6 - 04 - 2020
صبحانه به صرف بوئینگ!
محمدرضا ستوده- امروز از اون روزهاییه که من باز باید جدی بشم و از طنز حرف بزنم. از اینکه کمدی چیه، تراژدی چیه و این حرفا… قبلا یه بار اینو گفته بودم که وقتی تراژدی به نقطه انتها میرسه کمدی متولد میشه و پا به عرصه حیات میذاره. به نظر شما این دنیا چه جور دنیاییه؟ یه دنیای کمیکه یا تراژیک؟ اینکه یه روز صبح از خواب بیدار میشی، میری دستشویی سر و صورتترو میشوری، چای دم میکنی، صبحونه آماده میکنی و با خانواده ات میشینی صبحونه میخوری… لقمه اول رو قورت میدی…لقمه دوم رو میذاری توی دهنت و لیوان چای رو میاری بالا نزدیک دهنت که یه قُلُپ بخوری که ناگهان نگاهت میفته به پنجره خونهت و میبینی که یه بوئینگ ۷۰۷ داره بهت نزدیک میشه! جویدنت رو متوقف میکنی و لیوان رو همونجا نگه میداری. داری به این فکر میکنی که یعنی چی؟! چرا داره اینجوری میشه؟! همزمان داری به مسخره بودن و هولناک بودن این نزدیک شدن فکر میکنی که دماغه بوئینگ از پنجره خونهت میاد میخوره به لیوانت و چایت میریزه روی پات… میسوزی ولی نه به خاطر داغ بودن چای، به خاطر انفجار بنزین داخل باک هواپیمایی که اومده وسط پذیرایی خونهت! حالا به نظر اونایی که هنوز زنده هستن و دارن تصویر این حادثه رو میبینن، این دنیا، وارد شدن بهش(تولد) و خارج شدن ازش(مرگ) یه پروسه تراژیکه یا کمیک نیست؟!
به نظر من و بر اساس تعریف کمدی، از بس تراژیکه کمیکه!
در توان ما نیس که بخوایم برای این حجم از ابزورد بودن ناراحت باشیم یا گریه کنیم. به خاطر همینه که من همیشه میگم: ما در جهان هیچ چیزی جدیتر از طنز نداریم!

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد