13 - 03 - 2022
فلسفه هفتسین از زبان دکتر حسابی
دکتر کریم برنا- در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون، دکتر حسابی تصمیم میگیرند سفره هفتسینی برای اینشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله «بور»، «فرمی»، «شوریندگر» و «دیراگ» و دیگر استادان دانشگاه بچینند و آنها را برای سال نو دعوت کنند.
آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی میکنند و حاشیه آن را با گلهای نیلوفر که زیر ستونهای تختجمشید است (لوتوس) تزئین میکنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح میدهند. چون میدانستند وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل، دلدادگی ایجاد میکند.
دکتر میگفت: برای همه کارت دعوت فرستادم و چون میدانستم اینشتین بدون ویولنش جایی نمیرود، تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند اما اینشتین ۲۰ دقیقه دیرتر آمد و گفت: چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند.
من فورا یک شمع به شمعهای روشن اضافه کردم و برای اینشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن میکنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از یکسری صحبتهای عمومی، اینشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمعها جشن را شروع کنم.
من در پاسخ او گفتم: ایرانیها در طول تمدن ۱۰هزار سالهشان حرمت نور و روشنایی را نگه داشتهاند و از آن پاسداری کردهاند. برای ما ایرانیها شمع نماد زندگی است و معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او میتواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد.
آقای دکتر میخواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و میگفت بعدها اینشتین به من گفت: وقتی برمیگشتیم به خواهرم گفتم حالا میفهمم معنی یک تمدن ۱۰هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل میرویم درخت قطع میکنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت میدهیم، اما وقتی از جشن سال نو ایرانیها برمیگردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است.
بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز میکنند و بعد این دعا را برای مهمانان تحلیل و تفسیر میکنند. به گفته ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست شگفتزده شده بودند. بعد با شیرینیهای محلی از مهمانان پذیرایی میکنند و کوک ویولن اینشتین را عوض میکنند و یک آهنگ ایرانی مینوازند.
همه از این آوا متعجب میشوند و از آقای دکتر توضیح میخواهند. ایشان پاسخ میدهند که موسیقی ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. اینشتین از آقای دکتر میخواهند که قطعه دیگری بنوازند.
پس از پایان این قطعه که عمدا بلندتر انتخاب شده بود اینشتین که چشمهایش را بسته بود چشمهایش را باز کرد و گفت: دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره هفتسین را ببیند. آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با «س» شروع میشد توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح میدهد که این در واقع هفتچین یعنی ۷ انتخاب بوده است.
تنها سبزه با «س» شروع میشود به نشانه رویش
ماهی با «م» به نشانه جنبش،
آینه با «آ» به نشانه یکرنگی،
شمع با «ش» به نشانه فروغ زندگی و…
همه متعجب میشوند و اینشتین میگوید آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد میدهد.
آن هم در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمیزد و نخبگانی مثل اینشتین، بور، فرمی و دیراک این مفاهیم عمیق را درک میکردند. یک کاسه آب هم روی میز گذاشته بودند و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند.
آقای دکتر برای مهمانان توضیح میدهند که فلسفه این کاسه ۱۰ هزار سال قدمت دارد. آب نشانه فضا و نارنج نشانه کره زمین و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست.
اینشتین رنگش میپرد عقبعقب میرود و روی صندلی میافتد و حالش بد میشود.
از او میپرسند که چه اتفاقی افتاده؟ میگوید: ما در مملکت خودمان ۲۰۰ سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد، اما شما از ۱۰هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش میدهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟! خیلی جالب است که آدم به بهانه نوروز یا هر بهانه خوب دیگر، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند.
برگرفته از کتاب خاطرات دکتر محمود حسابی به نام استاد عشق که توسط فرزندش ایرج حسابی چاپ و منتشر شده، خواندن این کتاب را به همه عزیزان به خصوص فرزندان آنها پیشنهاد میکنم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد