27 - 04 - 2017
زنوزیجلالی درگذشت
فیروز زنوزی جلالی، نویسنده و مدرس داستاننویسی ظهر ۵ اردیبهشتماه در بیمارستان بر اثر سرطان ریه درگذشت.
فیروز زنوزی جلالی متولد ۱۳۲۹ خرمآباد است که آثار متعددی در حوزه ادبیات داستانی در کارنامه خود دارد. او همچنین داوری جوایزی چون جلال آلاحمد و پروین اعتصامی را بر عهده داشته است.
نویسنده رمان «مخلوق» از زمستان سال ۹۴ با سرطان ریه دست به گریبان بود و بارها دوره شیمیدرمانی و رادیوتراپی را پشت سر گذاشته بود. او سال گذشته و در خلال بیماری، رمان «برج ۱۱۰» خود را در نمایشگاه کتاب تهران رونمایی کرد.پیکر فیروز زنوزی جلالی پنجشنبه هفتم اردیبهشت به سوی خانه ابدی تشییع میشود اما به گفته فرزند این نویسنده، محل برگزاری مراسم هنوز مشخص نشده است.او در وبسایت شخصیاش بیوگرافی خود را با قلم خودش اینگونه آغاز میکند: اول آبان ۱۳۲۹را روز تولدم گفتهاند و در شهر «خرمآباد». شهر «قلعه فلکالافلاک»، «گرداب سنگی» و «کیو»، سه جا و سه نقطه پررنگ خاطرات دوران کودکیام در آن شهر. پدر نظامی بود و هر از چندگاه منتقل شهری. کلاس چهارم که تمام شد راهی «بروجرد» شدیم. فقط یک سالی و کلاس پنجم را در شهر پر «بیشه» و «یخچال» گذراندیم و سرآخر به تهران آمدیم. به شهر بیدر و دروازه غریبکش! دوراهیقپان و امامزاده حسن با پردهخوانیها و تعزیههایش و ادامه باقی درس، دبستان و دبیرستان و سال آخرتحصیل در پل چوبی و خیابان درختی. فیلم «هنگامه» و بهروز وثوقی با لباس نیروی دریایی و دیگر ماندگار شده بودیم و جل و پوست انداخته بودیم تا وسوسه پوشیدن لباس سفید نیروی دریایی در سر پرباد ۱۸ سالگیام افتاد و بریدم از تهران و ناگاه، انگار نهاده شده در قلماسنگ در سال ۱۳۴۹خودم را ناباورانه دربندر بوشهر یافتم. شهر تفتیده و گویا پرتاب شده در لبه آخر دنیا! شهری پاک بریده از همه شور زندگی. نه بوشهر امروز که بوشهر آن زمان. تبعیدگاه صرف!
در ادامه توضیح میدهد: چاپ مجموعه داستان «سالهای سرد» ۱۳۶۸، سرآغازی شد برای انتشار باقی کارها. مجموعه داستانهای: «خاک و خاکستر»، «روزی که خورشید سوخت»، «سیاه بمبک»، «مردی با کفشهای قهوهای» (که بعدها بهعنوان یکی از ۲۰ اثر برتر بعد از انقلاب شناخته شد) و… و… در همین ایام، و در طول سالها، در نیروی دریایی نیز هم زمان دهها نمایشنامه را به مناسبتهای مختلف نوشته و کارگردانی کرده روی صحنه بردم. چندین فیلم مستند و داستانی هم ساختم که از این جملهاند: فیلم «آلفا هنوز زنده است» ۱۶ میلیمتری و «آینه و مرداب» ۳۵ میلیمتری. شوق تجربه در عرصههای ادبی دیگر هم داشتم و چنین شد که یکی از نمایشنامههایم به نام «درختی در برزخ» برنده رتبه اول در چهارمین دوره مسابقه نمایشنامهنویسی فرهنگی هنری فجر استان تهران در سال ۱۳۶۶شناخته شد.
و در پایان مینویسد: و دیگر چه باید گفت و نوشت در این مختصر؟ دیگر هیچ، جز این آرزومندی که: اگر عمری باشد و بقایی سعادتی خواهد بود به سرانجام رساندن چند رمان تمام و نیمهتمامی که سالیان سال است در کشوی میزم از سر دلتنگی خاک میخورند و ادعای هستی میکنند و نیز سایر نوشتههای مختلفی که هنوز به دلیل وسواس سروسامان درستی نگرفتهاند.تا خواست و اراده آن یگانه قلمدار بزرگ هستی، چه باشد و نباشد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد