20 - 04 - 2020
طبقه متوسط در ائتلاف با طبقه فقیر
سجاد بهزادی- فارغ از اینکه آیا هنوز میتوانیم از طبقه سخن بگوییم یا خیر، خود حدیث مفصلی دارد اما به بلندای تاریخ میدانیم از ارسطو تا مارکس تا بوردیو که طبقه متوسط چقدر برای هر جامعهای محل اعتنا بوده است.
نزد ارسطو، همین طبقه متوسط شایستهترین گروه برای حکومت کردناند چون هم بیش از همه میل به قانون دارند و هم از افراط و تفریط سیاسی گریزانند. حکومت مطلوب ارسطو، حکومت طبقه متوسط بود که به نظر او معتدل و میانهرو هستند. مارکس هم اگرچه به تدریج طبقه کارگر را محملی برای تحولخواهی و آرزوهای خود اعلام کرد اما طبقات متوسط را نیروی محرک مدرنیزاسیون هر جامعه میدانست.
طبقه متوسط در ایران نیز روایت پرفراز و نشیبی دارد. به باور بسیاری از صاحبنظران، نقش این طبقه در جنبش مشروطه و جنبش ملی کردن صنعت نفت و انقلاب اسلامی، هر کدام به شکلی تعیینکننده بوده است. آنقدر تعیینکننده که این تحولات بدون طبقه متوسط ناقص یا حتی به سرانجام نمیرسید اما امروزه طبقه متوسط در ایران، حال و روز خوبی ندارد اگرچه دولت اصلاحات به لحاظ مدنی و بسترهای فکری و حتی اقتصادی توانست طبقه متوسط را در متن جامعه مورد توجه قرار دهد اما در دوره احمدینژاد طبقه متوسط تضعیف شد و دولت بیشتر مواقع تلاش کرد مطالبات طبقات فرودست را محور خواستههای عمومی در ایران معرفی کند. اکنون طبقه متوسط ایران با چالشهای عمیقی مواجه است.
یکم: طبقه متوسط در ایران امروز عاملیت ندارد و هر روز انزوای جدیدی به خود میگیرد. طبقه متوسط در ایران امروز اگرچه در معرض آگاهیهای فزونتری نسبت به قبل است اما سیاستورزی نمیکند. گویی این طبقه برای تغییر و اصلاح دیگر انگیزهای ندارد.
دوم: شکلهای اجتماعی و مدنی که عمدتا میتوانند به تقویت بنیه طبقه متوسط کمک کنند در ضعیفترین موقعیت خود قرار دارند و مشارکتهای عمومی در آنها با هیچ فراخوانی مطلوب نظر نخواهد بود.
طبقه متوسط فقیرتر شده است و مانند فقرا آنقدر درگیر مسائل روزمره خود است که انگیزه تغییر مستمر نداشته و برای بهبود وضعیت خود مشارکتی در نهادهای مدنی نمیکند. اگر هم جایی نشانی از تحولخواهی و مدرنیزاسیون دیده میشود نسبتی با طبقه متوسط ندارد و عموما توسط طبقه سرمایهدار روشنفکری اداره میشود که رفتار طبقه متوسط را دارند وخود در این طبقه نیستند.
سوم: مشکلات اقتصادی چنان سنگینی میکند که دیگر طبقه متوسط دغدغه اصلی خود را مانند کسب حقوق مدنی، عدالت اجتماعی، برابری فرصتها، کرامت شهروندی و آزادی، به شیوه مشارکتهای اجتماعی و مسالمتآمیز فریاد نمیزند. اکنون طبقه متوسط در ائتلافی ناخواسته با طبقه فقیر جامعه قرار دارد. اگرچه همانگونه که «دافونسکا» نیز طبقه متوسط را توصیف میکند این طبقه هرگز تسلیم زندگی فقیرانه نمیشود و برای فداکاری به منظور دستیابی به زندگی بهتر تلاش میکند.
توکویل اعتقاد داشت دموکراسی آمریکا یک بار و برای همیشه نشان داده است که طبقه متوسط میتواند با شعور عملی بر کشور خود حکومت کند. البته حالا دیگر با ظهور ترامپیسم وضعیت طبقه متوسط آمریکا نیز به شدت تغییر کرده است.
طبق نظریه دیگری که دوتوکویل به عنوان نقش طبقه متوسط در جامعه مورد بررسی قرار میدهد نظریهای است که در آن از طبقه متوسط به عنوان نقطه تعادلبخش جامعه یاد شده و وجود طبقه متوسط را موجب ثبات در جامعه میداند. تصمیمسازان و تصمیمگیران در بعد از ۴۰ سالگی خود باید بر این نقطه تعادلبخش بیشتر تمرکز کنند و با اعتنا به طبقه متوسط این نقطه را تقویت کنند. تقویت این طبقه به معنای چیرگی آن در معادلات سیاسی اجتماعی جامعه نیست، بلکه به ثبات جامعه کمک میکند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد