29 - 12 - 2019
عقلانیت و توسعه یافتگی
محمود سریعالقلم*- در ادبیات توسعه در سطح جهانی، به طور چشمگیری موضوع توسعهیافتگی حالت علمیتر، فرمولیتر و قاعدهمندتر به خود گرفته است در حدی که مبانی و اصول توسعهیافتگی قابلیت گوگل شدن را دارد. هر چند الگوی توسعهیافتگی تابع شرایط بومی و داخلی یک کشور است و بر امکانات، واقعیات و باورهای درونی استوار است ولی اصول توسعهیافتگی، همانند سلامتی انسان و یا مهندسی سازه، جنبه جهانشمولی و بینالمللی دارد. بعضی اصول توسعهیافتگی مانند پذیرش تفکر و روش علمی و یا روابط پایدار بینالمللی، قرنها سابقه دارند اما برخی مانند اصل پذیرفته شدن توسعهیافتگی توسط ارکان یک حاکمیت و اجماع میان آنها و به صورت تدریجی تبدیل این اجماع به یک قرارداد اجتماعی نسبتا جدید هستند. خارج از تجربه اروپایی و شمال آمریکا، هر کشوری که علاقهمند به رشد و توسعه باشد ضروری است که ابتدا در درون حاکمیت آن تصمیمی پایدار اتخاذ شود و پیشرفت در چارچوب منافع شعب مختلف حاکمیت قرار گیرد. سپس زمانی که جامعه متوجه اثرات مثبت توسعهیافتگی شد با ایجاد یک قرارداد اجتماعی میان حاکمیت و مردم که بعضا ممکن است چندین دهه به طول انجامد، به توسعه، تداوم و پایداری خواهد بخشید.
این فرآیند سریعتر به توسعهیافتگی دست مییابد. روش بدیل، فرآیند آگاهی عمومی، شناخت تدریجی شهروندان و اثرگذاری آنها بر نخبگان سیاسی و حاکمیت است. طبیعی است که این فرآیند طولانیتر است. تجربه چین، اندونزی و مالزی در آسیا، برزیل، شیلی و مکزیک در آمریکای لاتین و ترکیه و امارات در میان همسایگان ایران حاکی از تفوق و سرعت فرآیند تشخیص حاکمیت است.
هر دو فرآیند بر پایهای بسیار تعیینکننده استوار است که حاکمیت یا شهروندان علاقهمند به توسعهیافتگی باشند و شرایط، اصول، ضرورتها، ارتباطات، سختیها و چالشهای آن را بپذیرند. به همین دلیل پذیرش و تصمیم مقدم بر مقدورات و امکانات هستند.
پذیرش اصول و ضرورتها و سپس تصمیم پیرامون توسعهیافتگی تابع جغرافیا، فرهنگ، تاریخ و منابع طبیعی یک کشور نیست. در نظام بینالملل موجود، در هر جغرافیایی میتوان منابع لازم را تجمیع کرد. اصل موضوع در خواستن، پذیرش اصول و پایداری در امر توسعهیافتگی است. از این رو در جهان فعلی، فکر حاکمیت، باورهای حاکمیت، انسجام درونی حاکمیت، منافع حاکمیت، پایگاه اجتماعی و سیاسی حاکمیت و تلقی حاکمیت از کشور، آینده، شهروندان و نظام بینالملل، هدایتگر امر توسعهیافتگی یا توسعهنیافتگی هستند. در جهان فعلی، به واسطه تشابه فراوان باورها در میان نخبگان سیاسی کشورها، اصل همکاری، تفاهم، یادگیری، اثرگذاری، اثرپذیری و منطقهگرایی در سطح بینالمللی تسری یافته است. بنابراین میان ماهیت فکر و توان سازماندهی و اقناعسازی حاکمیتها و خروجی توسعهیافتگی و تولید ثروت ملی، رابطهای مستقیم وجود دارد. تحلیل محتوای نظام باورها و ساختار فکری حاکمیت از یک طرف و ظرفیت سازماندهی و اقناعسازی آنها از طرف دیگر، مهمترین معیار برای ارزیابی وضع موجود و روندهای آتی یک کشور است. *استاد دانشگاه
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد