19 - 07 - 2018
غرور و تعصب
جین آستین نویسنده انگلیسی است که روز شانزدهم دسامبر سال ۱۷۷۵ به دنیا آمد. آثار او ادبیات غرب را بسیار مورد تاثیر قرار داده است.
شناخت آستین از زندگی زنان و مهارتش در گوشه و کنایهها، او را به یکی از مشهورترین رماننویسان عصر خودش تبدیل کرد.
او از سال ۱۸۱۱ تا ۱۸۱۶، با نگارش چهار رمان «عقل و احساس»، «غرور و تعصب»، «منسفیلد پارک» و «اما» اعتبار یک نویسنده شناختهشده را به دست آورد.
جین آستین که هیچگاه ازدواج نکرد، دو رمان دیگر به نامهای «کلیسای نورثانگر» و «ترغیب» نیز نوشت که هر دو در سال ۱۸۱۸ پس از مرگش به چاپ رسیدند.
او کار نگارش اثری دیگر با عنوان «سندیشن» را نیز آغاز کرد، اما عمرش به اتمام آن کفاف نداد. آستین در ماههای پایانی عمر به دستور پزشک برای مداوای طبی به وینچستر انگلیس سفر کرد و سرانجام در ۱۸ ژوئیه ۱۸۱۷م در چنین روزی و در ۴۲ سالگی درگذشت.
کتابهای او در زمان زندگیاش شهرت مختصری نصیبش کرد، اما با انتشار «خاطرات جین آستین»، کتاب خواهرزاده جین درباره او در سال ۱۸۶۹، این نویسنده بزرگ به مخاطبان بیشتری معرفی شد و تا دهه ۱۹۴۰ در جوامع دانشگاهی و ادبی به عنوان یکی از بزرگترین رماننویسان کشورش شناخته شد.
صغیر و کبیر فرضشان این است که مرد مجرد پولوپلهدار قاعدتا زن میخواهد. وقتی چنین مردی وارد محل جدیدی میشود، هرقدر هم که احساسات یا عقایدش ناشناخته باشد، چنان این فرض در ذهن خانوادههای اطراف جا افتاده است که او را حق مسلم یکی از دخترهای خود میدانند.
روزی خانم بنت به شوهرش گفت: «آقای بنت عزیز، شنیدهای که ندرفیلد پارک را بالاخره اجاره دادهاند؟»
آقای بنت در جواب گفت که نه، نشنیده است.
خانم بنت گفت: «ولی اجاره شده. همین الان خانم لانگ اینجا بوده، سیر تا پیازش را گفته».
آقای بنت جوابی نداد.
زنش بیطاقت شد و با صدای بلند گفت: «نمیخواهی بدانی که کسی اجارهاش کرده؟»
«تو میخواهی به من بگویی. باشد، گوش میکنم».
همین دعوت کافی بود.
«بله، عزیزم، باید بدانی خانم لانگ میگوید که ندرفیلد را یک جوان پولوپلهداری اجاره کرده که مال شمال انگلستان است. روز دوشنبه با کالسکه چهاراسبه آمده بود ملک را ببیند. آنقدر خوشش آمد که درجا با آقای موریس توافق کرد. قرار است قبل از پاییز بیاید بنشیند. چند تا از خدمتکارهایش تا آخر هفته بعد میآیند به این خانه…»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد