2 - 07 - 2023
فرصتها، موانع و چشمانداز گذرگاه بینالمللی شمال- جنوب
«جهانصنعت»- مرکز پژوهشهای اتاق ایران گزارش «گذرگاه بینالمللی شمال- جنوب: فرصتها، موانع و چشماندازها» را منتشر کرد. این گزارش وضعیت گذرگاههای بینالمللی شمال و جنوب در فضای سیاسی و رسانهای کشور، ژئوپلیتیک گذرگاه و ژئواکونومی آن در سایه حجم مبادلات کشورهای عضو را بررسی و در پایان توصیههای سیاستگذاری ارائه کرده است.
در نگاه موجود در فضای رسانهای و سیاستگذاری، رویکرد ژئوپلیتیکی غالب است و حتی در مورد آن هم آسیبها بهطور مشخصی به بحث گذاشته نمیشود و به تکرار پتانسیلهای آن اکتفا میشود.
ژئوپلیتیک گذرگاه
هر چند پروژههای ترانزیتی در ذات خود برنامههایی اقتصادی هستند و طبیعتا باید از منطق اقتصادی پیروی کنند، با این حال ماهیت ارتباطی جغرافیایی این برنامههای تجاری و منطق اقتصادی مبتنی بر وابستگی متقابل نهفته در آن در مقیاس کلان بینالمللی قابل جداسازی از سیاست استراتژی و ژئوپلیتیک نیست. این امر به ویژه زمانی که پروژههای ترانزیتی در جهان در حال توسعه و با محوریت کشورهای تجدیدنظرطلب به تصویر کشیده میشوند بیش از پیش صدق میکند. اگر کمربند و راه دارای ابعاد ژئوپلیتیکی است حتما میتوان به گذرگاه اقتصادی شمال- جنوب نیز از این زاویه نگاه کرد. بدیهی است که این امر به معنای کمرنگ کردن منطق اقتصادی این برنامهها نیست، اما بدون در نظر گرفتن محتوای ژئوپلیتیکی فهم نیات و منافع بازیگران ممکن نخواهد بود. با توجه به اینکه هند، روسیه و ایران مهمترین بازیگران گذرگاه اقتصادی شمال جنوب هستند در این بخش به تفکیک در مورد اهداف و منافع ژئوپلیتیکی این بازیگران در گذرگاه اقتصادی شمال- جنوب میپردازیم.
هند
هندوستان به عنوان پرجمعیتترین کشور جهان با یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان با نرخ رشد بالا، یکی از قدرتهای برتر اقتصادی آینده خواهد بود، البته اگر در حال حاضر در آن مرحله نباشد. این مساله به آن معناست که هند از یک سو به دنبال بازارهای مصرف جدید خواهد بود و از سوی دیگر با توجه به منابع داخلی محدود، انرژی به دنبال منابع بیرونی انرژی برای تامین رشد سریع اقتصاد خود است. همچنین رشد سریع اقتصاد برای هند به این معنا خواهد بود که با افزایش قدرت ملی، به دنبال توسعه حوزههای اعمال قدرت و گسترش نفوذ خود در نقاط پیرامونی نیز خواهد بود. به این مجموعه باید همسایگی هند با چین به عنوان بزرگترین قدرت در حال ظهور پهنه گیتی را افزود که به نوبه خود مسائل و دغدغههای جدیدی برای هند به همراه میآورد. هند اساسا گذرگاه شمال – جنوب را در پیوند با دو منطقه درک میکند: آسیای مرکزی و روسیه. در مورد نخست، هندوستان به دو دلیل برای آسیای مرکزی اهمیت ویژهای قائل است؛ یکی برای تامین انرژی و دیگری برای مبارزه با بنیادگرایی اسلامی. هر چند دهلینو در حال حاضر بخش عمده انرژی مورد نیاز خود را از خاورمیانه تامین میکند با این حال برای کاهش هزینه واردات انرژی، تنوعبخشی به مبادی واردات انرژیهای فسیلی و بهبود امنیت انرژی خود دو منطقه را مد نظر داشته که یکی آفریقا و دیگری آسیای مرکزی هستند. در هر دو منطقه هند از مدلهای مشخصی از تعامل اقتصادی با صنعت انرژی بهره میبرد که شامل سرمایهگذاری و همکاری مشترک در مراحل مختلف از اکتشاف تا استخراج انرژی در کشورهای مبدأ میشود. از سوی دیگر هند افراطیگرایی اسلامی را در زمره مهمترین تهدیدهای امنیتی خود برمیشمارد. بنیادگرایی اسلامی نه تنها مبنای تمدنی هند که عبارت از چندفرهنگی و سکولاریسم است را به چالش میکشد بلکه با توسعه تهدید تروریسم، به ویژه از زمان حملات تروریستی بمیشی و دهلی ۲۰۰۸، ثبات و امنیت روزمره هند را به طور جدی متاثر کرده است.
روسیه
اهمیت ژئوپلیتیکی گذرگاه برای روسیه در سه سطح قابل بحث است: ضرورتهای تاریخی، مزیتهای ارتباطی و الزامات بحرانی. در مورد ضرورتهای تاریخی گذرگاه شمال- جنوب یک آرزوی استراتژیک روسیه از زمان پتر کبیر تا به امروز را به واقعیت میرساند و این کشور را به آبهای گرم متصل میکند. کشور روسیه از دیرباز با وجود مزیتهای ژئوپلیتیکی بخش عمدهای از سرزمین گسترده خود را محصور در خشکی و دریاهایی یافته که در تمام طول سال قابل استفاده نیستند. در طول تاریخ این کشور همواره تلاش کرده است تا با پیشروی به سوی جنوب به آبهای قابل کشتیرانی دست پیدا کند. گذرگاه شمال- جنوب این ضرورت تاریخی را برای این کشور فراهم میکند.
در سطح دوم گذرگاه شمال- جنوب مجموعهای از گذرگاههای ارتباطی منطقهای را که روسیه اتکای زیادی به آنها دارد، در سرتاسر منطقه اوراسیا و آسیای مرکزی به خلیج فارس و اقیانوس عمان، یعنی مناطقی متصل میکند که روزبهروز اهمیت بیشتری در سیاستهای منطقهای روسیه پیدا میکنند. گذرگاه شمال- جنوب همانگونه که از نام آن پیداست یک مسیر شمالی- جنوبی است که به گذرگاههای شرقی غربی موجود در منطقه اهمیت استراتژیک میبخشد و مکمل استراتژیک آنها به شمار میرود. تا جایی که به روسیه مربوط میشود این گذرگاههای شرقی- غربی شامل خطآهن اوراسیایی ترانس سیبری، گذرگاه ترانزیتی بینالمللی اروپا چین غربی، گذرگاههای شماره ۵ و ۸ سازمان همکاریهای ریلی، گذرگاه ترانزیتی آسیا- قفقاز- اروپا، گذرگاه حمل و نقلی لاپیس لازولی و گذرگاه حمل و نقل همکاریهای اقتصادی منطقهای آسیای مرکزی میشود. اگر این خطوط را در کنار حضور دو نهاد عمدهای که روسیه روزبهروز به لحاظ اقتصادی و سیاسی اتکای بیشتری به آنها پیدا میکند یعنی سازمان همکاریهای شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا بگذاریم مشخص است که به لحاظ ژئوپلیتیکی گذرگاه شمال- جنوب در واقع یک قطعه گمشده از یک پازل بزرگ و دروازه اوراسیای بزرگ برای روسیه به شمار میرود. تکمیل این مجموعه انتقال کالا، سرمایه و لجستیک را میان کشورهای منطقه تسهیل میکند و با گسترش عمق استراتژیک منطقه، منافع بلندمدت کشورهای آن و در رأس آنها روسیه را تامین میکند.
سطح سوم در مورد منافع ژئوپلیتیکی روسیه در گذرگاه شمال- جنوب ناظر بر بحران اوکراین است. همانگونه که اشاره شد بحران اوکراین روابط روسیه و اتحادیه اروپا را به پایینترین سطح رسانده است. این آمار که بر مبنای گزارشهای تجاری تنظیم شده است بر نکات مهمی در مورد پیامدهای بحران اوکراین بر منافع استراتژیک روسیه در منطقه و اهمیت جستوجوی جایگزین دلالت میکند. نخست اینکه به لحاظ اقتصادی و تجاری اقتصاد روسیه نهتنها ارتباط تجاری تاریخی این کشور با اتحادیه اروپا را به چالش کشیده و در نتیجه درآمدهای روسیه را با محدودیتهای جدی مواجه میکند، بلکه ضعف عمومی اقتصادی این کشور را به دنبال خواهد داشت که به نوبه خود میتواند برنامهها و منافع استراتژیک روسیه برای تسلط در منطقه و نیز گسترش نفوذ در خاورمیانه را در میانمدت و بلندمدت با چالش اساسی روبهرو کند.
ایران
نسبت ایران با ژئوپلیتیک گذرگاه شمال- جنوب به شکل عمده در نسبت با روابط آن با روسیه با هند و با ترتیبات منطقهای تعریف میشود. تا جایی که به روسیه مربوط میشود تا پیش از این گذرگاه شمال- جنوب یک نقش حاشیهای در روابط دو کشور داشت؛ تجارت دو کشور در سطح نسبتا پایینی قرار داشت و همکاریهای استراتژیک دو کشور نیز در حوزهها و مناطقی مانند سوریه و همکاریهای هستهای بود که وابستگی به گذرگاه شمال- جنوب نداشت. پس از تهاجم به اوکراین از یک سو نیاز روسیه به تامین مهمات، لجستیک و تجهیزات برای ماشین جنگی خود و از سوی دیگر، فروش تسلیحات برای تامین نیازهای اقتصادی کشور سطح همکاریهای استراتژیک دو کشور را ارتقا داد، اما آنچه موجب تغییر جایگاه گذرگاه شمال- جنوب در سلسله مراتب ترجیحات استراتژیک روسیه بعد از ۲۰ سال شد، افزایش نیاز این کشور به جایگزینی کشورهای دیگری با اتحادیه اروپا دارد و هند یکی از مهمترین اهداف مسکو برای این منظور است. دسترسی به هند در حال حاضر به معنای گسترش گزینههای ژئوپلیتیکی روسیه بوده و گذرگاه شمال- جنوب دروازه روسیه برای دسترسی سریع و ارزان به هند به شمار میرود و این مساله، جایگاه ژئوپلیتیک ایران و گذرگاه شمال- جنوب برای روسیه را بیش از پیش تقویت کرده است. از منظر ایران با تکمیل و توسعه گذرگاه شمال- جنوب، یک قدرت بزرگ هستهای که پیشاپیش همکاریهای استراتژیک گستردهای با آن داشت، به شکل روزافزون برای حفظ منافع اقتصادی و امنیتی خود به ایران نظر خواهد داشت و این امر جایگاه ژئوپلیتیکی ایران در مسکو را ارتقاء میدهد. این امر به ویژه در چشمانداز کلان روسیه برای خاورمیانه و در سایه تنشزدایی اخیر بین ایران و شورای همکاری خلیج فارس و مصر و نیز بین اتحادیه عرب و سوریه دلالتهای ژئوپلیتیکی بیشتری پیدا میکند، روسیه با پشتیبانی از این روند به دنبال ثباتسازی در خاورمیانه است تا بتواند با حفظ نفوذ خود مسیرهای تجاری شرقی- غربی و شمالی- جنوبی را فعال ساخته و در راستای باز طراحی روابط اقتصادی- سیاسی خود که معطوف به آسیاست، از آن بهره ببرد و گذرگاه شمال- جنوب برای این منظور حیاتی است.
از سوی دیگر با عملیاتی شدن گذرگاه ایران دسترسی به ۱۰ شهر روسیه با جمعیت بالای یک میلیون نفر در کرانه رود ولگا را به دست میآورد. همچنین این گذرگاه یک مسیر ارتباطی بالقوه به آسیای مرکزی و کشورهای اتحادیه اقتصادی اوراسیا خواهد بود و ایران امکان این را پیدا خواهد کرد که از آذربایجان، به بندر اکتانوی قزاقستان و نیز به بنادر گرجستان در دریای سیاه متصل شود که به طور بالقوه، دسترسی مستقیم به بازارهای اروپایی را برای کشور به همراه میآورد. این امکان در صورتی میتواند عملیاتی شود که تحریمهای بینالمللی علیه کشور برداشته شود. همچنین یک مساله مهم دیگر ناظر بر جایگاه ژئوپلیتیک گذرگاه شمال- جنوب در روابط ایران و روسیه معطوف به امکاناتی است که این گذرگاه برای همکاریهای استراتژیک دو کشور در سوریه فراهم میکند، هر چند در حال حاضر طرحهای اتصال ریلی سوریه به ایران چشمانداز روشنی را پیشرو ندارد با عملیاتی شدن گذرگاه شمال- جنوب سوریه میتواند به هاب ارتباطی خلیجفارس و از طریق آن به روسیه متصل شود. در این صورت، روسیه برای نخستینبار در تاریخ ارتباط ریلی مستقیم به پایگاههای نظامی خود در تارتائوس سواحل سوریه در دریای مدیترانه خواهد داشت. این امر هم برای روسیه یک هدف ژئواستراتژیکی مهم به شمار میآید، چرا که نفوذ این کشور در خاورمیانه را تحکیم میکند و هم برای ایران، چرا که نفوذ روسیه در سوریه در امتداد منافع استراتژیک ایران در منطقه و نیز همکاریهای امنیتی دو کشور در خاورمیانه است. موافقتنامه اخیر ایران و عراق (آوریل ۲۰۲۳) برای اتصال راهآهن شلمچه- بصره نیز در همین راستا قابل ارزیابی است، چرا که در نهایت سیستم ریلی ایران را به سوریه و مسکو را به دمشق نزدیکتر کرده و با چشمانداز اتصال به ابتکار کمربند و راه جایگاه خود را به عنوان هاب ارتباطی منطقه ارتقا میبخشد.
در مورد هند، ایران به لحاظ ژئوپلیتیکی چند انگیزه مشخص برای گذرگاه شمال- جنوب دارد. نخست، با ایفای نقش به عنوان هاب ارتباطی هند به روسیه، هند را هرچه بیشتر در منافع منطقهای و بینالمللی خود ادغام کرده و با توسعه وابستگی متقابل، هند را در محیط همسایگی خود تعریف و درگیر کند. هند به عنوان دومین اقتصاد رو به رشد جهان و پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا و نیز به عنوان بزرگترین دموکراسی بزرگ جهان که بر خلاف همسایه بزرگ خود، روابط حسنهای با قدرتهای غربی و نظم مستقر بینالمللی دارد، امکانات جدیدی را برای سیاست خارجی ایران و منافع ملی به همراه خواهد داشت. با توسعه روابط با هند به عنوان یک بازیگر «نرمال» ایران میتوان وجهه بینالمللی خود را بهبود بخشیده و از روابط نزدیک هند با دولتهای غربی برای برخی گشایشها سود ببرد، دوم با درگیر کردن هند در محیط پیرامونی خود از همپوشانی منافع دوجانبه در افغانستان و آسیای مرکزی بهره ببرد. هند همان گونه که در مباحث پیشتر اشاره شد، انگیزه و منافع زیادی برای توسعه نفوذ در افغانستان و آسیای مرکزی دارد و عمده منافع و اهداف این کشور در این مناطق با منافع ایران همپوشانی دارد. در افغانستان، ایران و هند هر دو با نفوذ پاکستان مبارزه میکنند و منافع مشترکی در حفظ ثبات مبارزه با تروریسم و مبارزه با قاچاق مواد مخدر دارند. در آسیای مرکزی نیز هر دو کشور خواهان امنیت و ثبات به ویژه در راستای امنیت انرژی و ترانزیت کالا هستند. بنابراین گذرگاه شمال- جنوب به عنوان یگانه مسیر زمینی دسترسی هند به این مناطق میتواند منافع ژئواستراتژیک دو کشور را بیش از پیش به یکدیگر پیوند بزند. از سوی دیگر، با توجه به روابط نزدیک هند و روسیه هم به لحاظ تجاری و هم به لحاظ همکاریهای نظامی و تسلیحاتی، تامین دسترسی زمینی هند به روسیه از سوی ایران میتواند یک اهرم ژئوپلیتیکی عمده برای توسعه روابط دوجانبه بهشمار آید.
در سطح ترتیبات منطقهای گذرگاه شمال- جنوب عمدتا با توجه به شورای همکاری خلیج فارس، پیمان شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا برای ایران تعریف میشود. شورای همکاری خلیجفارس طی تحولات اخیر نشان داده که از یک سو به دنبال تنشزدایی و ایجاد ثبات به منظور توسعه همهجانبه منطقه است و از سوی دیگر از گفتمان گذشته خرید امنیت از آمریکا فاصله گرفته است؛ از این رو، کشورهای این مجموعه به دنبال تنشزدایی با همسایگان و در رأس همه ایران و نیز تنوعبخشی به شرکای سیاسی- امنیتی خود هستند و روسیه یکی از بازیگران هدف برای این منظور بهشمار میآید.
گذرگاه شمال- جنوب با محوریت ایران، نهتنها امکان تعامل بیشتر میان خلیج فارس و اوراسیا را برای کشورهای شورای همکاری فراهم میسازد، بلکه وابستگی متقابل میان آنها و ایران را تقویت کرده و امکان و انگیزه لازم برای ثبات بیشتر را به وجود میآورد.
علاوهبر این، با عضویت ایران در پیمان همکاریهای شانگهای و با توجه به اینکه تعداد زیادی از مهمترین اعضای این پیمان در موافقتنامه گذرگاه شمال- جنوب نیز عضویت دارند، توسعه گذرگاه و تقویت نقش آن در پیوندهای منطقهای جایگاه ایران را در این پیمان تقویت کرده و نقش مؤثرتری برای آن فراهم میکند.
در نهایت یکی از مولفههای ژئوپلیتیکی مهم برای ایران در پیوند با گذرگاه شمال- جنوب، معطوف به روابط آن با بلوک اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی روسیه و به ویژه در قالب اتحادیه اقتصادی اوراسیاست. گذرگاه اقتصادی شمال- جنوب میتواند یک مسیر توسعه برای اتحادیه اقتصادی اوراسیا که ایران جزئی از آن است، فراهم کند. جزئیات اقتصادی این مساله و جایگاه آن در اقتصاد ایران مربوط به بخشهای بعدی این پژوهش است، اما به طور کلی توسعه ارتباطات میان ایران و اتحادیه اقتصادی اور اسیایی تنها معطوف به افزایش حجم تجارت نیست. با گسترش روابط و تماسها میان دوطرف، این اتحادیه که طی سالهای اخیر به شکلی فزاینده نقش قابل توجهی در تجارت خارجی ایران پیدا کرده است در سلسله مراتب شرکای منطقهای ایران ارتقاء پیدا خواهد کرد. این ارتقا علاوهبر تجارت کالا، شامل توسعه پارکهای فناوری مناطق آزاد تجاری و مهمتر از آن زنجیره لجستیکی در امتداد گذرگاه شمال- جنوب خواهد بود. مورد اخیر به ویژه با توسعه مورد ادعای همکاریهای نظامی ایران و روسیه پس از جنگ اوکراین اهمیت ژئوپلیتیکی و استراتژیک بیشتری به گذرگاه شمال-جنوب میبخشد.
گذرگاه شمال- جنوب در سایه حجم مبادلات کشورهای عضو
برای ارائه تصویری دقیقتر از پتانسیلهای این گذرگاه بهتر است به سهم بازیگران کلیدی آن در تجارت جهانی توجه کنیم. روسیه به عنوان دومین اقتصاد بزرگ عضو این گذرگاه سهم اندکی از تجارت جهانی دارد که بخش عمده آن نیز ناشی از صادرات انرژی است؛ اشاره شد که مسیرهای کلیدی حملونقل انرژی دریایی هستند. روسیه در سال ۲۰۲۱ تقریبا ۲۶ تا ۲۷ درصد از صادرات و واردات جهانی را به خود اختصاص داد. کشورهای آسیای مرکزی به عنوان دیگر بازیگران کلیدی گذرگاه شمال- جنوب که از دیرباز همواره به عنوان کشورهای محاط در خشکی مورد توجه بودهاند نیز سهم اندکی در تجارت جهانی دارند. مجموع تجارت پنج کشور آسیای مرکزی حدود ۱۵۰ تا ۱۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ بود، در مقایسه با مجموع تجارت جهانی در سال ۲۰۲۱ که حدود ۲۲ تریلیون دلار بود، سهم آسیای مرکزی تقریبا ۷/۰ درصد بود.
البته نقش هند به عنوان دیگر بازیگر کلیدی در این گذرگاه قابلتوجه است؛ حجم تجارت خارجی هند در سال ۲۰۲۱ به حدود ۴/۱ تریلیون دلار رسید و این کشور را به نهمین قدرت تجاری بزرگ در سطح جهان و کشوری پیشرو در میان کشورهای در حال توسعه گروه بیست بدل کرد. دولت هند اهداف بلندپروازانهای را تحت لوای سیاست صادرات ملی خود با هدف افزایش صادرات کالا از سطح فعلی به ۵۰۰ میلیارد دلار و افزایش صادرات خدمات به ۲۵۰ میلیارد دلار تا مارس ۲۰۲۵ تعیین کرده است. این اهداف نشاندهنده خوشبینی فزاینده در مورد چشمانداز بلندمدت هند است.
روابط تجاری هند و روسیه
تجارت میان هند و روسیه در سالهای اخیر روند رو به رشدی داشته است به طوری که ارزش دلاری این تجارت از ۶۶۸۶ میلیون دلار در سال ۲۰۱۶ به ۸۴۹۸ میلیون دلار در سال ۲۰۲۰ رسیده است، اما نکته مهم آن است که روسیه در میان شرکای تجاری مهم هند قرار نمیگیرد. بر مبنای آمارهای سال ۲۰۲۱ ایالات متحده با سهمی ۱۱ درصدی، امارات با سهمی ۱۰ درصدی، چین با سهمی ۱۰ درصدی، سنگاپور با سهمی ۵ درصدی، هنگکنگ با سهمی ۴ درصدی و سایر کشورهای آسهآن با سهمی ۷ درصدی مهمترین شرکای هند بودهاند، بنابراین روسیه و آسیای مرکزی سهم چندانی در تجارت خارجی این کشور نداشتهاند.
البته تحریمهای بینالمللی علیه روسیه زمینه را برای توجه بیشتر روسیه به بازار هند فراهم کرده است. در سال ۲۰۲۲ هند به عنوان سومین مقصد بزرگ صادرات روسیه پس از چین و ترکیه قرار گرفت و تقریبا ۶ درصد از صادرات روسیه را به خود اختصاص داد. اقلام عمدهای که روسیه به هند صادر میکند شامل نفت خام، گاز طبیعی، کود زغالسنگ، تجهیزات الکتریکی و مواد شیمیایی بود. نکته مهمی که باید بدان توجه کرد آن است که بخش کلیدی صادرات روسیه به هند را کالاهای حجیم تشکیل میدهند که اغلب از مسیرهای دریایی انتقال پیدا میکنند، بنابراین تمامی محمولههای نفتی و غیرنفتی روسیه از طریق دریا راهی هند میشود و ارتباطی با کریدور شمال- جنوب ندارند. جدول زیر ارزش صادرات و واردات دو کشور طی بازه پنج ساله منتهی به ۲۰۲۰ را مورد اشاره قرار داده است.
رشد تجارت انرژی در همین بازه قابل توجه است. جدول شماره ۲ سهم سوختهای فسیلی به استثنای زغالسنگ از کل تجارت هند و روسیه را به نمایش گذاشته است. با توجه به این دو جدول مشاهده میشود که مجموع تجارت دوجانبه هند و روسیه، بدون احتساب نفت، فرآوردههای آن و گاز در فاصله سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱ به ترتیب حدود ۱/۶ میلیارد، ۱/۸ میلیارد، ۲/۶ میلیارد و ۴/۶ میلیارد دلار بوده است. مساله دیگری که در فضاهای سیاستگذاری داخلی صحبتهای زیادی در مورد آن شده هزینههای ترانزیت هند، روسیه و درآمدهای بالقوه حاصل از آن برای کشور است. براساس دادههای منتشرشده از سوی آنکتاد در هزینههای جهانی حمل و نقل برای تجارت بینالملل در سال ۲۰۱۶، هزینه ترانزیت ۲۰ گروه از اقلام کالایی به ارزش ۴۰۳ میلیون دلار از هند به روسیه برابر با ۷/۲۱ میلیون دلار و ۳۸/۵ درصد ارزش دلاری بوده است. با توجه به ارزش دلاری صادرات هند به روسیه از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ بدون احتساب نفت، فرآوردههای آن و گاز و با در نظر گرفتن ۳۸/۵ درصد ارزش فوب به عنوان هزینه ترانزیت (بدون احتساب تورم)، میتوان نتیجه گرفت هزینه ترانزیت کالا از هند به روسیه در این سالها به ترتیب برابر با ۹۷ میلیون، ۱۱۵ میلیون، ۱۲۵ میلیون، ۱۵۴ میلیون و ۱۳۷ میلیون دلار بوده است.
هند و جمهوریهای آسیای مرکزی
همچون تجارت میان هند و روسیه تجارت هند با کشورهای آسیای مرکزی نیز در حال گسترش است، بهطوری که مجموع مبادلات تجاری هند با این جمهوریها از کمتر از ۷۲۲ میلیون دلار در سال ۲۰۱۶ به ۱۹۱۷ میلیون دلار در سال ۲۰۲۰ رسیده است.
با این وجود، جمهوریهای آسیای مرکزی همچون روسیه از جمله شرکای تجاری عمده هند محسوب نمیشوند. بزرگترین شریک تجاری قزاقستان چین است و پس از آن روسیه و ایالاتمتحده آمریکا قرار میگیرند. دیگر شرکای تجاری مهم عبارتند از آلمان ایتالیا، ترکیه و کرهجنوبی. کشورهای روسیه، چین، قزاقستان، کرهجنوبی و ترکیه بزرگترین شرکای تجاری ازبکستان هستند و شرکای تجاری اصلی قرقیزستان هم شامل روسیه و چین و پس از آن قزاقستان و ازبکستان میشود، دیگر شرکای مهم عبارتند از ،ترکیه، اوکراین و ژاپن که بزرگترین شرکای تجاری تاجیکستان نیز روسیه و چین هستند. شرکای اصلی تجاری ترکمنستان هنوز هم روسیه و چین هستند.
از این میان نقش چین و روسیه در تجارت کشورهای آسیای مرکزی برجسته است. حدود یکسوم تجارت خارجی قزاقستان با روسیه و یکسوم دیگر با چین صورت میگیرد. این بدان معناست که تجارت با پکن و مسکو در مجموع تقریبا دوسوم تجارت خارجی قزاقستان را تشکیل میدهد. در مورد ازبکستان نیز دو کشور روسیه و چین (مشابه مورد قزاقستان) تقریبا سهم مساوی از تجارت خارجی این کشور را دارند (هر کدام حدود ۳۰ درصد). روسیه بر تجارت قرقیزستان مسلط است و حدود نیمی از تجارت خارجی را هم در صادرات و هم در واردات شکل میدهد. چین با کمتر از ۲۰ درصد در جایگاه دوم قرار دارد. حدود ۵۰ درصد تجارت خارجی تاجیکستان مربوط به روسیه است، در حالی که چین حدود ۲۵ درصد از تجارت خارجی را در اختیار دارد. روسیه به دلیل ذخایر عظیم گاز طبیعی خود علیرغم تلاشهای عشقآباد برای تنوع بخشیدن به صادرات به چین و سایر بازارها همچنان بزرگترین خریدار گاز ترکمنستان است. با این وجود شرکتهای چینی به طور فزایندهای در بخش هیدروکربن ترکمنستان مشارکت میکنند و پکن بهطور فعال پروژههای زیرساختی را دنبال میکند که دو کشور را از طریق راهآهن جاده و خطوط لوله به یکدیگر متصل میکند.
همانگونه که این دادهها نشان میدهد بخش عمده تجارت کشورهای آسیای مرکزی با چین و روسیه صورت میگیرد و احتمالا تا آیندهای قابل پیشبینی از طریق گذرگاه شمال- جنوب جریان نخواهد یافت. به دیگر سخن هند اساسا در تجارت آسیای مرکزی و آسیای مرکزی در تجارت خارجی هند جایگاهی ندارند. جدولهای شماره ۳ و ۴ ارزش تجارت هند با کشورهای آسیای مرکزی و سهم انرژی از این تجارت را طی بازه زمانی پنج ساله منتهی به ۲۰۲۰ آورده است.
در این بین سهم سوختهای فسیلی به استثنای زغالسنگ در مقایسه با دیگر گروههای کالایی در کل تجارت هند و پنج جمهوری آسیای مرکزی در جدول ۴ آمده است. با توجه به دو جدول فوقالذکر مشاهده میشود که مجموع تجارت دوجانبه هند و جمهوریهای آسیای مرکزی، بدون احتساب نفت، فرآوردههای آن و گاز در فاصله سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱ به ترتیب حدود ۵۸۶ میلیون ۶۰۳ میلیون ۱۰۳۲ میلیون، ۶۸۶ میلیون و ۶۶۵ میلیون دلار بوده است. در بحث هزینهها و درآمدهای ترانزیتی نیز یک بار دیگر ارزش ترانزیت عملیاتی صورتگرفته در خلال تجارت میان هند و کشورهای آسیای مرکزی بسیار ناچیز است. براساس دادههای آنکتاد در سال ۲۰۱۶ هزینه ترانزیت ۱۲ گروه از اقلام کالایی به ارزش ۸/۵۴ میلیون دلار از هند به آسیای میانه برابر با ۵۵/۳ میلیون دلار و ۴۷/۶ درصد ارزش دلاری بوده است. با توجه به ارزش دلاری صادرات هند به آسیای مرکزی از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ بدون احتساب نفت، فرآوردههای آن و گاز و با در نظر گرفتن ۴۷/۶ درصد ارزش فوب به عنوان هزینه ترانزیت (بدون احتساب تورم) میتوان نتیجه گرفت هزینه ترانزیت کالا از هند به آسیای مرکزی در این سالها به ترتیب برابر با ۱۷۶ میلیون، ۲۳۵ میلیون، ۴/۲۷ میلیون، ۳۱ میلیون و ۳۹۶ میلیون دلار بوده است.
هند و ترکیه
هرچند ترکیه در زمره کشورهای دخیل در گذرگاه شمال- جنوب نیست، با این وجود تجارت فزاینده این کشور با هند، میتواند از این گذرگاه منتفع شود. جدول ۵ آمارهای مربوط به تجارت میان هند و ترکیه را نشان میدهد.
سهم سوختهای فسیلی به استثنای زغالسنگ در مقایسه با دیگر گروههای کالایی در کل تجارت هند و ترکیه در جدول ۶ آمده است. با توجه به این دو جدول مشاهده میشود مجموع تجارت دوجانبه هند و ترکیه، بدون احتساب نفت، فرآوردههای آن و گاز در فاصله سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱ به ترتیب حدود ۴۱۶۶ میلیون، ۴۵۸۷ میلیون ۵۳۸۵ میلیون، ۴۹۰۰ میلیون و ۴۴۹۱ میلیون دلار بوده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد