28 - 02 - 2018
زخمی که عمیقتر میشود
محمد میلانی- آیا شما هم در مقام یک شهروند، به وضعیت تقریبا برابر و مشابه موجود این روزها دقت کردهاید؟! اینکه این روزها به طور دایم در هر محفلی معضلی بزرگ شده مورد توجه است؟ وقتی سخن از معضلات و بحرانهایی میشود که به هر دلیل موجه یا ناموجهی در بستر اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ما رخ میدهد، مسوولان ذیربط فریاد سر میدهند که چندین و چند سال است هیچکس برای حل این مشکل اقدام درخوری انجام نداده است. با توجه به چنین رویههایی، این روزها شاهد برجستهتر شدن بحرانهایی هستیم که نه تنها ساختار اجتماعی و زیست اجتماعی و گروهی ما را مورد حمله قرار میدهند، بلکه نبود راهکارهایی مناسب که تصور میشد مدتهای مدیدی است که پرتوان در وضعیت اجرایی هستند، حالا به نوبه خود نشان از وضعیت خطر و ناملایماتی را میدهند که تحت هیچ شرایطی نمیتوان خوشبینانه و امیدوار در باب آنها سخن گفت. هرچند باز باید امیدوار به عملکرد موثر افراد متخصص و متعهدی بود که فکری به حال چنین معضلات و بحرانهایی کنند. حال تا چه اندازه شاهد تحقق وضعیت مطلوب یا حتی امیدوار به تحقق نشانههایی ولو حداقلی باشیم، امری است که پیشبینی آن با توجه به نشانههای موجود، به دور از ذهن و امید ماست.
بحران کودکان کار دقیقا یکی از همین معضلاتی است که چنان گریبانگیر زندگیهای شهری، حاشیه شهری و روستایی ما شده است که جز چهرهای بسیار زشت و دردناک از وضعیت زیست اجتماعی ما هیچ تصویر یا کنش مطلوبی را ارائه نمیکند. در شهری مانند تهران محال است که روزی در خیابانها و معابرش تردد داشته باشید و شاهد حضور کودکان کار نباشید. در حاشیه شهرهای بزرگ نیز کودکان کار به بدترین وضع ممکن در حال استثمار هستند و با این وضعیت دلخراش اغلب آنها طعم گس تعرضهای روحی و روانی و جسمی متعدد و مختلف را از سوی منفعتطلبان افعیصفت تجربه میکنند. گزارشها و اخبار شرمآوری که به کرات در سالهای اخیر در خصوص تجاوز، تعدی و حتی استفاده از اعضای بدن این کودکان در رسانههای نیمه رسمی و رسمی انعکاس یافته است، دقیقا مهر تاییدی به این حجم ناکارآمدی و اقدامات انجام نشدهای است که هیچکدام از دستاندرکاران و متولیان امر را نه تنها به چالش نمیکشد، بلکه ضرورت توجه به آن را نیز در اولویتهای کاریشان ایجاد نمیکند. کافی است بازی خبری و آرایش رسانهای بخشی از اخبار مربوط به این معضل را در چند مدت اخیر مورد ارزیابی قرار دهید تا خوب متوجه شوید که در چه وضعیتی از لحاظ آیندهنگری و امید به حل بحران کودکان کار قرار داریم.
در مهرماه سالجاری محمد وحدتی عضو کمیسیون اجتماعی مجلس خبر از پیگیری ساماندهی وضعیت و مشکلات کودکان کار گفت و عنوان کرد که درصدد هماهنگیهای لازم برای ایجاد اتحاد بین ارگانهای ذیربط برای توجه به این مهم هستند. چراکه بخش قابل توجهی از تعداد کودکان کار شناسایی شده به گفته وی از اتباع بیگانه هستند. وی جز بیان این موارد به وضعیت آموزش آنها برای امور تکدیگری حرفهای و بزهکاریهای سازمانیافته از سوی فاسدان و قاچاقچیان نیز اشاره کرد و عزمی عمومی و همهجانبه را در کنترل این وضعیت بحرانی لازم دانست. این خبر در حالی انتشار یافت که دیگر نماینده خانه ملت (محمدرضا بادامچی نماینده مردم تهران) با تاکید بر اینکه بیتوجهی نسبت به جمعآوری و ساماندهی کودکان کار افزایش آسیبهای اجتماعی را به دنبال دارد، در رابطه با طرح جمعآوری کودکان کار، عنوان کرد که با توجه به انتقادهای زیادی که به نحوه اجرای این طرح شده است بر آن شدیم که در نشستی با حضور مسوولان مربوطه، طرح جمعآوری این کودکان را بررسی کنیم. بنابراین در نشست مشترکی با حضور مسوولان وزارت کشور، تعاون، کار و رفاه اجتماعی، سازمان بهزیستی، قوه قضاییه، نیروی انتظامی و مرکز پژوهشهای مجلس نسبت به آسیبشناسی طرح اقدام شد و در نهایت وزارت دادگستری، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان بهزیستی اعلام کردند با اجرای این طرح مخالف هستند و انتقادهایی را به آن وارد کردند.
در ابتدای سالجاری نیز با خبر دهشتناک پلمب محل استقرار جمعیت مدافع حقوق کودکان کار که تشکلی از سمنها و مراکز حامی کودکان کار و خیابان واقع در محدوده پاسگاه نعمتآباد است، روبهرو بودیم که به نوبه خود نشان از کیفیت توجه به این بحران دامنگیر، بالاخص از سوی بخش تاثیرگذار کارگروه توجه به کودکان کار داشت.
شرایط بیاثر و بیهدف توجه و کنترل افزایش تعداد کودکان کار که به هیچ عنوان حال خوبی نداشت تا اینکه هفته گذشته با خبر تکان دهندهای وارد عرصه جدیدی از ناملایمات و نابسامانی و البته ناامیدی به منظور توجه از سوی دستاندرکاران و مقامات مسوول شد. ولیالله شجاع پوریان معاون فرهنگی و هنری شهرداری تهران از رقم واقعی و البته تقریبی تعداد کودکان کار در شهری مانند تهران پرده برداشت. وی که این آمار را در کنار آمارهای تامل برانگیز تعداد معتادان و زندانیها در تهران ارائه میداد گفت: در حال حاضر بیش از ۱۵ هزار کودک کار در پایتخت وجود دارد، این در حالی است که سازمان بهزیستی پیشتر تعداد این کودکان را هفت هزار نفر برآورد کرده است.
فارغ از اینکه رسیدن به تعداد دقیق آمار کودکان کار در کلانشهری مانند تهران برای هیچکس و نهادی افتخار محسوب نمیشود و بالطبع نیز راوی خبر در صورت اعلام آن مدیر نمونه تلقی نمیشود، اما به همان میزان عدم ارائه آمار درست و منسجم نیز به هیچ عنوان باعث کاهش بار مسوولیت هیچکدام از دستاندرکاران امر نخواهد شد. مضاف برآنکه این اولین بار نبوده و نیست که آمارهای ارائه شده از سوی سازمان بهزیستی در خصوص معضلات مختلف موجود یا بالکل مغایرت وحشتناکی با آمار واقعی موجود داشته یا از سوی مقام مسوولی دیگر بالجمله مورد ایراد قرار گرفته است. دقیقا در چنین فرآیند کجدار و مریزی است که ناگهان با اختلافات فاحشی در ارائه آمار مواجه میشویم که این به نوبه خود نشان از توجه حداقلی و شاید کاملا نادرستی به اهمیت تعداد، حضور و حتی افزایش تعداد کودکان کار در پایتخت و اطرافش میشود. درست سه سال گذشته وقتی که مدیرکل دفتر امور آسیبهای اجتماعی وقت وزارت تعاون، آمار هفت هزار نفری کودکان کار در تهران را ارائه داد، موجی از حملات از جمله کذب بودن آمارارائه شده به وی شد. اما امروز وقتی که آمار ۱۵ هزار نفری که بر یک مبنای ساده نشان از دو برابر شدن آمار سه سال گذشته دارد، هنوز نه تنها هیچ واکنش و امیدی دال بر ساماندهی یا شناسایی کودکان کار از سوی هیچ نهادی ارائه نمیشود، بلکه شاهد هیچ بیانیه رسمی از سوی سازمان بهزیستی به عنوان یکی از مهمترین متولیان امر در راستای تایید آمار خود یا ارائه ادلهای رسمی و متقن دال بر تایید ادعای خود نیز نیستیم.
درحالی که بسیاری از این کودکان کار بالاخص در مراکز و میادین اصلی شهر تهران تبدیل به عوامل ایذایی شدهاند و در گروههای متعدد و تعداد وسیع از عابران طلب پول، غذا، تنقلات یا حتی غذا برای والدینشان میکنند، هیچ برنامه اصولی و تدوینیافتهای در راستای کنترل یا سامان بخشیدن به این شرایط حاد نه تنها ارائه نمیشود، بلکه در نهایت تاسف باید گفت که حتی نوید وجود چنین برنامهای حتی به صورت خام نیز وجود ندارد که ارائه شود. توجه به این بخش از سخنان اخیر شجاع پوریان مبنی براینکه: «با این وجود با گذشت ۴۰ سال در زمینه عدالت اجتماعی کارنامه قابل دفاعی ارائه نکردهایم. بعداز انقلاب تلاشهای زیادی برای توسعه شهری و روستایی صورت گرفته اما با این وجود مجموعه نظاممندی برای مقابله با بیعدالتی بخشی، منطقهای و شکافهای اجتماعی به وجود نیامده است» دقیقا نشان و مهرتاییدی براین ادعا که برنامه جامعی برای حل معضل کودکان کار وجود نداشته، میتواند باشد.
به راستی چه بایدکرد؟ آیا باید نشست تا بار دیگر اخباری دال بر استفاده ابزاری و جنسی از این کودکان ارائه شود و از سوی دیگر دیگرانی آن را تقبیح یا تکذیب کنند یا نه میبایست منتظر ارائه طرح جامعی از سوی نهادهای دستاندرکار و متولی امر بود؟ معضل کودکان کار اگرچه به ظاهر یک آسیب اجتماعی یا تصویر تلخ شهری تلقی میشود، اما در پس خود نشان از وضعیت بحرانی در بخشهای دیگر اجتماعی ماست که تبلورش در کودکان کار به حد اعلا میرسد. رشد فزاینده بیکاری و اخراج نیروهای کار که اغلب نیز از طبقههای بسیار ضعیف اجتماعی به لحاظ فرهنگی و اقتصادی هستند، عدم پرداخت حقوق و مقرریهای طبقههای ضعیف اجتماعی به صورت قانونی و منظم، افزایش حضور اتباع کشورهای همسایه بالاخص همسایگان شرقی به صورت غیرقانونی به کشور،افزایش تعداد پدران و مادران معتادی که همزمان و همسان اعتیاد دارند، ناتوانی سرپرستهای خانوارهای حاشیه شهرهای بزرگ نظیر تهران برای اداره مالی زندگی از مهمترین عواملی هستند که هم باعث پیدایش معضل کودکان کار میشود و هم صدالبته به طور مستقیم در افزایش تعداد کودکان کار نیز تاثیر مستقیم دارد. براین مبنا کاملا پیداست که توجه متمرکز و مستقیم به مقوله کودکان کار و تلاش تکبعدی دال بر رسیدگی به وضعیت آنها نه تنها نمیتواند کارساز و اثربخش باشد، بلکه چه بسا تاثیرات معکوسی نیز میتواند در نحوه و کیفیت خدمات ارائه شده بگذارد. از این رو به صورت عرضی در نمودار آماری وضعیت کودکان کار، امید به کاهش مستمر و اثربخش تعداد کودکان کار و متعاقب آن کنترل شرایط با هدف کاهش مستمر، دقیقا نیاز به توجه کلانی دارد که دیگر بخشهای معضلات اجتماعی که نظیر آنها عنوان شد را تحت کنترل متولیان امر و مسوولان ذیربط قرار دهد. در غیر این صورت فشار به وجود آمده به بدنه بحران کودکان کار بدون درنظرگرفتن انباشت معضلاتی که در پس این بحران خودنمایی میکنند، باعث بروز فجایع بسیار تلختری درجامعه خواهد شد که بیهیچ تردیدی نمونههای مشابه، خرید و فروش کودکان، اجارهدهی رحمها که بسیاری از آنها زنان نوجوانی هستند که یک مرتبه دیگر از کودک کار بودن را تجربه میکنند، زورگیریها و شرخریها در شکلی بسیار موجه و امیدبخش، اشتغال در امور خردهپایی و مبتنی بر کارچاقکنیهای نامتعارف اجتماعی و همچنین دلال محوری توسط نوجوانان و جوانان، دقیقا شکل تکامل یافته ماهیت کودکان کار و همان فشار انعکاسی به این معضل است که از آن به عنوان پس زدن فشار نام برده میشود. اشکال جدیدی که از آنها نام برده شده دقیقا درصد قابل توجهی از کودکان کار یک دهه اخیر هستند که در آن دوره مورد توجه و کنترل قرار نگرفته و به شکل امروزی ظاهر شدهاند. با این اوصاف یک دهه دیگر شاهد تجربه ها و نمونههایی جدید از بزهکاریهای منشعب از بحران فعلی و امروزی خواهیم بود که با کمال تاسف باید در انتظاری تلخ نشست و شاهد آن بود.
به نظر میرسد اگر در وضعیت درک عمومی با التزام بر پذیرش اصل شکست طرحهای اجتماعی پیشین، شهامت اعلام آن و در عین حال شکل دادن به یک کارگروه منسجم، صاحب سبک و مطلع و از همه مهمتر متخصص در علوم اجتماعی، شهری و روانشناسی، دستکم اگرچه نتواند و نمیتواند اشتباهات و سهلانگاریهای پیشین را جبران کند، اما دست کم میتواند شکل سازمان یافته و آگاهانهای از عملکرد آتی صورت گرفتهای را هم در جامعه احیا کند و هم دلیلی بر بروز رگههایی از امیدی باشد که سالهاست به دلیل ناکارآمدی و نبود تخصصهای لازم در خصوص وضعیت و بحران کودکان کار به باد فراموشی سپرده شده است. اگر چنین شرایطی تحقق پیدا کند، روز به روز هم شاهد ارائه آمارهای دقیق خواهیم بود و هم در فواصل زمانی مشخص شاهد بهبود وضعیت کودکان کار و سایر معضلات پیرامون آن میشویم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد