28 - 02 - 2023
سقوط آزاد هنرهای سنتی
نادر نینوایی- روی صندلی چوبی کوچکی نشسته، ظرفی مفرغی را بین دو پایش نگه داشته و با قلم روی آن نقشونگارهای هنرمندانهای ثبت میکند. چروکهای روی صورتش گواه گذر عمر است. آنطور که خودش میگوید وارد دهه هشتم زندگیاش شده است. احتمالا کسانی که او را اینطور تکوتنها در وسط نمایشگاه گردشگری و روی یک صندلی محقر میبینند، فکرش را هم نمیکنند که او «احمد مقدسی» یکی از هنرمندان برجسته رشته قلمزنی است که زمانی مورد تقدیر رییسجمهور وقت قرار گرفته است.
اگرچه مقدسی در سال ۱۳۹۲ به پاس هنر قلمزنیاش مفتخر به کسب نشان ملی شده است اما سهمش از نمایشگاه گردشگری و صنایعدستی امسال به جز یک صندلی کوچک نبوده است.
وقتی از او در خصوص اوضاع کاریاش میپرسم به شیوه تمام مردم نسلهای گذشته سریع میگوید خدا را شکر خوب است.
با وجود این وقتی سوالات جزئیتر شده و در خصوص چالشهای کاریاش برای تهیه مواد اولیه و دریافت خدمات و تسهیلات میپرسم میفهمم که اوضاع آنقدرها هم که میگوید خوب نیست.
مواد اولیه او که ورقههای مسی است، گران شده و قیمت آنها به شدت متغیر است. خبری از اختصاص مواد اولیه ارزان از سوی معاونت صنایعدستی هم نشده و اینجا هم دست رد بر سینهاش خورده است.
برای دریافت وام و تسهیلات اقدام کرده اما با وجود درخواستهایی که داشته نتوانسته تسهیلاتی برای توسعه کسبوکارش دریافت کند.
با وجود تمام شعارهایی که در زمینه بیمه فعالان صنایعدستی مطرح میشود، اما دست او از بیمه هم کوتاه مانده و در ۷۰سالگی همچنان قلم زده و هنر و میراث فرهنگی مردم ایران را بر روی ظروف مسی و مفرغی ثبت میکند.
او نمونهای از نسلی است که یک عمر برای اعتلای هنرهای سنتی ایران و ایرانی تلاش کرده و امروز سهمی از تلاشش نمیبرد.
استاد مقدسی یکی از صدها استادکار برجسته کشور است که با وجود یک عمر تلاش هنری برای اعتلای فرهنگ ایرانی امروز باید با چالش نداشتن بیمه و مشکل در تامین مواد اولیه دستوپنجه نرم کند.
جلوتر میروم و او را مخاطب قرار میدهم.
– پدر جان این ظرف چیست که رویش قلم میزنید؟
– مس است.
– چرا ظرف اینقدر کهنه و قدیمی است؟
– مس گران شده و برای من هم چارهای جز کار کردن روی این ظروف آماده نمانده است.
با وجود کهنگی ظرف پیچوتاب نقشونگارهای دستان هنرمندانه وی روی آن به زیبایی نشسته است. تصاویر مختلفی را روی ظروف ثبت کرده است؛ از پرندگان در حال پرواز تا گلهایی که آدم را یاد حواشی و نقشونگارهای کتابهای فاخر حافظ و سعدی میاندازد.
میگوید اسمش احمد مقدسی است و در رشته قلمزنی در شهر قزوین فعالیت دارد. برای نمایشگاه به دعوت معاونت صنایعدستی به تهران آمده است و در گوشهای از نمایشگاه به او صندلی دادهاند که بنشیند و هنرش را به نمایش بگذارد.
میگوید بابت شرکت در نمایشگاه هزینهای از او نگرفتهاند و از این بابت راضی است. نزدیک ۲۰ سال است که به سبب هنر اثرگذارش هرساله به نمایشگاه صنایعدستی تهران دعوت میشود و زمانی به دلیل اول شدنش در عرصه رقابتهای قلمزنی از دست رییسجمهور وقت تقدیرنامه دریافت کرده است.
سرش را از روی ظرف برمیدارد و نگاهم میکند.
– میشود همینطور که قلم میزنم صحبت کنیم؟
– حتما. چند سال است قلمزنی میکنید استاد؟
– خیلی سال است. پدرم هم کارش همین بود. این کار جد اندر جد در خانواده ما انجام میشده و بعد هم به من رسیده است.
– در شرایط فعلی با توجه به رکود صنایعدستی و گردشگری کسبوکارتان چطور است؟
– بد نیست. این سبک قلمزنی را الان دیگر کسی انجام نمیدهد و من سعی دارم آن را حفظ کنم.
– مواد اولیه لازم مثل مس و مفرغ با قیمت مصوب در دسترستان قرار دارد؟
– مواد الان قیمت مشخصی ندارد. هرکس هر چقدر دلش خواست میگیرد. یعنی نمیتوانیم بگوییم امروز مس این قیمت است. شب خوابیده و صبح که بیدار میشویم میبینیم قیمتها تغییر کرده است. قیمتها پایین هم نمیآیند. فقط بالا میروند. در عین حال فلزات هم کلا قیمت مشخصی ندارند.
– الان مس را براساس نرخ ارز ترجیحی به شما میدهند؟
– نه بابا. خیلی تقاضا کردهام که مس در اختیارم قرار دهند. میگویند باید بیاییم جایت (کارگاه تولیدیات) را ببینیم. میگویم من جایی ندارم و فقط ۵ یا ۱۰ ورق میخواهم. سریع ردم میکنند و میگویند برو. من هم دیگر ول کردهام و دنبال تهیه ورق مس نمیروم. این ظروف مسی که رویشان کار میکنم هم از پیش ساخته شده است و از مغازهها و آشنایان تهیه میکنم.
– آیا به عنوان یک هنرمند فعال در حوزه صنایعدستی و استادکاری برجسته در زمینه هنرهای سنتی از طرف معاونت صنایعدستی بیمه شدهاید؟
– من بیمه نیستم و هرچقدر هم تقاضا کردهام فایدهای نداشته است. الان ۷۰ سالم است. اگر بیمهام میکردند تا الان بازنشسته شده بودم.
اگرچه قانونی با عنوان پرطمطراق «قانون حمایت از هنرمندان، استادکاران و فعالان صنایعدستی» تصویب شده است اما در عمل این قانون لااقل برای استادکاران قدیمی هنرهای سنتی مثل استاد احمد مقدسی آوردهای نداشته است.
استادکارانی که سن و سالی از آنها گذشته و شاید مثل جوانترها راه و رسم سروکله زدن با سامانهها و اپلیکیشنها را بلد نیستند.
استادکاران سالمندی که زندگی خود را در راه اعتلای هنرهای سنتی ایران گذاشتهاند و امروز به راحتی از سوی مسوولان دست رد بر سینهشان خورده و حتی مواد اولیه مورد نیاز کارشان در اختیار آنها قرار نمیگیرد.
هنرمندان شاخصی که به نظر میرسد دود گرانی دلار و تغییر قیمتها بیش از سایرین به چشم آنها میرود و سهمشان از وزارتخانه مرتبط به تقدیر و تمجید و اختصاص صندلی در نمایشگاه محدود میشود.
باتوجه به روند موجود بیشک میتوان گفت هنرهای سنتی در سراشیبی سقوط قرار گرفتهاند و فرهنگ و هنر ایرانزمین با بیتوجهی به استادکاران شاخص خود، یک سقوط آزاد در معنی واقعی کلمه را تجربه میکند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد