21 - 04 - 2024
رییس خاص سیا
عرفان ناظریه- سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی همیشه یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در نزد افکار عمومی بوده است. این دست تفکرات راجع به این نهادها با رمانهای جاسوسی دوران جنگ سرد رنگ و بویی جدیتر به خود گرفته و چهره تاریک آنها را نزد عموم مردم با ابهامات و سوالات بیشتری روبهرو کرده است. اگر کمی از فضای فیلم و سریال و رمانهای جاسوسی فاصله بگیریم و نگاهی علمیتر، منطقیتر و واقعگرایانهتر به این موضوع بیندازیم، نتایج متفاوتی به دست میآوریم.
در واقع از منظری اصولی، سرویسهای اطلاعاتی بخشی از نهادهای دخیل در امر حکمرانی هستند که در چارچوب سیاست هر کشور تعریف شدهاند و سعی میکنند در دامنه اختیارات و وظایف مخصوص به خود سیاستهای آن دولت را در حوزه داخلی و خارجی پیش ببرند، بنابراین طبیعی است که با توجه به شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی و به منظور انجام موثرتر ماموریتهای محوله خود دست به تغییر، ایجاد یا اصلاح راهبردها، تاکتیکها و روشها، ساختارها و سایر موارد سختافزارانه و نرمافزارانه خود بزنند؛ موضوعی که تحت عنوان اصلاح اطلاعاتی از آن یاد میشود.
برنز؛ حکمران جدید سیا
از زمان روی کار آمدن جو بایدن به عنوان رییسجمهوری ایالاتمتحده آمریکا، شخصی برای تصدی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به سیا انتخاب شد که دارای هیچگونه سابقه فعالیت در هیچکدام از نهادهای جامعه اطلاعاتی ایالاتمتحده نبود. هرچند که ویلیام برنز سابقه دخیل بودن در امر دیپلماسی پنهانی کاخ سفید را (مانند مذاکرات محرمانه اوایل دهه ۱۳۹۰ شمسی با ایران) در رزومه خود داشته است، اما همانگونه که ذکر شد هرگز دارای سابقه فعالیت اطلاعاتی نبوده و دامنه تجربیات او در امور دیپلماتیک
خلاصه میشود.
روی کار آمدن وی در قامت ریاست سازمان سیا را نباید موضوعی اتفاقی برشمرد و طبیعتا برگزیده شدن او به عنوان سکاندار لانگلی (محل ساختمان مرکزی سیا) حامل پیامهایی بود که برخی از آنها را نیز در کارنامه ۳ساله او میتوان مشاهده کرد. به همین منظور میتوان انتخاب شدن وی را تحت عنوان سیاست جدید واشنگتن در امور اطلاعاتی دانست. این سیاست جدید که البته مصداقی از آن در گذشته وجود داشته و اکنون تحت عنوان «دیپلماسی اطلاعاتی»
(intelligence diplomacy) از آن یاد میشود، تحت برخی عوامل همچون جهانی شدن، فراگیر شدن رسانهها، انفجار اطلاعات در عصر داده و برخی تجربیات واشنگتن مانند حمله آمریکا به عراق و جنگ روسیه و اوکراین، اتخاذ شد.
شاید هنوز نتوان تعریفی جامع از این مفهوم ارائه داد که همه اهل فن این حوزه آن را بپذیرند. در واقع این موضوع نه به عنوان مفهوم از قبل موجودِ تبادل اطلاعاتی و نه به عنوان اسمی دیگر برای دیپلماسی عمومی است، بلکه برای مثال برت هولمگرن رییس اداره اطلاعات و تحقیقات وزارت امور خارجه ایالاتمتحده آمریکا، دیپلماسی اطلاعاتی را استفاده موثر از اطلاعات (intelligence) در انجام اهدافی همچون اطلاعدهی، هشداردهی، کمک به پیشبرد امور و همگرایی با شرکا و متحدین به منظور ایجاد چشماندازهای مشترک و همچنین مقابله با کشورهای متخاصمی که بر علیه منافع کشور متبوع فعالیت میکنند، تعریف میکند.
وجه متفاوت این موضوع که آن را هم از پنهانکاری اطلاعاتی و هم از آشکار بودن دیپلماسی عمومی متمایز میکند، تلفیق و استفاده بینابینی و متناسب از هر دو ویژگی ذکر شده است.
در همین رابطه میتوان گفت که دیپلماسی اطلاعاتی با خارج کردن برخی اطلاعات از طبقهبندیهای خاص خود و انتشار عمومی آنها، سعی میکند که اهداف خاص سیاسی، امنیتی و غیره خود را دنبال کند. البته این موضوع اقتضائات و پروتکلهای خاص خود را میطلبد که در اینجا از آنها میگذریم.
برای مثال درخصوص حمله روسیه به اوکراین، ماهها قبل از صورت پذیرفتن آن حمله، جامعه اطلاعاتی ایالاتمتحده آمریکا به طور دائم راجع به این موضوع و خطر قریبالوقوع آن، هم به صورت عمومی از طریق رسانهها و هم به طور اختصاصی به مقامات اوکراینی هشدار میداد. اخیرا نیز دو مورد از اقداماتی که ذیل دیپلماسی اطلاعاتی مطرح میشده را شاهد بودیم؛ نخست خبری بود که یورونیوز حدود یک هفته پیش مطرح کرد مبنی بر اینکه تازهترین یافتههای اطلاعاتی ایالاتمتحده حاکی از آن است که چین فروش ماشین ابزار، قطعات ریزالکترونیکی و سایر فناوریها به روسیه را افزایش داده است و مسکو نیز از آنها برای تولید موشک، تانک، هواپیما و سایر تسلیحات مورد نیاز در جنگ اوکراین استفاده میکند، یا در موردی دیگر، در رابطه با تصمیم اخیر تهران در مورد پاسخ به حمله تلآویو به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق، واشنگتن دائما از طریق رسانهها، یافتههای (طبیعتا محرمانه) نهادهای اطلاعاتی خود را منتشر میکرد.
همانطور که مطرح شد هدف دیپلماسی اطلاعاتی، استفاده از ظرفیتهای اطلاعاتی و نهادهای دخیل در آن درخصوص متقاعدسازی عمومی برای پیشبرد اهداف است و در جهان سیاست این اجبار وجود ندارد که لزوما آن اطلاعات قرار است دارای صحت محتوایی باشد. برای مثال انتشار اطلاعات نادرست آمریکاییها درخصوص بمباران شیمیایی مردم سوریه توسط دولت بشاراسد و ادعای دولت بوش پسر درخصوص در اختیار داشتن تسلیحات کشتار جمعی توسط عراق از جمله آنهاست.
سیاستی فراتر از سیا
باید توجه داشت که این نوع برخورد با اطلاعات محرمانه فقط مختص به سازمان سیا که متولی مقوله اطلاعات خارجی است، نبوده و دیگر نهادهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی ایالاتمتحده همچون اداره تحقیقات فدرال موسوم به افبیآی نیز به نحوی از این راهبرد استفاده میکنند. برای مثال این نهاد متولی اطلاعات داخلی، سیاست جالبی را درخصوص افسران و عوامل سرویسهای اطلاعاتی رقیب واشنگتن به کار میگیرد. گاهی از مواقع وقتی که عامل یا نیروی سازمان رقیب شناسایی شد، به جای دستگیری و اعمال تمهیدات قضایی، اسم و مشخصات و شبکه او را علنی میکنند و با این کار نیرو یا افسر مذکور را به
اصطلاح میسوزانند.
واشنگتن به دنبال چیست؟
این دست اقدامات ایالاتمتحده آمریکا درخصوص فعالیتهای اطلاعاتی را میتوان در چندین جهت تحلیل کرد؛ نخست، از آنجایی که اطلاعات در پشتیبانی از سیاست دولتها تعریف میشود، بنابراین آمریکا سعی میکند با این دست اقدامات و سیاستهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی، رفتار خود در این حوزه را در سبک یک هژمون نشان دهد و با رفتارهای تذکردهنده به کشورهای رقیب و متخاصم خود، خودش را در قامت به اصطلاح آقای بزرگ دنیا نشان دهد که میخواهد امنیت بینالملل را حفظ کند و به جای ایجاد تنش و درگیری به دنبال اصلاح رفتار دیگران است. دوم اینکه سعی میکند با انتشار اطلاعات محرمانه در فضای عمومی و ایجاد فضای رسانهای روی آنها، کشور مورد نظر را حتیالمکان از انجام آن امور منصرف و در صورت دست زدن به آن اقدام، زمینه محکومیت و انزوای آن را طرحریزی کند. البته لازم است خاطرنشان شود که به هر حال انتخاب ویلیام برنز به عنوان یک دیپلمات در قامت رییس سیا بخشی از پازل بزرگتر سیاست اطلاعاتی ایالاتمتحده بوده و همانطور که مثال افبیآی نیز ذکر شد، محدود به یک سازمان خاص نمیشود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد