24 - 11 - 2022
شد آمدِ شاملو در شبِ اشتباه
سید علی صالحی
شاملو نیز مثل معدود شاعرانِ بزرگ… «حد وسط» نداشت. (به نظر میرسد شاعران حق ندارند اهل اعتدال باشند وگرنه دست را میبازند.) شاملو هم دوستان و غیر دوستان خود را داشت. جالب اینجاست که این دوستان و غیر دوستان نیز- در قضاوت- راهِ افراط را پیش میگیرند. او که شاملو را محترم میدارد، یقهدرانِ اوست، او که شاملو را طرد میکند، هم به نارواترین تهمتها اشاره میکند. هر دو راه به تباهی میانجامد و هیچ گروه به منزلِ موعود نمیرسند.
لااقل یک نفر سوال کند این احمد شاملوی ما چگونه توانست «استقلال» خود را حفظ کند؟ چطور است که یک سَرگُردًزادۀ مرفه …. میآید دادخواهِ ستمدیدگان میشود- لااقل در کلمه – شاملو جهانِ زیر و زَبَری داشت. میآمد به «صد» میرسید و باز در دورهای دیگر به «صفر» برمیگشت. آیا وقت آن نرسیده که از تعریف کیش شخصی شاملو پرهیز کنیم. این «دردشناس شریف» از کدام دوزخها گذشت تا به پردیسِ پندار در شعر رسید!؟
صریح و بیپرده به این جهان پر زیر و زَبَر بپردازیم! نه مثل فلان روزنامه رادیکال به «دشنام» دل خوش کنیم، نه چون فلان مجله به جانب تملق و مبالغه بغلتیم. تنها پرسش من این است که حتی به صورتِ نسبی، چگونه شاعری مثل شاملو، یعنی همین بامدادِ بیغروب، توانست استقلال قلم را معنا کند!؟ خوشا شاملو که از خطای درشتناک ایامِ جوانی به عبرتی عجیب رسید. آیا مقصر بود به آن خطای خطرناک!؟ خیر…! پسندِ ایرانیان آن روزگار بود. پدرِ نظامی ملیگرای هوادارِ نازیها و آریاییها، تاثیر خود را گذاشته بود. بعد از شکست جلادان جنگ دوم جهانی، شاملو و پدر به زندان افتادند. اما این شاعر درسنخوانِ تیزهوش به سرعت از زیر سایه پدر به در آمد. شد آمدِ شاملو در شبِ اشتباه همین بود که زمین میخورد و برمیخاست؛ میبُرید و به مردم میپیوست و باز به دلیلِ محبوبیتِ مسیرِ حزب توده در آن روزگار، هم به جانبِ این جریان سقوط کرد. خطا از پی خطا! کودتای ۳۲ و مرگِ بیباورِ مرتضی کیوان (دوست او) از اساس شاملو را برای مدتی به کنجِ «چه بایدها» هدایت کرد.
خوشترین خطاها… او را خانهنشین کرد تا دریابد که «بینشِ علمی» هدفِ غایی است و نه قلدری ایدئولوژیهای غیربومی. بَنای استقلال شاملو از این تکانه آغاز شد. بامدادِ ما از همین ایام است که به درک روشنی از استقلال قلم میرسد. چه آزمون و خطای دشواری! باید دریا باشی تا کم نیاوری، باید بسیار باشی تا نومید نشوی!
شاملو در دهه ۴۰ خورشیدی به ثمرِ بیپایان استقلال دست یافت. عجب درسِ درستی از اشتباهاتِ عهدِ شباب گرفت! همینجاست که چنین تجربه تلخی به یاری او میآید. دهه ۴۰، دهۀ ظهورِ دستجاتِ ادبی به جای احزابِ آشکار است. فقدانِ نهادهای دموکراتیک نتوانست شاملوی ما را فریب دهد که بهجانبی دیگر سقوط کند. او به تَفَرُدِ خلاقِ خود تکیه کرد. بامداد بیغروب مثل سیاوش کسرایی نازنین جذبِ تیمِ آشکار و پنهانِ طبری و بزرگ علوی نشد. شاملو مثل اخوان ثالثِ بزرگ به جانبِ اقتدارِ گروهی ابراهیم گلستان جذب نشد. شاملو نخواست به حلقه جلال آل احمد اضافه شود. همۀ این گروهها به او گفته بودند که «صندلی شما در میانِ ما خالی است.» امّا شاملو آمده بود وسط مردم روی زمین نشسته بود و درست همین بود و درست همین است تا ابدالآباد!
شاملو در جوانی به جوانبِ تاریک غلتیده بود اما صبر نکرد تا ظلمت او را ببلعد. هم با فراست مسیر نور و روشنایی را تشخیص داد. باری گمان نباید برد که او اهل اعتدال بود، معناگریزِ بیمهابا، بابتِ از دست دادنِ هیچ حُبّی هراس نداشت. و این گریز از گرانیگاه در او تا حدی بود که گاه لجاجتِ فردی را با پوششهای خاص خود مطرح میکرد. اشکالی نیست که دو مترجم (حتی همزمان) یک اثر را ترجمه کنند. اما وقتی شازده کوچولوی بینظیر محمد قاضی به چاپ دهم رسیده بود، دیگر شاملو چرا همین اثر اگزوپری را با نام «مسافر کوچولو» ترجمه میکند. این لجاجتِ مخفی شکست خورد. در مقابله با «بهآذین صبور» هم چنین فعلِ غیرقابل قبولی را عملی میکند و چند اثر دیگر، خاصه در حوزه ترجمه که همه شکست خوردند.
و بعد میآید با تحلیلی کاملا پا در هوا، شاهنامه و فردوسی را آزار میدهد، آن هم دورهای که قدرت برتر نیز بدش نمیآمد از این رفتار. و درست زمانی که شجریان و دیگر وارثانِ آزادی سعی میکردند موسیقی ملی را از یورشِ اهلِ تعصب نجات دهند، میآید و با داشته تاریخی مردم درمیافتد. شاملوی بزرگِ ما «حد وسط» نداشت. این دردِ شعرپَرورِ همه شاعران بزرگ است اما همه ما از او بسیار آموختهایم، خاصه «استقلال» را، «تعهد انسانی» را و این نکته مهم:
که میتوان از حضیض برخاست، بارها خطا کرد اما سرانجام به مردم پیوست. او بزرگترین شاعرِ انسان است. شانسِ بزرگِ ما برای دریافتِ جایزه نوبل در ادبیات بود که شد و بازنیامد. باری اکنون بهبهانی بزرگ… همچنان بپاید که تجسمِ پندارِ آزادی است.
امرداد ۱۳۹۲ خورشیدی، تهران
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد