23 - 03 - 2020
فارسی شکر است
آکادمی نوبل ادبیات به رسم پیشین خود نام اسامی نامزدهای ۵۰ سال گذشته این جایزه ادبی را منتشر کرد. در میان این اسامی نام سه ایرانی هم به چشم میخورد. زینالعابدین رهنما نویسنده، مترجم، بسیج خلخالی خالق اثر معروف «حماسه هیزمشکن» و محمدعلی جمالزاده پدر داستان نویسی مدرن ایرانی.
۱۷ آبانماه سالروز درگذشت محمدعلی جمالزاده است؛ نویسندهای ایرانی که بیشتر عمر خود را در خارج از کشور گذراند اما تاثیری فراوان در ادبیات ایران داشت. جمالزاده را به عنوان پدر داستاننویسی ایرانی میشناسند؛ کسی که با تمام کاستیها و نقصانها قدمهای اول نوشتن داستانی ایرانی را برداشت و پایهگذار ادبیات مدرن ایرانی شد.
جمالزاده سالهای آخر زندگی خود را در ژنو به همراه همسر خارجیاش گذراند. در مستندی که سالها پیش از او تهیه شده، او نام همسرش را اگی میخواند. نام فارسیاش را هم فاطمه. در آن مستند و در میان اتاقهای تاریک و پوشیده از کتابخانه آنها، هرگاه جمالزاده که در آن سالها ۱۰۰ ساله بوده است، نشانی از همسرش میبیند فورا اسمش را میآورد و میگوید امروز در مریضخانه بستری است. این دو در کنار هم به خاک سپرده شدهاند. اگی به فاصله یک سال پس از فوت جمالزاده از دنیا رفت.
زندگینامه پدر داستاننویسی ایرانی
سیدمحمدعلی جمالزاده در ۱۰۶ سالگی درگذشت. زادنش به سال ۱۳۰۹ قمری در شهر اصفهان روی داد و مرگش در روز هفدهم آبان ۱۳۷۶ در شهر ژنو فرارسید. پدرش جمالالدین واعظاصفهان (متولد در همدان ۱۲۷۹- مقتول در بروجرد جمادیالثانی۱۳۲۶) نام داشت. محل اقامت او شهر اصفهان بود، ولی غالبا برای وعظ به شهرهای مختلف سفر میکرد. جمالزاده روزگاران کودکی را در اصفهان گذراند و چون از ۱۰ سالگی فراتر رفت گاهی پدرش او را به همراه خود به سفر میبرد، در همین دوره از حیات جمالزاده بود که سیدجمال در سال ۱۳۲۱ اقامت تهران را اختیار کرد و دو سه سالی بیش نگذشت که فرزند خود محمدعلی را برای تحصیل به بیروت فرستاد. (۱۹۰۸) سن جمالزاده در این اوقات از ۱۲ سال درگذشته بود. جمالزاده در بیروت بود که اوضاع سیاسی ایران دگرگون شد. محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادیخواهان به سرنوشتی دچار شدند. سیدجمال پنهانی خود را به همدان رساند تا به عتبات برود، اما در آنجا به چنگ عمال دولتی افتاد. او را به دستور دولت به حکومت بروجرد تحویل دادند، در این شهر به اراده حاکم، (امیر افخم) به طناب انداخته و مقتول شد. جمالزاده در بیروت با ابراهیم پورداوود و مهدی ملکزاده (فرزند ملکالمتکلمین) چند سالی همدوره و همدرس بود. چون متمایل به تحصیلات دانشگاهی اروپایی شد در سال ۱۹۱۰ قصد عزیمت به اروپا کرد. از راه مصر، خود را به فرانسه رسانید. ممتازالسلطنه، سفیر ایران، چون او را به شناخت توصیه کرد بهتر است به لوزان (سویس )برود و در آنجا به ادامه تحصیل بپردازد. تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود. در این سال به دیژون فرانسه آمد و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه این شهر گرفت. وقوع جنگ جهانی موجب تشکیل کمیته ملیون ایرانی، به زعامت سید حسن تقیزاده، در برلن، برای مبارزه با روس و انگلیس شد. یکی از ایرانیانی که در این کمیته دعوت شد سید محمدعلی جمالزاده بود. او در سال ۱۹۱۵ به برلن آمد و تا سال ۱۹۳۰ در این شهر زیست. جمالزاده پس از ورود به برلن، مدت درازی نگذشت که به ماموریت از جانب کمیته ملیون به بغداد و کرمانشاه اعزام شد (همانند ابراهیمپور داوود و حسین کاظمزاده و چند نفر دیگر) مدت شانزده ماه در این صفحات بود. در بازگشت به برلن به همکاری قلمی مجله کاوه و اداره امور آن دعوت شد و تا تعطیلی آن مجله با تقیزاده کار میکرد. جمالزاده پس از تعطیلی مجله کاوه به خدمت محلی در سفارت ایران در آمد و سرپرستی محصلین ایرانی به او واگذار شد. حدود هشت سال در این کار بود تا از سال ۱۹۳۱ به دفتر بینالمللی کار وابسته به جامعه ملل پیوست و در سال ۱۹۵۶ بازنشسته شد. از برلن به ژنو مهاجرت کرد و تا پایان عمر در این شهر بود. در این مدت چند دوره به نمایندگی دولت ایران در جلسات کنفرانس بینالمللی آموزشوپرورش شرکت کرد. جمالزاده در طول عمر خود، پنج بار به ایران سفر کرد. سفرهایی کوتاه، شاید نادرست نباشد گفته شود که سالهای زندگی او در ایران فقط سیزده سال از عمر دراز او بوده است. نود و چند سال را بیرون از ایران زندگی کرد. اما جمالزاده در سراسر عمرش با ایران زیست. هر روز کتاب فارسی میخواند و بیوقفه به دوستان ایرانی خود نامه مینوشت. هرچه تالیف و تحقیق کرد درباره ایران بود و اگر هم درباره ایران نبود به زبان فارسی و برای بیداری و گسترش معارف ایرانیان بود. خانهاش آراسته به قالی و قلمکار و قلمدان و ترمه و تافته و مسینه و برنجینههای کرمان و اصفهان و یزد بود. اوقات فراغت را با آنها میگذرانید. لذت میبرد از اینکه فارسی حرف بزند. با خاطرات کوتاه گذشتهای که از ایران داشت دلخوش بود. مکرر بر مکرر و با همه کس، از اصفهان دوره کودکی خود و محله بیدآباد حکایت میکرد. گاهی دامنه صحبت را به فعالیتهای سیاسی پدرش در جریان مشروطهخواهی میکشانید و طرز و عظ او و مشکلاتی که در تهران داشته است، وصف میکرد. او بسیاری از این مطالب را در نوشتههای متعدد بازگو کرده است. جمالزاده فعالیت فکری و نویسندگی را با پژوهش آغاز کرد و پیش از آنکه به داستاننویسی آوازهمندی بیابد، نویسنده مباحث تاریخی و اجتماعی و سیاسی بود. گنج شایگان پنج سال پیش از یکی بود یکی نبود (۱۳۴۰ ق) منتشر شد. تحقیقات متعددش درباره روابط روس و ایران و حدود پانزده مقاله تحقیقی دیگر که در کاوه به چاپ رسید همه پیش از یکی بود یکی نبود منتشر شدند. جمالزاده نویسندگی را با مجله کاوه آغاز کرد و پس از آنکه کاوه تعطیل شد به همکاری جوانانی که در اروپا درس میخواندند مرتصی یزدی، غلامحسین فروهر، حسن نفیسی، مشفق کاظمی، احمد فرهاد، تقی ارائی که مجله فرنگستان را در برلن بنیاد نهاده بودند شتافت و مقالههایی در آن مجله به چاپ رسانید. آنجا مطلبی درباره فارسی نوشت که میرزا محمدخان قزوینی را برانگیخت تا مقاله اساسی و معتبر و پر آوازه خود را در آنجا منتشر کرد. جمالزاده با توقف انتشار فرنگستان به روزنامههای ایران رو کرد و در روزنامههای ایران آزاد، شفق سرخ، کوشش، اطلاعات، به چاپ نوشتههایی که بیشتر مطالب اجتماعی میبود پرداخت، تا آنکه مدیری مجله علم و هنر را پذیرفت که در برلن انتشار مییافت. موسس این مجله ابولقاسم وثوق بود. هفت شماره از آن بیشتر منتشر نشد (مهر ۱۳۰۶- بهمن ۱۳۰۷) خودشان آن را مجله فنی و ادبی معرفی کردهاند. علم و هنر نتوانست حتی به پایه ایرانشهر برسد. از جمالزاده در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۱ نوشته زیادی به چاپ نرسید. در جریانهای فرهنگی ایران در آن سالها شرکت بارزی نداشت، جز اینکه به عنوان عضو وابسته فرهنگستان ایران انتخاب شده بود. با وجود این، همواره میکوشید مخاطبان فارسی زبان و هموطنان خود را داشته باشد. در زمان جشن هزاره فردوسی منحصرا یک مقاله به عنوان نه اندر نه آمد سهاند چهار از او در فردوسی نامه مهر(۱۳۱۳) چاپ شد. در جشن هفتصد ساله تالیف گلستان سعدی، کتابچهای به نام پندنامه سعدی منتشر کرد (۱۳۱۷) مقالهای درباره کتاب (مندرج در مجله تعلیم و تربیت) و مقالهای در مجله موسیقی و ترجمه قصهای از آناتول فرانس در مجله مهر (۱۳۱۶) و ترجمه داستانی از اسکار وایلد در همان مجله (۱۳۱۷) و چند مقاله در روزنامه کوشش، از جمله درباره کتاب زیبا نوشته محمد حجازی، حاصل آن دوره از نویسندگی اوست. مجلههای تعلیم تربیت، مهر، موسیقی محل نشر نوشتههای ادبی و فرهنگی او در آن دوره بوده است. جمالزاده، پس از شهریور ۱۳۲۰که مجلههای مختلف ماهانه ادبی در ایران تاسیس شد، در قالب آنها مقاله نوشت و داستان منتشر کرد. در سخن، یغما، راهنمای کتاب، وحید، ارمغان، هنر و مردم بیش از همه مقاله دارد. در مجله کاوه که محمد عاصمی در مونیخ به چاپ رسانید نیز مقالههای زیادی منتشر کرده است. او نمیتوانست و نمیخواست با هموطنانش بیرابطه بماند. آنها را که در ژنو میدید (اعم از ادبا و فضلا و یا رجال سیاسی) به ذوق و شوق ملاقات میکرد و به صحبت با آنان مینشست. با غالب آنها که در ایران اهل کتاب و قلم بودند مکاتبه مداوم داشت. هر کس به او نامهای مینوشت پاسخی به تفضیل دریافت میکرد.
نخستین کتابی که جمالزاده نوشت «گنج شایان» نام داشت که در سال ۱۹۱۸ انتشار یافت که در زمینه اقتصاد ایران بود و مجله کاوه از آن به عنوان بهترین اثرهایی که تا آن روز در زبان فارسی در حوزه اقتصاد نوشته شده است نام برد. جمالزاده همچنان به نوشتن مقاله در روزنامه کاوه ادامه داد. در سال ۱۳۰۰ شمسی- ۱۹۲۱ میلادی- بود که جمالزاده داستان کوتاه «یکی بود، یکی نبود» را منتشر ساخت. در همین سال داستان طنز انتقادیای با نام «فارسی شکر است» را در مجله کاوه به چاپ رسانید.
از داستانهای محمدعلی جمالزاده میتوان به دارالمجانین، راه آب نامه، صحرای محشر، سر و ته یک کرباس، تلخ و شیرین، کهنه و نو و… اشاره کرد. جمالزاده در عین آنکه با شیوه و تکنیک داستاننویسی در غرب آشنایی کامل داشت و آن را در نوشتههای خود به کار میبست اما از روح ایرانی در نوشتههایش بهره میگرفت و آنگونه مینوشت که برای مخاطب فارسیزبان نیز آشنایی داشته باشد.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد