه شده و باید منتظر ماند و دید که سرنوشت شهر تهران و مردمانش در اردیبهشت سال آینده چگونه رقم خواهد خورد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد