1 - 12 - 2022
شبهای بخارا با آل احمد
گروه فرهنگ- شب جلال آلاحمد صدوسیودومین شب از شبهای مجله بخارا بود که غروب دوشنبه اول مهرماه ۱۳۹۲ با همکاری بنیاد فرهنگی هنری ملت و سازمان فرهنگی هنری شهرداری فرهنگسرای ملل برگزار شد.
این مراسم را علی دهباشی آغاز کرد که در یادی از جلال آلاحمد چنین گفت: «۴۴ سال از خاموشی جلال آلاحمد، نویسنده و روشنفکر ما، میگذرد. با گذشت هرچه بیشتر زمان، حضور اندیشههای وی در عرصه فکر و نقد مسایل اجتماعی بهویژه رابطه ما با غرب، روشنفکران و وظایف آنان و آزادی قلم مطرح میشود. از فردای تشکیل جمهوری اسلامی تحقق برخی از نظریههای آلاحمد به نوعی در برداشت جنبه سیاسی و اجتماعی دکترین وی مورد توجه قرار گرفت و شاید بتوان گفت که جنبه ادبی شخصیت و آثار وی در حاشیه قرار گرفت.»
وی در ادامه گفت: «آل احمد ۴۶ سال زندگی کرد و بیش از ۳۸ اثر از او بهجا مانده است. حتما در نظر دارید که ۴۶ سالگی به نوعی آغاز کار جدی و پختگی یک نویسنده است و او در این آغاز، عمرش پایان یافت.»
دهباشی سپس به توضیح قالبهای مختلفی که آلاحمد با قوت در آنها مینوشت پرداخت و گفت: «یکی دیگر از زمینههای نوشتههای آلاحمد مسایل سیاسی و اجتماعی است که بسیار بحثانگیز و محل داوریهای تند و تیز از سوی مخالفان و موافقان نظریههای او شده است. آثاری همچون «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» در بین کتابهای سیاسی و اجتماعی بیشتر محل منازعه قرار گرفته است.»
سپس سیدعبدالله انوار طی گفتاری به ۴۶ سال زندگی جلال آلاحمد اشاره کرد و گفت: «امروز که در این مجلس عالی به یاد فرهیختهای نشستهایم که حدود ۴۴ است از میان ما رخت بربسته و در آرامگاه ابدیاش خفته است. عدم حضور او در این مجلس که نمیتواند درباره اندیشه و رفتار اجتماعی خود سخن گوید و از کردهها و گفتههای خود دفاع کند. این عدم حضور و شرافت اخلاقی بر ما ایجاب میکند که تا آنجا که در طاقت بشری ما اجازه میدهد سعی کنیم که گفتههای خود را از کژی و کژتابی برکنار داریم و محدود به ۴۶ سال عمر او کنیم. از ۱۳۰۲ شمسی شروع میشود و در شهریورماه ۱۳۴۸ شمسی ختم میشود.»
پس از آن نوبت به سخنرانی آیدین آغداشلو رسید و علی دهباشی چنین یادآور شد: «اولین گفتوگویی که از آلاحمد در دست است آن چیزی است که با حضور آغداشلو و چند نفر از دوستانش برای مجله «اندیشه و هنر» به مدیریت زندهیاد دکتر ناصر وثوقی انجام شد که شاید مهمترین گفتوگوی آلاحمد باشد درباره آثارش و گفتوگوی عادی هم نیست بلکه آقای آغداشلو در آن هنگام که حدودا ۲۰ ساله بودند، گفتوگویی جدلی را در خدمت استاد آن زمان که آلاحمد باشد، به انجام رسانده است.»
آیدین آغداشلو با ذکر این مطلب که داستان شناخت بعضی از آدمها به دلیل تعدد روایات مانند داستان مشهور فیل در تاریکی است، گفت: «بحث در باب تفاوت این روایتهاست ولی نتیجهگیری زیباست چون به هر حال این نتیجهگیری نشان میدهد که اگر این تکهها کنار هم قرار بگیرند یک تصویر کلی و شاملی به دست میآید اینجا هم مطلب همین است.»
وی در ادامه به ذکر خاطره ملاقات و مصاحبه با آلاحمد پرداخت و گفت: «قرار شد برویم و با یکی از مهمترین روشنفکران آن دوران مصاحبه کنیم، بسیار بیمناک بودیم، یعنی نمیدانستیم که او با ما چگونه مواجه میشود. دکتر ناصر وثوقی هم قدری ما را میترساند. میگفت اگر اوقاتش تلخ بشود، اگر حرفی به نظرش ناجور و ناپسند بیاید، دیگر قیمه قیمهتان میکند. شما اصلا فکر نکنید که اهل مجامله است و اهل تعارف. اصلا، مطلقا. ما فکر کردیم که بهتر است یکی از همکارانمان، پوران صلح کل را که بعدها همسر گرامی و گرانقدر سیروس طاهباز شد همراه ببریم که به یمن حضور خانمی که همراه ما هست یک قدری شاید تندی نکند ولی تمام این تفکرات بیهوده بود. او تندی نمیکرد بلکه بسیار هم مهربان بود. من خاطرم هست که وقتی رفتیم نشستیم، من ۲۱ یا ۲۲ سالم بود، ما به وسیله دکتر ناصر وثوقی که از دوستان قدیمی آلاحمد بود، معرفی شدیم. با هم جزو کسانی بودند که همراه با خلیل ملکی انشعاب کرده بودند. وقتی که معرفی کرد، خب یکی دو نفر را زیاد نشناخت ولی همین که اسم مرا برد، گفت آهان این همانی است که راجع به نقاشی پقاشی مینویسد؟ معلوم بود که آن چند شمارهای که من مطالبی را درباره نقد نقاشی هنر معاصر ایران نوشته بودم، خوانده بود و نقاشی خیلی دوست داشت، فوقالعاده زیاد. شاید درست باشد که در مجموعه مقالاتش این بخش مجزا فراهم بیاید برای اینکه هم با بیانکینی دوست بود و هم با محصص دوست بود. درباره هر کسی بالاخره او اظهارنظر میکرد و وقتی من در همان مصاحبه از او سوال کردم که قربان شما چطور درباره هر چیزی اظهارنظر میکنید، او گفت من قاعدهام بر این است که راجع به هر چیزی اظهارنظر بکنم. من اینجا نایستادهام که مرا در اتاقکهای کوچک بگذارند. من هر جایی که احساس کنم باطلی دارد صورت میگیرد فغان میآورم و محکم هم میزنم و به جایش هم میزنم و اشارهای هم کرد، حالا نمیدانم در آن مصاحبه بود یا نبود، گفت که من دوست دارم مشت که میزنم روی تشت مسی بزنم که صدایش دربیاید. روی عدل پنبه دوست ندارم که مشت بزنم.»
او در ادامه به کتاب مدیر مدرسه اشاره کرد و گفت: «مدیر مدرسه در دوره خودش با استقبال خیلی زیادی مواجه شد. به نظر اثر تند و گستاخی آمد که بود اما من کمتر در این باره خواندم که به جوهره کتاب توجه کرده باشند. آن بخشهای فرعی که از کتاب گرفتند باعث شد اصل منظور نظر آلاحمد مسکوت و مغفول بماند. به هر حال شناخته شد، رایج شد و مورد تقلید و مورد علاقه.»
غلامرضا امامی نیز پس از آنکه در مقام آلاحمد به ذکر نکاتی پرداخت، پیام همایون کاتوزیان را قرائت کرد. در بخشی از این پیام آمده است: «با جلال آلاحمد در سال ۱۳۳۹ در منزل خلیل ملکی آشنا شدم اگرچه او را از روی نوشتههایش خوب میشناختم و در همان دیدار و آشنایی نخست او را آدمی رُک و صمیمی و خوشبیان و خونگرم یافتم. او برخلاف گذشتهاش در حزب توده و نیروی سوم کار سازمانی سیاسی نمیکرد و به جامعه سوسیالیستها که ملکی و یارانش همان روزها تشکیل داده بودند نپیوسته بود. اما علاقه و ارادات بیکرانی به شخص ملکی داشت و نسبت به او نرمی و فروتنی بسیاری از خود نشان میداد و در جلساتی هم که هفتهای یک بار در منزل ملکی برای بحث و گفتوگو درباره زیباشناسی و تاریخ هنر، از جمله با حضور هوشنگ کاووسی، بهرام بیضایی، داریوش آشوری و سیروس طاهباز تشکیل میشد شرکت میکرد.»
در ادامه این متن به ضعفها و قوتهای «غربزدگی» آلاحمد پرداخته است و در پایان نوشته شده: «اما شاهکار آلاحمد که سالها پس از مرگش منتشر شد، همان سنگی بر گوری است زیرا حدیث نفسی است که با آن صراحت و صداقت و صمیمت فقط ممکن بود که در جهان معاصر غرب نوشته شود و جوهره آن با شعار غربزدگی در تضاد بود. بیجهت نیست که دیگر مجوز انتشار نیافت.»
احسان شریعتی نیز که نتوانسته بود در جلسه حضور یابد، متن پیام خود را ارسال کرد که در جلسه خوانده شد. آخرین برنامه شب آلاحمد نیز نمایش فیلم مستند ساخته مصطفی آلاحمد بود که با گفتاری از محمدعلی عمویی، لیلی گلستان، انور خامهای و دیگر شخصیتهای مطرح ادبی- فرهنگی به زندگی و آثار جلال آلاحمد میپرداخت.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد