13 - 12 - 2022
ریتم شش و هفت استقلالیها، شش و هشت نشد
شاید ساده بودند کسانی که فکر میکردند فرهاد مجیدی به راحتی آب خوردن استقلالی میشود. شاگرد مکتب حجازی که ۱۰ روز در گفتوگویی انفجاری علیه امیر قلعهنویی صحبتهای تندی انجام داد اما به یکباره نامش از سوی فتحاللهزاده، مدیرعامل به قول خودش بمب بترکان استقلال، مطرح شد و حاجی آبیها بدون هماهنگی با امیر قلعهنویی هر روز از بازگشت شیرین فرهاد میگفت. هواداران و شاید بسیاری از روزنامهنگاران از دموکرات شدن امیرقلعهنویی گفتند. گفتند او برای قهرمانی استقلال در ایران و آسیا با دشمنانش صلح کرده، با جباری و رحمتی آشتی کرده و خلاصه با آمدن فرهاد جنس استقلال حسابی جور میشود. اما به آس قلعهنویی فکر نکرده بودند؛ به آسی که از جنس پارچه بود. یک تکه پارچه زردرنگ با چاپ حرف سی لاتین. بازوبندی کاپیتانی استقلال حالا دیگر قرار نیست روی بازوی مجیدی بسته شود. وقتی پشت آخرین تلفن هماهنگی برای رفتن به هیات فوتبال و ثبت قلعهنویی با لحن ویژهاش گفت: «آقای مجیدی، بزرگوار، بازوبند را نبند! بازوبند را نکو میبندد!» همین جملات کافی بود تا همه چیز تمام شود. کات! تمام شد.
اعتراض هواداران مقابل درب باشگاه
همین که خبر نیامدن فرهاد مجیدی منتشر شد، شبکههای اجتماعی و وبسایتها و وبلاگهای طرفدار استقلال فراخوان تجمع و اعتراض مقابل باشگاه را دادند. فتحاللهزاده مصاحبه کرد که نگذاشته فرهاد از ایران خارج شود تا ساعت ۲۴ یکشنبهشب هم وقت بود که فرهاد دوباره استقلالی شود اما مجیدی دوباره مصاحبه کرد و گفت اگر بازوبند به مجیدی نرسد و به نکونام برسد، تاریخ باشگاه استقلال زیر سوال میرود. فرهاد قضاوت را به مردم واگذار کرد؛ همان طرفدارانی که فصل پیش، وقتی او استقلال را ترک کرد به شدت مجیدی تاختند. چشمهای تیام هر چند برای مجیدی مهم بود اما خود او هم میدانست رفتنش قهرمانی را از استقلال میگیرد و همین طور هم شد. پرویز مظلومی در آخرین گفت و گویش بزرگترین اشتباه عمر سرمربیگریاش را رضایت به جدایی فرهاد مجیدی در فصل گذشته اعلام کرد. مجیدی از استقلال رفت و در دیدار الغرافه و پرسپولیس با نشان دادن عدد ۴، فکر کرد دوباره به قلب استقلالیها بازگشته است. فکر کرد البته. درست یا اشتباهش را به قول خود مجیدی، مردم تشخیص میدهند. عدهای از طرفدارها بعدازظهر یکشنبه مقابل باشگاه رفتند و صفحات اجتماعی را شلوغ و پرشر و لایک کردند. اما فایدهای نداشت. شاید این شوق تنها اعصاب امیرقلعهنویی را خط خطی کرد. آن هم البته کمی!
مجیدی بزرگتر از قلعهنویی
همه میدانند قلعهنویی دوست دارد ستاره باشد. حتی روی نیمکت! روزهایی که در استقلال هم بازی میکرد چنین خصلتی را داشت حتی وقتی روی نیمکت ذخیره بود. او برای استقلالیها در زمان بازی ستاره نبود اما سکوها به نحوی هوایش را داشتند. اینکه چه فرآیندی باعث میشد او تشویق شود جای بحث دارد اما قلعه نویی همواره به فکر داشتن جایگاه در استقلال بوده ، هست و خواهد بود.اما مهمتر جایگاه اوست که در زمان سرمربیگری بیشتر قوام یافت. فرهاد مجیدی البته ژانری متفاوت دارد. با تمام حرف و حدیثها او محبوبترین استقلالی یک دهه اخیر است و با چهار گلی که در داربیها زده، مشخص است که جایگاه ویژهای نزد هواداران دارد. امیر قلعهنویی همه اینها را میداند و با حربه خودش وارد میشود. ستارهکشی! کاری است که قلعهنویی متخصص آن است. نیکبخت واحدی و علیرضا منصوریان در استقلال جواد کاظمیان و هادی عقیلی در سپاهان و مهدی کیانی در تراکتورسازی نمونههای زنده ستارهکشی امیر قلعهنویی هستند. حالا نوبت فرهاد مجیدی است. فرهادی که همیشه مورد وثوق ناصرحجازی بود و این اسطوره استقلالیها بود که پای فرهاد را به استقلال باز کرد. همانطور که قلعهنویی و حجازی رابطه خوبی نداشتند به همان اندازه مجیدی و قلعهنویی رابطهای آبیتر از شکرآب داشتند. قلعهنویی که سرمربی تیم ملی شد در یکی دو بازی دوستانه از فرهاد استفاده کرد و در نهایت برای جام ملتهای ۲۰۰۷ او را با این توجیه که عقبه ملی ندارد خط زد. دو سال بعد قلعهنویی به استقلال رسید و فرهاد مجیدی را به صورت فیکس در ترکیب قرار نمیداد. مجیدی آن روزها به خاطر استقلال و استقلالیها خیلی خوب هم بود و هر وقت هم میآمد موثر واقع میشد. با استقلال قهرمان لیگ برتر شد و نکته مهم اینکه هر زمان به زمین میآمد بازوبند به او داده میشد. در سه فصلی که قلعهنویی در استقلال نبود، مجیدی ستاره داربیها بود و خود قلعهنویی هم میداند گل زدن در داربی و باعث برد شدن حتی به یک بازیکن متوسط میتواند چه جایگاهی بدهد، چه برسد که آن بازیکن فرهاد مجیدی باشد. قلعهنویی همین روز دوشنبه متوجه شد که نیامدن فرهاد ممکن است در صورت هر ناکامی روی سکوها شعار «فرهاد مجیدی، برگرد به تیمت» را طنینانداز کند. خود قلعهنویی استاد چنین موجهایی است. مجیدی میدانست با نیمکتنشینی و حاشیههایی که ممکن است ایجاد شود مثلا توپ عدم نتیجهگیری استقلال به زمین او بیفتد، از سویی کاپیتان هم نیست و اینکه به نتیجه رسیده اگر نباشد بهتر است.
بازوبند را ببند و نبند
امیرقلعهنویی با چه فرمولی میخواسته به نکونام بازوبند بدهد؟ سوال مهمی که پاسخش را تنها خود قلعهنویی میداند. فتحاللهزاده میگوید تعیین کاپیتان با سرمربی است، نکونام میگوید از شش سالگی استقلالی بوده، رحمتی گفته بازوبند را تنها به مجیدی میدهد، جباری و منتظری با شنیدن کاپیتانی نکونام سگرمههایشان در هم فرو رفته، نکونام با دیدن این همه حاشیه بر سر بازوبند تصمیم گرفته تا بازوبند را به رحمتی پس بدهد، روزنامه پرسپولیس که ارگان هواداری باشگاه پرسپولیس است خواهان این شده تا بازوبند کاپیتانی تیم ملی به علی کریمی داده شود و خیلی اتفاقات دیگر همه و همه بر سر این تکه پارچه لعنتی، این روزها ذهن همه را به خود مشغول کرده است. در ایران البته بازوبند را براساس سابقه میبندند و به کیفیت بازیکن هم کاری ندارند و از این جهت اتفاقا یکی از بازیکنانی که نباید اصلا به بازوبند فکر کند، نکونام است. مجتبی جباری، خسرو حیدری، پژمان منتظری و سیدمهدی رحمتی میتوانند کاندیداهای بازوبند باشند اما مثل اینکه شرط نکو برای بازگشت، کاپیتانی استقلال است. شش و هشت نشد!
قلعهنویی، میخندد. بدجوری هم به ریش خیلیها میخندد. او فتحاللهزاده را کیش و مات کرد. بازیکنانی که میخواست را جذب کرد. جباری که فتحاللهزاده نمیخواست را گرفت و مجیدی که حاجی آبیها میخواست را نگرفت. معامله امیرو حاجی بر سر حضور جباری به شرط حضور مجیدی، یک طرف سود شد تا حتی دیروز شایعه قهر قلعهنویی و فتحاللهزاده به گوش برسد و ماجرا تا استعفا پیش رود. قلعهنویی هم به مجیدی بازوبند نداد و هم به او گفت که در استقلال ممکن است فیکس نباشد. این تکه پارچه زرد رنگ، فرهاد را از طرفداران استقلال گرفت. آنها دیگر نمیتوانند روی سکوها شعار «آهای فرهاد مجیدی» بخوانند. آنها دیگر نمیتوانند شادی گلهای ویژه فرهاد مجیدی را با بوسیدن دو مشتش ببینند، آنها تا زمانی که قلعهنویی سرمربی استقلال است، فرهاد را نمیبینند. ریتم شش و هفت استقلالیها، در غیاب فرهاد برای هواداران شش و هشت نشد!
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد