17 - 04 - 2020
فرهیخته سنگدونخور!
محمدرضا ستوده- توی این سه روز اخیر چهار بار برام اساماس اومده که: «فرهیخته گرامی… با سلام… آیین پایانی سیوششمین جایزه کتاب سال و بیستوششمین جایزه جهانی کتاب سال با حضور رییس جمهور و اهالی قلم و فرهنگ برگزار میشود. حضور گرم شما را در این آیین گرامی میداریم.
روابط عمومی خانه کتاب»
بهشون جواب دادم: اولا من فرهیخته نیستم. الان که سیاهیلشکر میخواین ما شدیم فرهیخته؟ اون موقعی که توی راهروهای ارشاد دنبال مجوز واسه کتابمون میدویم اسممون چیه؟ اونجا احیانا فرهیخته نیستیم؟! اگه فرهیختگی به اینه که اونی که شما دوس دارین رو بنویسیم من نه تنها فرهیخته نیستم بلکه یک آدم بینزاکت بیادب نافرهیختهم… بعدشم دیگه دوران این القاب و هندونه زیر بغل گذاشتنها گذشته. مردم تهران روزی ۱۲۰ تُن سنگدون و جیگر مرغ میخورن. فرهیختگی به چه دردمون میخوره. گوشت ارزون کنین بتونیم دوزار گوشت بخوریم باباجان. دقت کنین دارم چی میگم. گوشت رو ارزون کنین مث قدیم خودمون با عزت و احترام بریم قصابی بخریم نه اینکه با کارت ملی توی صف وایسیم واسه گوشت مونده. من هنوز مقاومتم نشکسته و وارد اون صف نشدم. قید گوشترو زدم ولی پامرو توی اون صف خفتانگیز نمیذارم. با افتخار سنگدون و پای مرغ میخورم ولی نمیرم توی صف. نمیدونم چی بگم… کارمون به جایی رسیده که باید عضوی از مرغ رو بخوریم که مرغها برای جمع کردن سنگ از اون عضو استفاده میکنن! اسمش روشه دیگه؛ سنگدون! واقعا چی شد که ما به سنگدون خوری افتادیم! الان دارم به این فکر میکنم که مرحله بعد از سنگدون چیه؟! اگه سنگدون هم نتونستیم بخوریم باید کجای مرغرو بخوریم؟ یه حسی بهم میگه: تا چند وقت دیگه جز تخممرغ، هیچجاشرو نمیتونیم بخوریم… حالا هی به آدم بگید فرهیخته!
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد