3 - 07 - 2023
فاکتورهای رشد تولید
سیدصالح اکبر موسوی*
بحث رشد اقتصادی از دیرباز ذهن اقتصاددانان را به خود مشغول کرده است. آنچه تحت عنوان رشد اقتصادی مطرح است، در واقع همان رشد تولید طی معمولا یک سال است و میتوان آن را چنین تعریف کرد: افزایش بلندمدت ظرفیت تولید به منظور افزایش عرضه کل تا بتوان نیازهای جمعیت را تامین کرد. لذا برای بررسی تولید، باید سراغ مدلهای رشد اقتصادی رفت. تمامی مدلهای رشد از یک تابع تولید پیروی میکنند که عموما به شکل تابع تولید کاب-داگلاس است. بر حسب این تابع، تولید به میزان سرمایه، نیروی کار و جزء ثابت دانش فنی (بهرهوری) بستگی دارد (البته ممکن است کمی متفاوت باشد). در اینجا به منظور بررسی دقیقتر موضوع، به جای یک مدل فنی و تابع ریاضی، از یک مدل مفهومی برای نشان دادن متغیرها و عوامل موثر بر تولید استفاده شده است. این مدل در شکل شماره ۱ آمده است که یک مدل مفهومی را برای تولید نشان میدهد.
در ادامه هر یک از متغیرها و عوامل موثر بر تولید به صورت مختصر توضیح داده میشوند. در نهایت نیز توصیههایی برای افزایش تولید در ایران ارائه خواهد شد.
همانند تمامی توابع تولید که به موضوع رشد اقتصادی اختصاص دارد، تولید تابعی از سرمایه فیزیکی است. منظور از سرمایه فیزیکی، زیرساختهای فنی، تجهیزات، ماشینآلات و ساختمانهای مسکونی و غیرمسکونی است که در فرآیند تولید مورد استفاده قرار گرفتهاند و یا قابلیت استفاده دارند. سرمایه فیزیکی در اقتصاد با سرمایهگذاری افزایش مییابد. سرمایهگذاری نیز یکی از اجزای تابع مخارج به عنوان یکی از روشهای محاسبه GDP است. سرمایهگذاری میتواند هم از سوی دولت و هم از سوی مردم انجام شود. سرمایهگذاری از سوی دولت، هر ساله کم و بیش انجام میشود، اما سرمایهگذاری از سوی مردم، منوط به داشتن پسانداز است. فردی که بتواند پساندازی برای خود داشته باشد، میتواند با سرمایهگذاری آن در زمینههای مولد، ضمن کسب سود، به تولید جامعه خود نیز کمک کند. در این مسیر، بازارهای مالی و واسطههای مالی نظیر بانک و یا مشاوران اقتصادی میتوانند نقش بسزایی داشته باشند.
تابع تولید همچنین تابعی از نیروی انسانی است. از این رو، میتوان دو عامل سرمایه انسانی و جمعیت را در قالب متغیر نیروی کار توضیح داد. برای برقراری تعادل در مقدار نیروی کار، باید جمعیت با نرخ متعارفی در هر سال رشد کند تا میزان جمعیت فعال در هر دوره، حداقل ثابت بماند، چون نرخ رشد جمعیت تقریبا ثابت است (البته در ایران و طی سالهای اخیر رشد جمعیت کمتر شده است)، لذا زمانی که تابع تولید را مدلسازی میکنند، معمولا اثر آن را نادیده گرفته و متغیرها را به شکل سرانه مطرح میکنند. توجه به این نکته ضروری است که صرف داشتن جمعیت زیاد، منجر به افزایش تولید نمیشود، چراکه در دنیای مدرن امروزی برای پیشرفت در تولیدات فناورانه، علاوه بر نیروی کار ساده، به سرمایه انسانی هم نیاز است.
بررسی سرمایه انسانی از دو بُعد آموزش و سلامت
سرمایه انسانی به صورت دانش، شایستگی و مهارتهای فردی یا گروهی که در طول زندگی به دست میآید، تعریف میشود. بنابراین، سرمایه انسانی چیزی فراتر از نیروی کار ساده است. سرمایه انسانی را میتوان از دو بُعد آموزش و سلامت بررسی کرد. از بُعد آموزش، برای نشان دادن سرمایه انسانی در ادبیات موضوع، از متغیرهایی نظیر نرخ ثبتنام در مدارس و آموزش عالی، نسبت سواد، متوسط سالهای تحصیل و… استفاده میشود که معروفترین آن که مورد تایید یونسکو نیز بوده، متوسط سالهای تحصیل است. متوسط سالهای تحصیل زیرمجموعه معینی از جمعیت، بیان میدارد که اگر یک فرد از بین زیرمجموعه جمعیتی انتخاب شود، به طور متوسط شمار سالهای تحصیل وی چند سال است. این زیرمجموعه جمعیتی میتواند با توجه به موضوع مورد مطالعه نیروی کار، جمعیت فعال، جمعیت ۱۵ تا ۲۵ساله یا بالاتر و… باشد.
سرمایه انسانی را میتوان از بُعد سلامت نیز مورد بررسی قرار داد. به عبارت دیگر، زمانی که بُعد آموزش سرمایه انسانی مدنظر است، مهارتهای ذهنی افراد مورد بررسی قرار میگیرد. اما زمانی که بُعد سلامت مطرح است، به تواناییهای جسمی نیروی انسانی توجه میشود. تغذیه مناسب در کنار برخورداری از امکانات بهداشتی برای فرد و جامعه، میتواند سلامت جسمی نیروی انسانی را تضمین کند که این امر نیز به نوبه خود، هم میزان توانایی افراد را برای کار کردن و هم تعداد نیروی انسانی سالم را افزایش میدهد و هر دو، میتوانند موجبات افزایش تولید را فراهم آورند. در همین دو- سه سال اخیر، بحران کرونا در جهان نشان داد که داشتن نیروی کاری که بتواند به واسطه برخورداری از سلامت جسمی، کار مولد انجام دهد، تا چه حد برای اقتصاد کشور مهم و حیاتی است. بنابراین، هر چه میزان سرمایه انسانی (به لحاظ هر دو بُعد آموزش و سلامت) در یک کشور بالاتر باشد، میتوان انتظار رشد تولید را در آن کشور داشت.
ارتقای دانش فنی عامل افزایش بهرهوری نیروی کار
متغیر بعدی، میزان بهرهوری است. این عامل در مدلهای رشد اقتصادی دهه ۱۹۵۰ (مدلهای سولو و سوان (۱۹۵۶)) برونزا در نظر گرفته شده بود که به معمای رشد نیز معروف است. تفاوتی که مدلهای رشد درونزای دهه ۱۹۸۰ با این مدلها داشتند، این بود که مدلهای درونزا توانستند به نوعی این جزء باقیمانده سولو را مدلسازی کنند. مدلهای رشد درونزا بهرهوری را عامل رشد اقتصادی بلندمدت میدانند. بهرهوری را میتوان از دو جنبه فناوری و کارایی توضیح داد. زمانی که دانش فنی ارتقا یابد، به طوری که بتوان عوامل تولید را به نحوی ترکیب کرد که یا بتوانند تولید موردنظر را با حداقل منابع تولید کنند، یا اینکه با منابع تولید موجود، بتوانند میزان تولید بیشتری را انجام دهند، میتوان ادعا کرد که بهرهوری افزایش یافته است. بنابراین میتوان با ارتقای دانش فنی و سطح فناوری موجود در کشور، بهرهوری نیروی کار را افزایش داد و از این طریق به رشد تولید کمک کرد.
یک جنبه دیگر برای معرفی بهرهوری، بحث کارایی است. کارایی به لحاظ تعریف اقتصادی یعنی تخصیص بهینه منابع و به لحاظ تعریف مدیریتی، یعنی انجام دادن درست کارها. در توابع تولید همواره به عوامل تولیدی نظیر زمین، نیروی کار و سرمایه اشاره میشود، اما برخی معتقدند که توان مدیریتی نیز یک عامل تولید است، به طوری که میتوان با اتکا به دانش مدیریت، همانند دست نامرئی آدام اسمیت، منابع را در جهت افزایش تولید به صورت کارایی به کار بست؛ یا به عبارت دیگر، منابع را به شکل صحیح و درست تخصیص داد که همان عوامل تولید بتوانند کاراتر از گذشته به افزایش تولید کمک کنند. همچین میتوان مفهوم کارایی را این گونه بیان کرد که کارایی به میزان موثر بودن استفاده از نهادههای تولید و فناوری اشاره دارد.
ساختار اقتصاد بر تولید اثرگذار است
متغیرهای ذکرشده فوق، محیط درونی تولید را نشان میدهند، اما عواملی نیز خارج از این محیط قرار دارند که بر کلیت تولید و به ویژه بر بخش بهرهوری و کارایی موثر هستند. این عوامل عبارتند از: ساختار اقتصاد، دولت، فرهنگ و تجارت. درخصوص ساختار اقتصاد میتوان به سه سوال مهمی که همواره در اقتصاد مطرح است (اینکه چه کالایی تولید شود؟ چگونه تولید شود؟ و چگونه توزیع شود؟) اشاره کرد، چراکه پاسخ همه آنها به ساختار اقتصاد برمیگردد. اینکه ساختار اقتصاد تا چه حدی دولتی یا خصوصی است، میتواند بر تولید اثرگذار باشد. حضور دولت در اقتصاد به ساختار اقتصادی حاکم بر کشور برمیگردد، به طوری که برخی از اقتصاددانان معتقدند زمانی که اقتصاد از حالت تعادل خارج میشود، نیاز است که دولت جهت برگرداندن آن به تعادل وارد عمل شود، در غیراین صورت، دولتها اغلب تولیدکننده کالاهای عمومی در کشورها هستند. یک نقش دولت که شاید گاهی مورد غفلت نیز واقع میشود، عملکرد آن در توزیع منافع حاصل از رشد تولید است که میتواند از این طریق فقر و نابرابری را کاهش دهد.
تاثیر فرهنگ حاکم بر یک کشور بر تولید
فرهنگ به عنوان یکی دیگر از عوامل بیرونی موثر بر تولید به شمار میرود. برای پی بردن به نقش فرهنگ در رشد تولید میتوان به این سوالات پاسخ داد: آیا سختکوشی و داشتن پشتکار در نیروی کار کشور، همانند کشورهایی نظیر ژاپن و کرهجنوبی، به شکل یک فرهنگ تداعی شده است؟ آیا فرهنگ جامعه و فضای تولید، این علاقهمندی را دارد که از ایدههای جدید و فناورانه استقبال کند یا به جهت به خطر افتادن منافع عدهای خاص، از این امر سر باز میزند؟ اعتماد به دولت و سیاستهای آن تا چه حدی به شکل فرهنگ اعتماد عمومی در جامعه درآمده است؟ آیا استفاده از تولیدات داخلی به جای کالاهای مشابه خارجی (به شرط برخورداری از کیفیت یکسان) به یک فرهنگ عمومی تبدیل شده است؟ آیا گرایش به پسانداز و سرمایهگذاری به جای مصرفگرایی بیش از حد، به صورت یک فرهنگ درآمده است؟ پاسخ به این سوالات و سوالاتی از این دست، نشان میدهد چگونه فرهنگ حاکم بر یک کشور میتواند در افزایش تولید موثر باشد. در نهایت، از تجارت میتوان به عنوان مورد آخر نام برد. تجارت با دنیای خارج میتواند به انباشت نهادههای تولید از طریق سرمایهگذاری خارجی بینجامد، همچنین میتوان از طریق تجارت با دنیای خارج، نیروی کار متخصص را در تولید به کار گرفت یا اینکه نیروی کار را برای آموزش و کسب مهارت بیشتر به خارج از کشور فرستاد. تجارت با دنیای خارج میتواند زمینههای انتقال فناوری و دانش فنی تولید را به کشور فراهم کند که آن هم به نوبه خود، میتواند زمینهساز افزایش بهرهوری عوامل تولید در کشور شود.
ضرورت توجه به زیرساختهای کشور
متغیرها و عوامل موثر بحثشده در بالا، به خوبی نشان میدهد برای افزایش تولید باید در تمامی جنبهها وارد عمل شد، نه صرفا یک بعد خاص. میتوان به زیرساختهای کشور توجه ویژه داشت تا از این طریق، ضمن کاهش اثرات نامطلوب استهلاک، بتوان سرمایه فیزیکی کشور را در زمینه تولید به خدمت گرفت. چه بسیار موجودیهای سرمایهای که به دلیل بیتدبیری مسوولان، سالهاست خاک خورده و بلااستفاده ماندهاند.
احیای همین سرمایههای فیزیکی و آوردن آنها در مسیر تولید میتواند منجر به رشد تولید کشور شده و توجه به آموزش در کنار سلامت به شکل جدی دنبال شود. در همین زمینه ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بر اساس آمار پایگاههای داده بینالمللی، متوسط سالهای تحصیل در ایران حدود ۱۰ سال و برای کشورهایی نظیر کرهجنوبی و ژاپن، به ترتیب حدود ۱۲ و ۱۳ سال است. این موضوع نشان میدهد ایران به لحاظ آموزش نیز از کشورهای پیشرفته آسیایی عقب است، همچنین به جای مخالفت بیمورد بر سر ورود فناوری از برخی از کشورهای پیشرفته، میتوان با فراهم کردن مسیر ورود فناوری به کشور، موجبات ارتقای بهرهوری نیروی کار را فراهم کرد. تربیت مدیران کارآمد و کاربلد، برای مدیریت منابع و تخصیص بهینه آنها، منجر به این خواهد شد که کارایی نیروی انسانی و به دنبال آن، تولید افزایش یابد.
داشتن یک اقتصاد سالم، پویا و به دور از هرگونه جانبداری از افراد خاص و منافع آنها، در کنار تخصیص بهینه منابع به بخشهای مختلف اقتصاد به دور از رانت و فساد، میتواند منجر به رشد تولید شود. عزل و نصب افراد شایسته در مشاغل حساس و خط فکریای که این افراد در مجموعههای تحت امر خود ایجاد میکنند، میتواند زمینهساز رشد تولید در کشور باشد. کمرنگتر شدن نقش دولت در اقتصاد و توجه به بخش خصوصی آن هم به نحو صحیح، میتواند انگیزه تولید را در بین بخش خصوصی افزایش دهد و با ایجاد یک فضای رقابتی بین بنگاهها، در نهایت به رشد تولید محصولات باکیفیت منجر شود. در نهایت داشتن ارتباط مسالمتآمیز با سایر کشورهای جهان، از جنبههای زیادی میتواند به رشد و شکوفایی تولید محصولات داخلی و افزایش توان صادراتی کمک کند.
* استادیار موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد