6 - 04 - 2020
علیاشرف درویشیان
او را با قصههایش از سیاهی و رنجوری مردم جنوب و غرب کشور میشناسند. درویشیان در مورد قصههای کودکیاش اینطور میگوید: «در زندگی پای قصههای خیلی از قصهگویان نشستهام، اما مادربزرگم از همه آنها بهتر بود و به آنچه میگفت آگاهی کافی داشت. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثلها و اصطلاحات محلی بیان میکرد. آنها را با مسائل روز و نکتههای مورد علاقه ما میآمیخت، آرام و بیشتاب قصه میگفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی میشود، بنابراین همیشه شبها و به ویژه پیش از خواب برای ما قصه میگفت. پدرم هم قصهگوی خوبی بود، اما نه به اندازه مادربزرگم. او کمسواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را میخواند. نخستین کتاب داستانی که به خانه ما آمد، امیرارسلان نامدار بود که من در ۹ سالگی در شبهای زمستان برای خانواده میخواندم.»
درویشیان در سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی کرمانشاه، هشت سال در روستاهای کرمانشاه و گیلانغرب آموزگار بود.
در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی و سپس تا کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت.
از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب نوشتن کتاب «از این ولایت» و فعالیتهای سیاسی سهبار دستگیر و ممنوعالقلم شد. درویشیان در کتابهایش زندگی کودکان فرودست و مقاومت و تلاش پیوسته آنها را در زندگی نشان میدهد. وی شش سال به خاطر انتشار کتابهایش در زندان بود. مجموعه «فصل نان» و قصه «رنگینه» را در زندان نوشت و توسط همسرش به خارج از زندان فرستاد.
او در بسیاری از آثارش از جمله در آبشوران، سالهای ابری، فصل نان و همراه آهنگهای بابام به زندگی خودش و سختیهای آن سالها پرداخته است.
در سال۱۳۳۶ که به دانشسرای مقدماتی کرمانشاه رفت، روز به روز علاقهاش به مطالعه بیشتر میشد.
در تابستان ۱۳۵۰ در کرمانشاه به خاطر فعالیتهای سیاسی و نوشتن مجموعه داستانهای «از این ولایت» دستگیر شد. پس از هشت ماه آزاد شد و دو ماه بعد دوباره در تهران دستگیر و به هفت ماه زندان محکوم شد. در پی این موضوع از شغل معلمی منفصل و از دانشگاه اخراج شد. بار سوم در اردیبهشت ۱۳۵۳ دستگیر و به یازده سال زندان محکوم شد، در حالی که سه ماه بود ازدواج کرده بود اما سرانجام در آبانماه ۱۳۵۷ با انقلاب مردم ایران از زندان بیرون آمد.
درویشیان درباره شروع داستاننویسیاش میگوید:
«خودم هم نمیدانم که واقعاً چگونه شروع کردم. آیا شما اولین نفسی را که کشیدهاید به یاد دارید؟ میبینید که گفتنش مشکل است، اما میتوانم بگویم که شروع به داستاننویسی برای من ادامه همان علاقهام به مطالعه بوده است. آن سالها پر تب و تاب حکومت دکتر مصدق و رونق روزنامهها و مجلهها، آزادی مطبوعات و دموکراسی بینظیری که در اثر مبارزه مردم به وجود آمده بود، همه اینها در من و همسالان من، تحرک، امید و تکاپوی عجیبی پدید آورده بود.
معلمهای ادبیات ما، موضوعهای زنده و پر جذبهای برای زنگ انشا میدادند و ما با شوق و ذوق هر چه دلمان میخواست مینوشتیم. رقابت در خواندن، رقابت در نوشتن و رقابت در کسب بینش اجتماعی و سیاسی، اینها همه در رشد فکری ما در نهایت، در عشق و علاقه ما به ادبیات موثر بود.»
او برخی از آثار خود همچون آبشوران را پیش از انقلاب ۱۳۵۷ با نام مستعار «لطیف تلخستانی» منتشر میکرد.
درویشیان طی این سالها علاوه بر داستاننویسی! به پژوهش در زمینه فرهنگ عامه نیز پرداخته است که حاصل آن در کتابهای متعددی منتشر شده است.
آثار علی اشرف درویشیان به زبانهای: فرانسه، آلمانی، انگلیسی، عربی، کردی، ترکی، ارمنی، روسی، سوئدی، نروژی و اخیرا به زبان فنلاندی ترجمه شده است.
درویشیان درباره چگونگی آغاز نویسندگیاش گفته است: «در سالهایی که در روستاهای گیلانغرب معلم بودم با فضای عجیبتری آشنا شدم و وقتی فقر و ستمی که به مردم آنجا میشد دیدم، نتوانستم آنها را نادیده بگیرم و همین باعث شد که در همان سالها داستاننویسی را با نوشتن برای کودکان آغاز کنم. پس از آن نیز برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران آمدم. در دوران دانشگاه بیش از پیش علاقهمند سعدی، حافظ و تاریخ بیهقی شدم و در طول این مدت سعی کردم بیشتر از پیش کتاب بخوانم. در تهران ودانشگاه محیط وسیعتری پیدا کردم و به داستاننویسی به شکلی جدی پرداختم، سال ۴۸ هم وقتی که مرگ صمد بهرنگی پیش آمد، مرگ او من را وادار کرد که راه او را ادامه دهم.»
او درباره نوشتن اولین داستانش نیز گفته است:
«نخستین داستانم را که هیچ وقت منتشر نشد در زندان کرمانشاه نوشتم. در سال ۱۳۵۲ اولین مجموعه داستانم را به عنوان آبشوران چاپ کردم و در ادامه هم کتابهای دیگری منتشر کردم، همچنین مجموعه داستان «داستانهای تازه داغ» را هم چند سال پیش در شهر کلن آلمان چاپ کردم.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد