20 - 12 - 2019
فیلسوف عارف
ابوسعید فضلالله بن احمد بن محمد بن ابراهیم میهنی (ابوسعید فضلالله بن ابوالخیر احمد) مشهور به شیخ ابوسعید ابوالخیر (۳۵۷ – ۴۴۰ قمری) عارف و شاعر نامدار ایرانیتبار قرن چهارم و پنجم است. ابوسعید ابوالخیر در میان عارفان مقامی بسیار برجسته و ویژهای دارد و نام او با عرفان و شعر آمیختگی عمیقی یافتهاست. چندان که در بخش مهمی از شعر پارسی چهره او در کنار مولوی و خیام قرار میگیرد، بیآنکه خود شعر چندانی سروده باشد. در تاریخ اندیشههای عرفانیاش در بالاترین سطح اندیشمندان این گُستره پهناور در کنار حلاج، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی بهشمار میرود. همان کسانی که سهروردی آنها را ادامهدهندگان فلسفه باستان و ادامه حکمت خسروانی میخواند. از دوران کودکی نبوغ و استعداد او بر افراد آگاه پنهان نبوده است.
او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تا در یک رویداد مهم در زندگیاش، درس را رها کرده و به گرد صوفیان پیوست و به وادی عرفان روی آورد.
شیخ ابوسعید پس از دریافت طریقه تصوف در نزد شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس قصاب آملی به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در ۴۰ سالگی به نیشابور رفت.در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفتها به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند.
او تمام عمر خویش را در تربیت مریدانش سپری کرد. نوه شیخ ابوسعید ابوالخیر، محمد بن منور، در سال ۵۹۹ کتابی به نام اسرار التوحید درباره زندگی و احوالات شیخ نوشته است.
ابن سینا پس از دیدار با ابوسعید گفته است:
هر چه من میدانم او میبیند.
هرمان اته، خاورشناس نامی آلمانی درباره شیخ ابوسعید ابوالخیر مینویسد:
وی نه تنها استاد دیرین شعر صوفیانه بهشمار میرود، بلکه صرفنظر از رودکی و همدورههایش، میتوان او را از نوآوران رباعی که زاییده طبع است، دانست. نوآوری او در اینگونه شعر از دو جایگاه است: یکی آن که وی نخستین شاعری است که شعر خود را فقط به شکل رباعی سرود. دوم آنکه رباعی را برخلاف پیشینیان خود نقشی از نو زد، که آن نقش جاودانه ماند. یعنی آن را کانون اشتعال آتش عرفان وحدت وجود قرار داد و این نوع شعر از آن زمان نمودار گمانهای رنگین عقیده به خدا در همه چیز بوده است. نخستین بار در اشعار اوست که کنایات و اشارات عارفانه به کار رفته، تشبیهاتی از عشق زمینی و جسمانی در مورد عشق الهی ذکر شده و در این معنی از ساقی بزم و شمع شعلهور سخن رفته و سالک راه خدا را عاشق حیران و جویان، میگسار، مست و پروانه دور شمع نامیده که خود را به آتش عشق میافکند.
میهنه، زادگاه و محل دفن ابوسعید ابوالخیر، ناحیهای میان سرخس و ابیورد، اکنون شهرکی در خاک ترکمنستان در ۱۳۰ کیلومتری جنوبشرقی عشقآباد، مقابل چهچهه در خاک ایران است.
نمونه چند رباعی
وا فریادا ز عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا
ور نه من و عشق هر چه بادا بادا!
***
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر سر من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
***
از واقعهای تو را خبر خواهم کرد
و آن را به دو حرف مختصر خواهم کرد
با عشق تو در خاک نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاک برخواهم کرد
***
گفتم: چشمم، گفت: به راهش میدار
گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار
گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل
گفتم: غم تو، گفت: نگاهش میدار
***
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت
اشکم همه در دیده گریان میسوخت
میسوختم آن چنانکه غیر از دل تو
بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
***
با درد تو اندیشه درمان نکنم
با زلف تو آرزوی ایمان نکنم
جانا تو اگر جانطلبی خوش باشد
اندیشه جان برای جانان نکنم

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد