28 - 08 - 2022
شب تاسیان «سایه»
«جهان صنعت»-سرانجام پیکر هوشنگ ابتهاج دیروز مصادف با پنجم شهریور ۱۴۰۱ با حضور جمعی از مردم گیلان و دیگر استانها در خاک سرزمین مادریاش یعنی رشت آرام گرفت.
حق این نبود که این شاعر دور از وطن اینگونه غریبانه بدرقه شود. هر چند مردم نگذاشتند که ابتهاج خسته و رنجور از غربت، تنهایی را بر دل بگیرد. غیراز چند تن از شعرای کشور تعداد قابلتوجهی از آنها در این استقبال و بدرقه حاضر نبودند. هر چند حضور استاد شفیعی کدکنی چشمگیر بود و تعدادی از جوانان با همسرایی «ایران ای سرای امید» که از سرودههای ماندگار زندهیاد سایه بود حضور خود را در این مراسم اعلام کردند، اما مراسم خاکسپاری شاعر بلندآوازه ایران در حالی برگزار شد که نه یادی از یاران دیرین او در این سالها یعنی محمدرضا شجریان شد نه از محمدرضا لطفی. نه همایون شجریان در این مراسم حضور داشت، نه علیرضا قربانی و نه هیچ خواننده و نوازندهای که سالهای سال از شعرهای «سایه» در آثارشان بهره میبردند.
مجری مراسم در میانه اعلام کرد، همایون شجریان، درختچه ارغوانی را برای مراسم فرستاده است. حضور مردم از شهرها و روستاهای دور و نزدیک و با لباسهای محلی سیستانی و کردی از نکتههای دیگر این مراسم بود. ناصر وحدتی و پرواز همای از خوانندههای حاضر در مراسم بودند.
یلدا ابتهاج: با شعر فارسی پاسدار پدرم باشید
آمدن پیکر هوشنگ ابتهاج، با تشویق ممتد مردم همراه شد و بعد هم یلدا ابتهاج، دختر هوشنگ ابتهاج روی سن قرار گرفت و گفت: امروز برای پدر ما و پدر همه شما اینجا جمع شدهایم. به شما تسلیت میگویم. با هماهنگی زیاد و به سختی موفق شدیم امانتی را به این سرزمین برگردانیم، از همراهی شما و کسانی که در این راه همراه شدند، سپاسگزارم.
او افزود: امروز آن روزی است که سالها در نگرانیاش بودم و تصوری از آن نداشتم. تا لحظاتی دیگر پیکر شریف پدرم را در این خاک به امانت میگذاریم. سایه با شعرش حرفهایش را به ما زده و حرف اضافه دیگری نداشته است. او همه حرفهایش را در اشعار درخشان منتقل کرده است. امیدوارم چه من، چه خانواده و همه مردم این پیامها را به گوش جان بشنویم و بخوانیم و در تمام لحظات با آن همراه باشیم.
فرزند او خاطرنشان کرد: سایه معتقد بود کسی که با صداقت و صمیمیت صحبت میکند، مردم قدرش را میدانند و پاسخش را میدهند. روز بزرگی برای ایران است. بازگشت سایه به وطن، آرزویی بود که همیشه داشت. او ادامه داد: سایه را در این خاک به امانت به شما میسپاریم و امیدواریم به هر شکل که میتوانید پاسدارش باشید و در غیاب ما به این خاک سر بزنید.
او عنوان کرد: سایه تا دقایق آخر زندگی با شعر ماند و دائما شعر و شاعر را از رودکی تا امروز تحسین میکرد. سایه را با همان زبان همان میراثی که به ما رسیده، پاس بدارید و به آیندگان بسپارید؛ قطعا فرزندان آینده در هر کجای این سرزمین و در هر جای جهان شعر سایه را به زبان زیبای فارسی خواهند خواند.
علی جهاندار، خواننده موسیقی سنتی نیز در این مراسم با اشاره به دیدارش با «سایه»، گفت: سایه موسیقی را دوست داشت و به من گفت به شما حسودی میکنم، همیشه دوست داشتم آواز بخوانم. وقتی به او گفتم که شما شاعر بزرگی هستید، گفت: «شعر تا جایی آدم را راضی میکند و دوست داشتم آوازی بخوانم.»
علی دهباشی سردبیر مجله بخارا نیز در این مراسم گفت: سلام بر رشت و سلام بر مردمان بزرگی که در طول تاریخ پرچمدار ادبیات و تاریخ بودند. از فرزندان او تشکر میکنم که بهرغم همه بدخواهیها و آنچه میرفت که سایه به وطن نرسد، چندین شبانهروز ، خواب و زندگی را بر خود حرام کردند و امانت را به دست شما رساندند. او افزود: سایه به نیما و شهریار و نادر نادرپور، پوری سلطانی و مرتضی کیوان، اخوانثالث، فروغ فرخزاد و دیگر یارانش پیوست. او سپس شعر «تو نیستی که ببینی» را از فریدون مشیری خواند.
علیاکبر شکارچی، آوازهخوان نیز گفت: نمیدانم چه بگویم تا روح بلند ابتهاج راضی باشد. این را میدانم که پرچم سایه به وسعت آسمان ایران تکان میخورد. ابتهاج در شعر و عمل عشقش را به مردم این سرزمین ثابت کرده و کمتر کسی را سراغ دارم که اینقدر عاشق ایران باشد. او سپس مویهای بختیاری را خواند.
احمد جلالی، سفیر سابق ایران در یونسکو نیز درباره این گفت که شهر رشت انتخاب خود سایه برای محل خاکسپاریاش بود. او با اشاره به شعر «تاسیان» سایه گفت: امشب شب «تاسیان» سایه است. امشب میتوانید این شعر را بخوانید. او «سایه» را یکی از دانههای درشت زنجیره ادبیات فارسی و مفاخر بزرگ ایران زمین از رودکی تاکنون دانست و خاطرنشان کرد: امروز «سایه» به رشت آمده و به دست شما سپرده شده است.
سفیر ایران در یونسکو، با بیان اینکه وقتی دانه فرهنگ در کشور کاشته میشود و میشکافد از آن باغها روان خواهد شد، تصریح کرد: این شهر فرزندی را به وجود آورد و دانهای را در تاریخ فرهنگ و ادب ایران کاشت که وقتی این دانه باز شد باغها روان شد. او باغ محتشم را نماد باغهای زیادی در تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران دانست و یادآور شد: میراث سایه را بزرگ خواهیم داشت.
در ادامه شعر «تاسیان» از هوشنگ ابتهاج را با هم میخوانیم:
خانه دل تنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
من به خود گفتم یک
روز گذشت
مادرم آه کشید
زود بر خواهد گشت
ابری هست به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمین دل آن کودک خرد؟
آری آن روز چو میرفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمیدانستم
معنی هرگز را
تو چرا
بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم آه
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد