22 - 05 - 2018
عروسیهای سلطنتی تهران
شیدا ملکی- زن جوان روی نیمکت زرد رنگ انتظار مترو نشسته است. عکسهای عروسی سلطنتی نوه ملکه انگلیس را یکی بعد از دیگری روی صفحه گوشی موبایلش تماشا میکند و لبخند نصفه و نیمهای روی لبهایش شکل میگیرد. تقریبا ۳۰ ساله به نظر میرسد و حلقه باریک طلایی رنگ دست چپش نشان میدهد متاهل است.
قطار به مقصد ایستگاه ارم سبز چند باری از ایستگاه خارج میشود و او همچنان در ایستگاه تئاتر شهر عکسهای ازدواج سلطنتی را تماشا میکند. به زن جوان دیگری که چند لحظه است کنار او نشسته نگاه میکند و میگوید: شما عروسی را تماشا کردید؟ واقعا همه چیز عالی بود. یک طرف دنیا چه عروسیهایی دارند و اینجا من بعد از ۵ سال عقد به خاطر نداشتن پول کافی برای جشن عروسی هنوز هم نرفتم خونهام.
زن میانسالی که تازه کنار او نشسته بود صدایش را صاف کرد، پاهایش را روی هم گذاشت و گفت: چجوری بعد از ۵ سال هنوز نرفتی سر خونه و زندگیت؟ تحمل شرایط اینجوری خیلی سخته. خوب عروسی نگیر، خیلیها ساده برگزار میکنند و به همین راحتی به زندگیشون ادامه میدن…
– ما قرار نیست یه عروسی گرون بگیریم. فقط منتظریم پول رهن خونه جور بشه. حقوق همسرم ماهها عقب افتاده و شرکتی که من توش کار میکنم تقریبا ورشکسته شده و چند ماه میشه که حقوق ندادن بهمون. تا پول به جایی میرسه که بتونیم خونه رهن کنیم پول پیش زیاد میشه، خوب اینجوری نمیشه هیچ کاری کرد.
– نه دیگه تو هم داری زیادهروی میکنی دختر، مگه میشه انقدر آدم بدشانسی بیاره و نتونه بره سر خونه و زندگیش. الان این همه آدم که دارن زندگی میکنن و هیچ مشکل جدی هم ندارن… شاید به اندازه کافی برای زندگیت تلاش نکردی.
دستفروشهای زن در ایستگاه نشستهاند و همه سعی خود را میکنند تا شاید یکی از مسافران از آنها خرید کند. نزدیک نیم ساعت از گفتوگوی زن جوان و زن میانسال میگذرد. زن میانسال سوار قطار شد و ایستگاه را ترک کرد اما زن جوان در ایستگاه در راستای دستفروشها قدم میزد. روبهروی یکی از دستفروشهای لوازم آرایش میایستد و به او میگوید: «برای به دست آوردن پول کافی چهکار میشه کرد؟!»
sheidamaleki.journalist@gmail.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد