18 - 05 - 2020
سوختن و نساختن!
محمدرضا ستوده- چند ماه پیش یکی جلوی وزارت نفت خودشرو آتیش زد. چند روز پیش چند نفر از کارگرهای هفتتپه خودشونرو آتیش زدن. دیروز هم یه نفر خودشرو جلوی شهرداری تهران آتیش زد. در طول تاریخ ایران همواره خیلیها آتیش میگرفتن و هنوز هم میگیرن. منتها فرقش اینه که قبلا مردم خود به خود آتیش میگرفتن ولی الان خودشون با میل و دست خودشون، خودشونرو آتیش میزنن. بعضی وقتا هم گوشبری میشه. گوش آدمبزرگها یه جور، گوش بچهها یه جور دیگه. مث پریروز که گوش یه بچهای که ضایعات جمع میکرد رو بریدن. رییس شورای شهر هم گفته که شخصا این گوشبری رو پیگیری میکنم. حالا نمیدونم چه جوری…یعنی خودش امروز رفته اونی که گوش بچه رو بریده پیدا کرده؟ حالا گیرم پیدا کرد. میخواد باهاش چیکار کنه؟
از کار بیکارش کنه؟ بندازدش زندان؟ یا گوششرو ببُره؟ فایدهای نداره. هر کاری هم بکنه برای اون بچه دیگه گوش نمیشه!
برگردیم سراغ خودسوزی دیروز. چی میشه که یکی خودشرو میسوزونه؟ باید به کجا برسه که خودشرو بسوزونه؟ به کجا باید برسوننش که خودشرو بسوزونه؟ یه سوال… چرا تا حالا نشده یکی از مسوولان خودشرو بسوزونه؟ چرا همیشه مردم به فکر خودسوزی میافتن؟ تاریخ ایران همیشه یه جوری جلو رفته که مردم ایران همیشه میگفتن خدا پدر قبلی رو بیامرزه. مثل من که الان دارم به این فکر میکنم که قالیباف لااقل فقط میزد. این جدیده داره میبُره!
از اینا که بگذریم دارم به بیتفاوت شدن خودمون فکر میکنم. در حدی که امسال زمستون اگه یکی باز خودشرو آتیش بزنه، همهمون دورش جمع میشیم که گرم شیم!

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد