20 - 09 - 2017
فرهنگ، حلقه گمشده ورزش کشور
رضا فراهانی- وضعیت فرهنگ در ورزش کشور مخصوصا، فوتبال بسیار نگرانکننده است و این روزها ورزش کشور را به طور جدی دچار چالش کرده است. شاهد این اتفاقهای ناخوشایند را در رفتارهای ناشایستی میتوان مشاهده کرد که نسبت به منصوریان، مربی تیم استقلال بروز پیدا کرده است. بیاحترامی و ناسزا گفتن در استادیوم به مربی تیمی که دچار بحران شده یا از سویی ناسزا نوشتن روی دیوارهای مغازه او به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست.
به هر روی منصوریان مربی استقلال است. او برای مربیگری این تیم قرارداد بسته و اگر هیاتمدیره احساس کند او توانایی لازم برای مدیریت را ندارد تصمیم درست را خواهد گرفت. از همین رو بیاحترامی به او و خانوادهاش هیچ محلی از اعراب ندارد و فقط نشاندهنده سقوط اخلاقی و فرهنگی جامعه ورزشی و بسیار نگرانکننده است.
چنین وضعیتی اهمیت نقشآفرینی کمیته فرهنگی را نشان میدهد؛ کمیتهای که فقط حضوری نمادین دارد و به واقع هیچ حرکت عملیاتی مثبتی را از آن شاهد نیستیم. این واقعیتی انکارناپذیر است که کمیته فرهنگی تبدیل به مکانی برای برگزاری جلساتی شده است که در نهایت نتیجه آن نامگذاری لیگ با نام شهداست در حالی که چنین رفتارهای نمادین، زمانی ارزشمند هستند که بعد از ارزشگذاریهای زیرساختی، رفتاری انجام شود.
باید این حقیقت را باور کنیم که مشکلات فرهنگی این روزهای ورزش ما ریشه در ضعف مدیران دارد. روزی که عدهای افتخاری را در حد و اندازه مدیریت استقلال نمیدانستند به چنین روزهایی فکر میکردند که او به دلیل نا آشنایی با باشگاه استقلال امکان مدیریت درست این باشگاه را ندارد. به هر روی در زمان مدیریت او در فدراسیون فوتسال هم شاهد کوتاهی او در مدیریت مناسب بودیم.
مدیریت فرهنگی ورزش به واقع ریشهای عمیق در وزارت ورزش هم دارد. این در حالی است که وزارت ورزش هم هیچ برنامهریزی ریشهای و درستی انجام نداده، در صورتی که اگر برنامهریزی هدفمندی داشت امروز شاهد چنین مشکلاتی نبودیم. قرار بر این بود که سلطانیفر به عنوان وزیر ورزش مشکلات فرهنگی را مورد بررسی قرار دهد که هیچ اتفاق مثبتی در پی آن رخ نداد.
شاید یکی از دلایل اصلی که مدیران ورزش کشور محیط استادیوم فوتبال را برای حضور خانوادهها آماده نمیدانند همین ضعف اخلاقی است که اصلاح آن هم بر عهده خودشان است. مدتها پیش قرار بر این بود که سیگار کشیدن در استادیوم ممنوع شود و تا امروز در حد و اندازه یک شعار باقی مانده است. گویا مدیران ورزش ید طولایی در شعار دادن دارند و هنوز هم توان عملیاتی کردن آن را ندارند.
موفقیت برای یک مدیر در هر حوزهای، یعنی اجرایی کردن شعارهایی که تا امروز عملیاتی نشدهاند اما هر روز بر شمار شعارهای ورزشی مدیران ما افزوده میشود. از همین رو نقدی جدی بر سلطانیفر وارد است؛ این موضوع منطقی نیست که او سطح مدیریتی خود را تا جایی پایین آورد که در مورد مربی و سیستم کاری باشگاه اظهار نظر کند. این در حالی است که در باشگاههای خارجی که اتفاقا شرایطی پیچیدهتری دارند هرگز شاهد چنین رفتارهایی نیستیم.
بیبرنامگی و عدم مدیریت ورزش ما تا جایی پیش رفته که حکمی را برای رییس هیاتمدیره به امضا میرسانند و او حتی حاضر به این کار نیست. چگونه ممکن است قبل از رایزنی و برنامهریزی مناسب فردی را به سمتی منصوب کرد؟ چنین نقدهایی حتی بر داورزنی به عنوان معاونت ورزش همگانی هم وارد است. هیچ دلیلی وجود ندارد که او در مورد تیمها اظهارنظر کند. هرچند با چند اظهارنظر معدودی هم که از سوی او شاهد بودیم پسلرزههای آن چیزی نبود مگر تشنج در وادی ورزش کشور. این درحالی است که در گذشته شاهد چنین اظهارنظرهایی از سوی سجادی در همین مقام نبودیم. به هر روی این مسایل باید بررسی و به آنها پرداخته شود. در قدم اول باید فدراسیونها در مراحل بالاتر وزارت ورزش راهکارهای مناسبی را در این حوزه ارائه دهند. فرهنگسازی کاری است که اگر نسبت به آن همت گماریم خیلی جدی انجام خواهد شد و میتوانیم شاهد وضعیت مناسبتری نسبت به امروز باشیم.
yahoo.com1@r_f60
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد