26 - 04 - 2025
فقط 1361 روز دیگر باقی مانده است!
مجله اکونومیست در سرمقاله این هفته خود به تحلیل ۱۰۰روز نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ پرداخت. در 100روز نخست دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ، پروژهای انقلابی و تهاجمی در جهت بازتعریف اقتصاد، سیاست، فرهنگ و هویت آمریکا آغاز شده است. این رویکرد با استفاده از دستورات اجرایی و بیاعتنایی به نهادهای مستقل، نگرانیهایی درباره حرکت بهسوی اقتدارگرایی ایجاد کردهاست اما در برابر آن، مقاومتهایی از سوی بازارها، دادگاهها، رایدهندگان و حتی اعضای حزب جمهوریخواه در حال شکلگیری است. گرچه ترامپ همچنان در میان بخشی از حامیانش محبوب است اما محبوبیت ملی او کاهش یافته و ساختار سیاسی و قضایی آمریکا میتواند به مانعی جدی در مسیر ادامه قدرتطلبی او بدل شود.
۱۰۰روز اول پرتلاطم دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ
100روز نخست و پرهیاهوی دوره دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، پر پیامدترین دوران برای هر رییسجمهوری آمریکا در قرن بیستویکم بوده است. شاید حتی از زمان روزولت تاکنون نیز چنین نبوده است. پیش از مراسم تحلیف، مردم آمریکا نمیدانستند دقیقا چه نوع دولتی قرار است بر سر کار بیاید اما حالا این ابهام برطرف شده است. ترامپ اکنون رهبری پروژهای انقلابی را برعهده دارد که هدفش بازسازی اقتصاد، بوروکراسی، فرهنگ، سیاست خارجی و حتی بازتعریف هویت آمریکاست. سوال باقیمانده این است که آیا او در ۱۳۶۱روز مانده موفق خواهد شد؟
ریاستجمهوری ترامپ در میان رایدهندگان حامیاش محبوب بوده و تایید عملکرد او در میان جمهوریخواهان به ۹۰درصد رسیده است. او در مسیر تهاجمی خود، تقریبا بدون هیچ مقاومتی پیش رفته است: حمله به دستگاه اداری، موسسات حقوقی، دانشگاهها، رسانهها و هر نهادی که به نخبگان نزدیک به حزب دموکرات نسبت داده میشود.
نظریه و روش انقلاب
همانند هر انقلاب دیگری، جنبش «دوباره عظمت را به آمریکا بازگردانیم» (MAGA) نیز نظریه و روش خاص خود را دارد. روش آن استفاده تهاجمی از دستورات اجرایی، گاه در مرز قانونشکنی و سپس به چالش کشیدن دادگاههاست تا ببینند آیا آنها جرات مقابله دارند یا نه. نظریه «دوباره عظمت را به آمریکا بازگردانیم» نیز بر پایه قدرت اجرایی بیمهار است. همانطور که ریچارد نیکسون زمانی گفته بود: «اگر رییسجمهور کاری بکند، پس آن کار قانونی است.» این نگرش اما بسیاری از مولفههایی که واقعا آمریکا را «عظیم» کردهاند، تضعیف کرده است: از جمله نگاه فراگیر به منافع ملی (مانند تامین داروی ایدز برای آفریقا)، ارزش نهادن به نهادهای مستقل، باور به میهندوستی رقبای سیاسی و اعتماد به دلار آمریکا.
خطر حرکت به سوی اقتدارگرایی
اگر این انقلاب بدون کنترل ادامه یابد، ممکن است به سمت اقتدارگرایی سوق داده شود. برخی نظریهپردازان «دوباره عظمت را به آمریکا بازگردانیم» آشکارا از مدل مجارستان و کنترلهای ویکتور اوربان بر دادگاهها، دانشگاهها و رسانهها تمجید میکنند. واقعیت این است که ساختار آمریکا هم دست رییسجمهور را برای سوءاستفاده از شرایط اضطراری باز گذاشته است. ترامپ نیز بهخوبی از این ابزارها استفاده میکند.نمونهاش ابراز رضایت او از رییسجمهور السالوادور که مردم را بدون محاکمه زندانی میکند.
هرچند «دوباره عظمت را به آمریکا بازگردانیم» نمیتواند کاملا رسانهها را کنترل کند اما میتواند مالکان شرکتی آنها را مرعوب کند. علاوهبر این شکافهای رسانهای قدرت رسانهها برای نظارت را تضعیف کرده است. کنگره هم که در اختیار جمهوریخواهان است، از او حساب میبرد و برای حفظ موقعیتشان با او همراهی میکنند. یکی از نگرانیها این است که دادگاهها حکمهایی علیه دولت صادر کنند اما دولت آنها را نادیده بگیرد. نگرانی دیگر اینکه دیوانعالی برای حفظ اعتبارش از ترس همین بیاعتناییها، پیشاپیش تسلیم شود.
جرقههای مقاومت؛ بازارها و سرمایهگذاران
سناریوی دیگری هم محتملتر است: اینکه افراطیگریهای ۱۰۰روز نخست نیروهای مقاومتی قدرتمندی را تحریک کند. یکی از این نیروها، سرمایهگذاران در بازارهای اوراق قرضه و بورس هستند. با اینکه در ابتدا از انتخاب ترامپ خوشحال بودند اما اکنون بهدلیل واقعگرایی حرفهایشان، به یکی از موثرترین مخالفان تبدیل شدهاند. آنها از تعرفهها و سیاستهای نادرست اقتصادی بهشدت نگراناند.
در واکنش به نارضایتی بازارها، ترامپ دوبار عقبنشینی کرده است: نخست در مورد اعمال تعرفههای «متقابل» و دوم درباره برکناری جروم پاول، رییس فدرالرزرو. حتی ایلان ماسک که قول داده کمتر درگیر سیاست شود و بیشتر به شرکت خودروهای برقیاش برسد، نشانهای از عقبنشینی ترامپ از جنگ تجاری بیبرنامهاش با چین است. مردم، حتی جمهوریخواهان، اگر وضعیت اقتصادی بد شود ممکن است به مقاومت بپردازند. با وجود سرکوب مهاجرت غیرقانونی، میزان تایید ملی ترامپ کاهش چشمگیری داشته و حتی از دوران نخست ریاستجمهوریاش هم پایینتر آمده است. مدلهای پیشبینی اکونومیست نشان میدهد که در تمام ایالتهای نوسانیای که در نوامبر پیروز شد، حالا زیر ۵۰درصد محبوبیت دارد. اکثر آمریکاییها خواهان انقلاب نیستند. آنها شاید از بازگشت تولید به کشور استقبال کنند اما فقط یکچهارمشان حاضرند در کارخانههای جدید کار کنند. آنها از تجارت منصفانه خوششان میآید اما نه هرجومرج. هیچکس تورم را نمیخواهد. ترامپ همچون دیگر روسایجمهور ممکن است پیروزی محدود انتخاباتی را بهمنزله دعوت به جاودانگی روی کوه راشمور تعبیر کند اما این به او حق نمیدهد که براساس دیکتاتوری حکومت، نهادهای ایجادشده توسط کنگره را تعطیل، حق دادرسی را لغو یا گرینلند را تصاحب کند.
محدودیتهای نهادی و سیاسی
در نهایت نظرسنجیهای بد بر تصمیم نمایندگان منتخب اثر میگذارد. آمریکا نظامی فدرال با مراکز قدرت متعدد است و برای تبدیل شدن به کشوری شبیه مجارستان بیش از حد بزرگ و پیچیده است. کنگره نیز میتواند به مانعی برای ترامپ تبدیل شود. جمهوریخواهان اکثریتی بسیار شکننده در مجلس نمایندگان دارند و تنها بهدلیل فوت چند نماینده دموکرات توانستند چارچوب بودجه را تصویب کنند. بازارهای شرطبندی احتمال بازگشت کنترل مجلس به دموکراتها در سال آینده را بالای ۸۰درصد میدانند. این کنترل میتواند توانایی ترامپ در حکمرانی با دستورات اجرایی را محدود کند. در سنا نیز جمهوریخواهان هفت رای کم دارند تا از فلیباستر (تعویق تصویب طرحها) جلوگیری کنند. این محدودیتها واقعیاند.
دستگاه قضایی آمریکا، اگرچه کند پیش میرود اما میتواند در برابر ترامپ مقاومت کند. دیوانعالی در پرونده اخراج اشتباه یک مرد به السالوادور، با رای
۹-۰ علیه دولت حکم داد. همانند دیگر نهادها، دادگاهها هم اگر با رییسجمهوری نامحبوب مواجه باشند، کمتر نگران تبعات مقاومت خواهند بود. دولت ممکن است در پروندههای مربوط به تعرفهها، اخراج مقامات بدون اجازه کنگره، یا سوءاستفاده از بندهای اضطراری مانند قانون بیگانگان دشمن شکست بخورد. اگر این اتفاق بیفتد، نظریه قدرت اجرایی بیمهار اعتبار خود را از دست خواهد داد.
آسیبی ماندگار، آیندهای مبهم
حتی در خوشبینانهترین ارزیابی از انقلاب «دوباره عظمت را به آمریکا بازگردانیم»، ترامپ تاکنون آسیبهای ماندگاری به نهادهای آمریکا، اتحادهای بینالمللی و جایگاه اخلاقی کشور وارد کرده است. اگر با مقاومت بازارها، رایدهندگان یا دادگاهها مواجه شود، ممکن است با شدت بیشتری به نهادها حمله کند. او میتواند با استفاده از وزارت دادگستری سیاسیشده، مخالفان خود را آزار دهد و با ایجاد ترس و تفرقه، فضای لازم برای تداوم قدرت خود را فراهم کند. در عرصه بینالمللی نیز ممکن است دست به تحریکهایی خطرناک در گرینلند یا پاناما بزند. آمریکا دیگر به وضعیت ۱۰۰روز پیش بازنمیگردد. تنها ۱۳۶۱روز باقی مانده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد