30 - 03 - 2020
سکون در شهرداری پایتخت
محمد میلانی- نمیدانم اسمش را باید چه بگذاریم. برای نمونه وقتی سیاست در بدترین شرایط منزلتی قرار میگیرد و مرد و زن در همه طبقات و سطوح مختلف فکری و علمی خودشان را تحلیلگر مسایل سیاسی میدانند، جامعهشناسان در برابر این پدیده نامیمون میگویند این جامعه سیاستزده شده است. اما وقتی مثلا در تهران امروز از کودک هفت ساله در مورد حجم کثیر موشها در پیادهروها و خیابانها گله میکند و با پیشنهادهایی که ارائه میدهد خواهان رسیدگی به معضلات شهری میشود تا افراد از انواع و اقسام مشاغل در هر سن و سال و درجه علمی و فکری، مثنوی هفتادمن کاغذ از مشکلات و معضلات خرد و کلانشهر تهران ارائه میدهند و همزمان ایده و طرح به منظور برطرف کردن مشکلات و احیای وضعیت مطلوب در فکر و جیب خودشان دارند، گویی همه شهردارند و کاربلد. در این صورت نامش را باید چه بگذاریم. شهرزدگی؟ تهرانزدگی؟!
به نظر میرسد تهرانزدگی معادل مناسبی برای شرایط فعلی و حال حاضر شهر تهران است. به تعداد تهرانیها معضل وجود دارد و به همین تعداد نیز راهکار اجرایی که هر کدام از افراد میتوانند در پس بیان مشکل آن را هم ارائه بدهند. در یک کلام قطعی هم باید بدون هیچ ملاحظهای گفت چنین وضعیتی به هیچ عنوان وضعیت مطلوب کار برای ساختاری به نام شهرداری نیست. البته نه از منظر وجود مشکلات که این بار از منظر کاهش شأن و منزلت سازمان شهرداری در مقام متولی حل مشکلات شهری و مدنی مردم یک شهر و نیز برخی از امور خاص که مختص وظایف شهرداری محسوب میشود. اینکه شهرداری در دست کم دو دهه اخیر در میان حل مسائل و مشکلات شهری اهم و فیالاهم نکرده و بر این مبنا اغلب اوقات، طبق آمارهای موجود معضلات و مشکلات شهری از طریق بخش معترض و نیازمند خدمات اجتماعی، درخواستهای عمومی یا از سوی مقام مسوولی به آنها گفته شده تا حل شوند نه اینکه عوامل شهرداری خودشان برحسب تعهد و وظیفه انجام دهند، به طرز بسیار بدبینانهای شأن و منزلت شهرداری را از یک سازمان فکری با ایدههای نو در راستای تسهیل در زندگی شهری و کاهش ملالتهای زندگی شهری، تبدیل به سازمانی صرفا مخدوم محض کرده است؛ سازمان مخدومی که از قضا باید به آن دستور داده شود تا کاری را انجام دهد و به نوعی هیچ خلاقیتی نیز در چنین سازمانی دیده نمیشود تا چه بماند به آنکه در راستای خلق و خلاقیت در سامانههای بهینه شهری رویدادهایی در آن تحقق یابد.
وقتی ساختار اینچنین میشود و سازمانی با داشتن بیشترین پتانسیلهای موجود از امکانات مالی تا تجهیزاتی، فرمانبری محض میشود، تکاپو از چنین مجموعهای برداشته میشود و انواع و اقسام تخلفات ریز و درشت نیز در چنین سازمانهایی شروع به کسب ماهیت و رشد میکنند. طبیعی است که در وضعیت غیرخلاق افراد به جای آنکه به دنبال کسب ایدههای نو در راستای ارتقای کیفی سازمان مربوطه باشند، سازمان را عاملی دست و پاگیر در توسعه و پیشرفت خود میدانند و چون راه گریزی از سازمان ندارند تلاش میکنند نقوصات زندگی خودشان را از طریق دخالت در کارهای سازمان منتهی به نفع خود کسب کنند. تخلفات مالی اثبات شده در مجموعه عریض و طویل شهرداری از این دست است. از تراکم و زمینفروشیها به نازلترین قیمت ممکن تا تخلفات ریز و درشت در بخش عوامل و ستاد سدمعبر و رفتارهای بسیار نامناسب نیروهای این بخش دقیقا مهرتاییدی بر چنین وضعیتی است.
اما به واقع شهرداری حتی شهرداری تهران نباید خود را مقهور چنین سرنوشتی ببیند. درست است که در دو دهه اخیر روزگاری بر شهرداری تهران رقم خورده که به راحتی نمیشود تغییر ساختار داد، اما بنا نیست هرآنچه که در رویه و رفتار این سازمان تناقض وجود داشته، بنای فعلی و ظاهری این سازمان بزرگ باشد. شهرداری تهران در حال حاضر با ابرغولهایی نظیر آلودگی هوا، آلودگی صوتی، تخریب محیطزیست شهری به بدترین وضع ممکن، عوامل برهمزننده چهره سالم شهر از زبالههای صنعتی و مردمی گرفته تا بیخانمانها و معتادان در حال نبرد است و خواهد بود. چه توانسته باشد در این راستا به موفقیتهای حائز اهمیتی دست یابد که دست نیافته و چه به موفقیت نرسیده باشد، به هر حال وظیفه سنگین شهرداری تهران در چنین قالبی مشخص شده و عدم انکار آن یا حتی نشان دادن چهرهای پیروز براین مشکلات صورت مساله را پاک نمیکند. تهران و شهرداریاش نیاز اساسی به انطباق وظیفه و عملکرد در برابر معضلات و مشکلات شهری دارند. این تناقض در رفتار بزرگان شهرداری در دهه گذشته به عیان دیده میشود؛ تناقضی که میتوان دقیقا به دوره شهرداری محمدباقر قالیباف آن را متمرکز دانست. از یک سو تهران را شهر لالههای رنگین میکرد از سوی دیگر تراکمفروشی و مجوز برای ساخت برجهای عظیم در محلههای شمال شهر تهران صادر میکرد. از سویی فرهنگ ایجاد پارکینگهای طبقاتی به عنوان یک متد گرانقیمت به منظور کاهش معضلات ترافیکی تهران جامهعمل به خود میپوشاند. از سوی دیگر وظیفه توجه به افراد بیخانمان و کارتنخوابها به قدری ناقص و بیکیفیت انجام میشد که داد بسیاری از خانوادههای ساکن در نزدیکی گرمخانههای تهران همچنان به گوش میرسد. از طرفی بیشترین هزینه صرف زیباسازی محلهای عبور و مرور و پارکهای لاکچری شمال شهر تهران میشد، از سوی دیگر مردم مناطق جنوب شهر از ترس موشها و حیوانات موذی هنوز هم با ترس از پیادهروها و اماکن عمومی عبور و خرید میکنند.
اگر اساس بحث را بر سر همین تناقضات عینی بگذاریم، در کمال تاسف شاهد آن هستیم که از زمان پایان دوره ریاست محمدباقر قالیباف بر شهرداری تهران تا به امروز که بعد از وقایع بسیار و تغییر شهردارها که به نوعی احساس میشود شهرداری تهران به یک ثبات نسبی رسیده باشد اما تا زمانی نامعلوم، متاسفانه این تناقضها همچنان وجود دارند. به طوری که عملا شعار «تهران شهری برای همه» شعار شهردار جدید تهران برای ساماندهی و اداره شهر تهران در نظر گرفته میشود، اما همچنان در حد شعار باقی میماند و با وجود قریب به یک ماه و اندی از زمان تغییر ریاست شهرداری عملاً برنامهای عینی منطبق با اصل نیازهای مردم و شهروندان تهرانی ارائه نمیشود. هنوز هیچ برنامه مشخص یا حتی اقدامی در راستای تغییر فاز شهرداری به منظور توجه جدی به کاهش وضعیت آلودگی هوا که مشکل سنتی شهر تهران است ارائه نشده یا حتی زمزمههای آن نیز شایع نشده است. اما شهردار رغبت رسیدن به محل کار با دوچرخه را دارد. ناوگان حمل و نقل شهری موجود پس از سالها خدماتدهی موثر و ارزشمند نیازمند نوسازی اساسی و درعین حال توجه به وضعیت درآمدی و آینده شغلی رانندگانش چه در بخش خصوصی و چه در ناوگان شرکت واحد است. اما شهردار ترجیح میدهد علاوه بر دوچرخه با اتوبوس نیز برخی اوقات به سرکار خود برسد. حرکات اینچنینی اگرچه نمادین است و نشان از منش مردمی شخص فاعل دارد و به تعبیری عامتر آدمی را یاد محلههای زیبا و خلوت کشورهای مرفه و زیبای اروپایی و استرالیایی میاندازد، اما در چنین وضعیتی که به سبب عملکرد شهردار ۱۲ساله سابق تهران، وجهه این نهاد ارزشمند به طرز باورنکردنی تخریب شده است،عملاً و بدون هیچ شک و شبههای با رجوع به اخبار عملکرد رسانهای و مطبوعاتی شهرداری، این سازمان،سازمانی بیتوجه به آحاد مردم،غیرشفاف در مسائل بودجهای و مالی، دارای نظامی رانتی و رفاقتی، هم در توزیع نیروهای انسانی و هم در تقسیم تجهیزات به منظور خدماترسانی به مردم معرفی میشود. بر این اساس پسندیده است که اولویتها در راستای بهبود این چهره متمرکز شود. بدون شک اگر شهرداری فعلی تهران درک درستی از تناقضاتی که عنوان شد (اگرچه خود در بروز آنها هیچ نقشی نداشته است)، داشته باشد و هدفگذاری آتی وی به شناخت صحیح آنها و تبدیلشان به امور معلوم و شفاف باشد، بدون شک شهر تهران میتواند منتظر دورهای خوشاقبال و زیبا و شهری با کمترین میزان مشکلاتی باشد که در گذشته نه چندان دور همین مشکلات کمرش را خم کرده بود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد