22 - 12 - 2024
سرمایه گذاری آکادمیک، گمگشته بورس
سهیل کلاهچیفر*
موضوعی تحت عنوان نگاه آکادمیک به بازار وجود دارد که از رویکرد علمی برخوردار است، در دانشگاهها تدریس میشود و تمام دنیا براساس همین رویکرد سرمایهگذاری میکنند اما در کشور ما متاسفانه عدهای از روشهای سرمایهگذاری به شکلی درست و اصولی استفاده نمیکنند و تعداد این افراد آنقدر کم نیست که قابل چشمپوشی باشد. البته منظور همه مدیران سرمایهگذاری نیست و فقط برخی افرادی که مدیریت وجوه در بازار سرمایه ایران را برعهده دارند نگاه اصولی به بازار ندارند. این موضوع میتواند دلایل مختلفی اعم از کمسوادی یا فرهنگ سرمایهگذاری غلط داشته باشد.
این افراد معتقدند استراتژیهایی که از اصول سرمایهگذاری پیروی میکنند، قابلیت کسب درآمد از بازار سرمایه را ندارند و فقط در تئوری جواب میدهند در حالی که در همه دنیا اعم از کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه، سرمایهگذاری به شکل اصولی در جریان است. نکته بعدی این است که این افراد تمام سودآوری یک سرمایهگذاری را در اطلاعات نهانی یا به اصطلاح رانت میدانند. از طرفی، قوانینی توسط قانونگذار وضع شده است که سرمایهگذاری صحیح را مخصوصا برای نهادهای مالی دشوار میکند.
در نتیجه این رفتار، ریسک نیز به شکل نادرستی مدیریت میشود. در کشور ما وقتی در مورد موقعیت سرمایهگذاری صحبت میشود اینگونه مطرح میشود که مثلا یک کلاس دارایی روند صعودی دارد اما در این مورد صحبت نمیشود که روند صعودی تا کی ادامه دارد و بازدهی مورد انتظار چقدر است؟ درباره بازدهی باید بدانیم که لازم است یک عدد (به صورت نسبی یا مطلق) به عنوان بازدهی مورد انتظار مدنظر باشد که با توجه به روشهای کمی و با مفاهیم ارزشگذاری به دست میآید.
در نتیجه باید مشخص باشد که در یک افق زمانی مشخص چقدر بازدهی از یک کلاس دارایی مورد انتظار است. در این مرحله اختلاف میان بازدهی حاصل شده و بازدهی پیشبینی شده ریسک نامیده میشود. پس از اینکه سرمایهگذار ریسک را تعریف میکند لازم است که آن را به درستی مدیریت کند. وقتی صحبت از مدیریت ریسک به میان میآید اولین چیزی که به ذهن متبادر میشود کاهش ریسک و افزایش بازدهی است در حالی که این مفهوم غلط است. ریسک کم لزوما مطلوب نیست.
سرمایهگذار براساس بازدهی مورد انتظار خود باید ریسک مشخصی را تحمل کند و اگر ریسکی کمتر از آستانه تحمل خود انتخاب کند، بازدهی مورد انتظار وی نیز کاهش مییابد و به هدف خود نمیرسد. در نتیجه مدیریت ریسک به این معناست که ریسک گاهی اوقات کم و گاهی اوقات زیاد شود و در واقع به نحوی تنظیم شود که بتواند اهداف بازدهی سرمایهگذار را محقق کند. برای دستیابی به توازن مطلوب بین ریسک و بازده، موضوعی تحت عنوان بیانیه سیاست سرمایهگذاری یا IPS مطرح میشود. مهمترین بخشی که در IPS لازم است که مشخص شود همین ریسک و بازده است. علاوه بر این بحثهایی مثل افق زمانی، محدودیتهای موجود در سرمایهگذاری و … نیز در IPS مطرح میشود. در مورد ریسک دو موضوع نقش اساسی دارد؛ اولین موضوع تمایل افراد به ریسک و موضوع بعدی توانایی تحمل ریسک در افراد است.بحث تمایل عموما با استفاده از پرسشنامههای مختلف سنجیده میشود. در بحث توانایی نیز باید شرایط مالی فرد (چه حقیقی و چه حقوقی) سنجیده شود. از محاسبه تمایل به ریسک و توانایی تحمل آن، دو عدد استخراج میشود که ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند. در این شرایط، لازم است عددی که کمتر است (عدد کمتر نشاندهنده ریسکگریزی فرد است) به عنوان سطح تحمل ریسک فرد در نظر گرفته میشود. با انجام این محاسبات مدیریت پرتفوی به شکل اصولی و درست بسته میشود. در مدتی که پرتفوی مدیریت میشود لازم است به طور پیوسته اختلاف بین سطح ریسک پورتفوی و سطح ریسک مطلوب مورد بررسی قرار بگیرد و این اختلاف تنظیم شود.
در حال حاضر در بازار سرمایه ایران، ابزارهایی وجود دارد که از تنوع کافی برخوردار نیستند اما همچنان میتوان به وسیله آنها ریسک را مدیریت کرد. مهمترین چیزی که در بحث مدیریت سهام در حال حاضر مطرح است آپشنها هستند. وقتی بحث آپشنها مطرح میشود بلافاصله صحبت از پرریسک بودن آنها به میان میآید اما یکی از مهمترین ابزارهای مدیریت ریسک در کل دنیا همین آپشنها هستند.
با استفاده از این ابزار میتوان سطح ریسک را تنظیم کرده و عملیات مدیریت ریسک را به وسیله آنها انجام داد. توصیه میشود که آپشنها به طور جدی و تخصصی توسط سرمایهگذاران پیگیری شوند و از این ابزار به خوبی استفاده شود.
* مدیر تحلیل و معاملات مشتقه سبدگردان دیبا
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد