15 - 06 - 2024
شفافسازی یا نمایش شفافسازی مساله این است
نادر کریمیجونی-فراگیرترین رسانه داخلی که نام رسانه ملی را بر خود نهاده، مدعی است که با به راه انداختن کارزارهای تبلیغاتی، نقش مهمی در آگاهسازی شهروندان ایرانی نسبت به تواناییها و اهداف نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایفا میکند؛ نقشی که در موقعیت فعلی بیبدیل است و هیچ نهادی نمیتواند جایگزین آن شود. خبرنگاران و گزارشگران صداوسیمای جمهوری اسلامی هر روز به میان مردم میروند و از ایشان میشنوند که بهترین و شایستهترین عملکرد به صداوسیما تعلق داشته و چقدر خوب است که کشورمان دارای چنین سیستم اطلاعرسانی است، وگرنه ایرانیان در جهل باقی میماندند!
اما در یک حالت انتزاعی تصور کنید فردی ناشایست و دارای سوابق متعدد جرم پشت تریبون قرار گیرد و بخواهد خود را برای مخاطبان معرفی کند. از این بالاتر آن است که همین فرد ناشایست بخواهد که مخاطبان وی را برای انجام کاری گزینش کنند. آیا وقتی این فرد در پشت تریبون قرار گرفت، به مخاطبان از جرائم و جنایتهایش خواهد گفت و صورت و سیرت واقعیاش را برای مخاطبان تشریح خواهد کرد؟
با اطمینان نسبتا بالایی میتوان پیشبینی کرد که او در معرفی خود برای مخاطبان از کلمات زیبا استفاده کند و خصوصیات ممتاز و جذابی را برای خود بشمارد. حتی اگر متضاد ویژگیهای خوب در این شخص وجود داشته باشد، باز هم او حتما حاضر نیست چهره واقعی خود را برای مردم نمایان کند و از جرمها و جنایتهایی که مرتکب شده، حرف بزند. حتی ممکن است در میان مخاطبان فرد یا افرادی این فرد مجرم و ناشایست را به خوبی بشناسند اما اشراف و آگاهی این دسته از مخاطبان باز هم، فرد موردنظر را به اعتراف در مورد واقعیتهای شخصیتیاش وادار نمیسازد و حتما او ویژگیهایی جذاب و مثبت را در مورد خود بیان خواهد کرد.
حالا همین شیوه در صداوسیمای جمهوری اسلامی، درباره معرفی نامزدها به کار گرفته شده است و نامزدها در مقابل مجریهایی که سواد، اطلاع، جسارت یا اجازه ندارند مینشینند و در مورد توانمندیهای خود آواز سر میدهند. هیچکس هم از آنها نمیپرسد که اگر حل یک معضل پیچیده تا این حد ساده، آسان و دستیافتنی بوده، چرا به فکر دیگران نرسیده و قبلا اجرا نشده است. حتی وقتی یک نامزد مانند محسن رضایی در اظهاراتی عجیب و غیرقابل باور ادعا کرد که با به گروگان گرفتن سربازان آمریکایی و انگلیسی از دولتهای واشنگتن و لندن اخاذی خواهد کرد، هیچیک از کارشناسان و مجریان صداوسیما از وی نپرسیدند که این راههای رویایی و خیالی که فقط در انیمیشنها و کارتونهای کودکان دیده میشود، چگونه به ذهن یک نامزد رییسجمهوری ایران خطور کرده است؟
برخی فعالان سیاسی تصور میکنند مطرح کردن ابهامها و رفتارهای یک نامزد و توضیح خواستن از وی، تخریب او محسوب میشود و ممکن است به بدگویی یا لجنپراکنی تعبیر شود اما در واقع آنچه لجنپراکنی محسوب میشود، طرح ابهام یا اتهامها از سوی یک نامزد علیه نامزد دیگر است چراکه وقتی یک نامزد علیه نامزد دیگر طرح ابهام یا اتهام میکند، در حقیقت او خود در طرح موارد نفع مستقیم میبرد و هدف آن نامزد از طرح چنین سخنانی علیه نامزد دیگر، خارج کردن وی از دور رقابتها و افزایش شانس پیروزی خودش است اما وقتی شهروندان و افکار عمومی یا رسانه به عنوان نماینده افکار عمومی چنین ابهام یا اتهامی را در حضور نامزد مطرح و او را به پاسخگویی وادار میکند، این اقدام به روشنگری و شفافسازی تغییر نام پیدا میکند و دیگر نمیتوان آن را تخریب یا لجنپراکنی نامید. در واقع مردم و شهروندان حق دارند بدانند که آقای قالیباف که ادعا میکند عافیتطلبی پیشه نکرده و باوجود دریافت اعتماد و رای 200تن از نمایندگان مجلس برای در دست گرفتن ریاست پارلمان، حالا گام به مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری گذاشته، آیا پیمان خود با نمایندگان فراکسیون مستقلین مجلس را که وعده داده بود، نامزد ریاستجمهوری نخواهد شد، محترم شمرده است؟ و اگر این پیمان را زیر پا گذاشت، چگونه میتوان مطمئن بود که قالیباف در آینده وعدهها و تعهدهای دیگرش را زیرپا نگذارد؟
یا مثلا مردم و به تبع آنها رسانهها حق دارند بپرسند که سعید جلیلی در 40سال گذشته چه اقدامی را به سرانجام رسانده است؟ سعید جلیلی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، در داخل مجموعه حکومت بوده و سمتهایی داشته است، اکنون او باید توضیح دهد که در 40سال گذشته کدام اقدام، پروژه یا برنامهای را به دست گرفته و آن را به سرانجام رسانده است؟ دستکم نگارنده موردی را پیدا نکرده است که توانایی سعید جلیلی را در اجرای یک اقدام نشان دهد. آیا مطرح کردن این ابهام در مورد سعید جلیلی و توضیح خواستن از وی در اینباره حق رایدهندگان ایرانی نیست؟ البته که هست، آیا صداوسیما که خود را رسانه ملی میداند به عنوان نماینده ملت اینگونه ابهامها را با سعید جلیلی مطرح میکند و از وی توضیح میخواهد؟ در کارنامه رسانه ملی تاکنون چنین رفتاری مشاهده نشده است. همچنین قاضیزادههاشمی که در مقابل انتقادهای افکار عمومی، کنار رفتن خود در دوره قبلی انتخابات را به نفع یک رییسجمهور شهید اظهار و تصریح میکند که اینبار تا پایان در رقابتهای انتخاباتی باقی خواهد ماند و دیگران را به کنارهگیری به نفع خودش (زاکانی) وادار خواهد کرد، باید توضیح دهد که در اثر کنارهگیری به نفع سیدابراهیم رییسی، سهمش را دریافت نکرده است؟ آیا انتصاب وی به سمت شهردار تهران در حالی که او هیچ تجربه مدیریتی مرتبط یا غیرمرتبط نداشته، پاداش همین کنارهگیری به نفع رییسی نبوده است و هنگامی که زاکانی کنارهگیری و راه پیروزی سیدابراهیم رییسی را هموار کرد، آیا امیدوار نبود که سهمی از کیک قدرت دریافت کند؟
حتی در میزگردهای تخصصی که صداوسیما ادعا میکند از کارشناسان و صاحبنظران برای به چالش کشیدن نامزدها استفاده کرده سطح دانایی و قدرت بیان برخی کارشناسان، آنقدر نازل و اندک است که به جای نامزد، این کارشناس است که به چالش کشیده میشود و در مقابل نامزد حرفی برای گفتن ندارد. از جمله نمونههای این موضوع، در میزگردی که با حضور مصطفی پورمحمدی، پنجشنبه گذشته برگزار شد، دیده شد. واقعا معلوم نیست آیا صداوسیما و مدیران آن سطح دانش عمومی و فهم مخاطبان خود و مردم ایران را چگونه ارزیابی کرده و چقدر به آن واقف هستند؟
البته هیچ امیدی نیست که صداوسیما در قالب یک رسانه به عنوان نماینده افکار عمومی ایرانیان، ابهامهایی که در مورد نامزدها وجود دارد را مطرح کند و از ایشان توضیح بخواهد. روشن است که نامزدها به ویژه کسانی که پروندههای پرابهام مانند قرارداد سوالبرانگیز با چین یا سیسمونی گیت را در کارنامه خود دارند دوست ندارند وارد این موضوعهای دشوار شوند و درباره کارهای خود توضیح دهند. در این میان تنها رسانههای مستقل و فضای مجازی باقی میماند که میتواند برخی ابهامها در مورد نامزدها را مطرح و دیدگاههای واقعی و صریح مردم را منعکس کند. البته در این مورد هشدارهایی به فعالان فضای مجازی داده شده است و آنان از آنچه تخریب نامزدها خوانده شده بر حذر داشته شدهاند. به این ترتیب ابهام بزرگ آن است که آیا مقامات ارشد واقعا میخواهند نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری پاسخگویی شفاف در قبال رایدهندگان را تجربه کنند یا نه؟
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد