27 - 12 - 2017
فیلمشناسی
سگکشی
سگکشی فیلمی ساخته بهرام بیضایی به سال ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ خورشیدی است؛ که سال ۱۳۸۰ به نمایش درآمد. کتاب فیلمنامه سگکشی نیز به سال ۱۳۸۰ به قلم بیضایی چاپ شدهاست.
فیلمنامه سگکشی را بیضایی تابستان سال ۱۳۷۱ نوشت. درباره چگونگی سفارش گرفتن فیلمنامه و نگارش آن، بیضایی میگوید: سفارشدهنده کلکی را که از کسی یا کسانی راجع به کلاهبرداریهای مالی و دادوستدها و… شنیده بود تعریف کرد و بعد طرحی را که بر اساس آن فکر کرده بود در چهار، پنج سطر خواند… کلک اصلی خیلی زنده بود، و طبعا من به آن برگشتم که به من امکان میداد حقایقی درباره لیلا دختر ادریس پس از جنگ بنویسم؛ یا حتی یک اشغال معاصر…. من فیلمنامه را نوشتم و نام موقتی «سگکشی» هم بر آن گذاشتم. او آمد گرفت برد و خواند و نخواست و کلی هم به من پرید که این صریح است و اجازه نمیگیرد و گران است و سخت است و…. نوشته روی دستم ماند.
مسافران
مسافران دهمین فیلم بهرام بیضایی و هشتمین فیلم بلند سینمایی اوست که سال ۱۳۶۹ (اواخر سال) و ۱۳۷۰ ساخته شد؛ و سالِ سپسین، کتاب فیلمنامهاش که نوشته فیلمساز است چاپ شد. بیضایی تا ۱۰ سال پس از مسافران فیلم بلند نساخت. طرح فیلمنامه را بیضایی سال ۱۳۵۴ نگاشت. سال ۱۳۶۸ فیلمنامه مسافران را نوشت که بهار ۱۳۷۱ پیش از نمایش همگانی فیلم در انتشارات روشنگران چاپ شد و در چاپهای بعدی عکسهایی از فیلم به کتاب پیوست شد.
مسافران نخستین بار در دهمین جشنواره فیلم فجر به سال ۱۳۷۰ به نمایش درآمد. به دلیل اعمال جرح و تعدیلها و آزارهای متعددی که خود بیضایی بر آن تاکید داشته است، نمایش فیلم در سال ۱۳۷۱ دچار مشکل شد و وی نامهای در اعتراض نوشت. او به طور خاص در این نامه به زیانهای روحی و مالیای که طی سالیان پیش از آن متحمل شده را یادآور شد و در رد هرگونه اعمال جرح و تعدیل اجبار شده، سخن گفت:
«هدف فهرست جدید حذفیهای شما هیچ نیست جز آنکه مایلید من بگویم نه و بتوانید اعلام کنید خود بیضایی مایل به نمایش فیلم نیست. من میگویم نه و بر عکس به شما معترضم که چرا حق نمایش فیلم مرا به وقتش زیر پا گذاشتید؟»
شاید وقتی دیگر
شاید وقتی دیگر فیلمی سینمایی ساخته بهرام بیضایی با بازی سوسن تسلیمی و داریوش فرهنگ به سال ۱۳۶۶ است که از روی فیلمنامهای به نام وقت دیگر، شاید… کارِ بیضایی ساخته شده است. داستان فیلم درباره مدبر، گوینده گفتار متن فیلمهای تلویزیونی، در نمایی از یک فیلم مستند همسرش کیان را در سواری مرد ناشناسی میبیند. با کمک کارگردان و تدوینگر مرد بیگانه را که عتیقهفروش است و حقنگر نام دارد میجوید. در دیدار با حقنگر درمییابد که زنی که در فیلم دیده ویداست که خواهر دوقلوی کیان و همسر حقنگر است. مدبر به بهانه ساختن فیلمی درباره آثار عتیقه همراه همکارانش به خانه حقنگر راه یافته و از کیان میخواهند که به جمع ایشان بپیوندد. کیان پس از دیدار ویدا پی میبرد که پدرشان در کودکی مرده و مادر نیز کیان را از سرِ تنگدستی سر راهی گذاشته و او را زن و مردی دیگر پروردهاند. کیان پس از ترک خانه حقنگر آسوده میشود که خود را بازیافته است.
باشو غریبه کوچک
باشو غریبه کوچک فیلمی است به کارگردانی و نویسندگی بهرام بیضایی در سال ۱۳۶۴. این فیلم در سال ۱۳۶۹ پس از پنج سال توقیف بر پرده رفت. این فیلم سه دهه پس از ساخت در بهار ۱۳۹۴ هم دوباره اکران شد. بهرام بیضایی در مصاحبهای با «ماهنامه سینمایی فیلم» درباره چگونگی شکلگیری ایده اولیه فیلم میگوید که در جریان سالهای جنگ، هرگاه به شمال کشور سفر میکرده و پناهندگان و مهاجران جنگی را که از جنوب کشور بدانجا مهاجرت کرده بودند، میدیده؛ از خود میپرسیده که اولین جنوبی که به شمال آمده، چه احساسی داشته، چه افکاری در ذهن او گذشته، چگونه حرفهایش را به دیگران منتقل کرده و چطور با آن محیط سازش پیدا کرده است؟ وی در همان مصاحبه میگوید که ایده اصلی فیلم «باشو غریبه کوچک» متعلق به سوسن تسلیمی است که مضمون اولیه فیلم باشو غریبه کوچک را در طرح کوتاهی، با بیضایی در میان میگذارد و بیضایی از او میخواهد که خودش داستان آن را بنویسد. سوسن تسلیمی داستان کوتاهی مینویسد که تفاوتهایی با فیلمنامه فعلی داشته و از جمله، تاکید بیشتری بر وقایع جنگ جنوب داشت. بیضایی که تصور میکرده در آن برهه، نیازی به چنین داستانی نیست، بر اساس همان طرح اولیه، داستان دیگری مینویسد و به کانون پرورش میدهد که مورد تصویب واقع میشود.
چریکه تارا
چریکه تارا فیلمی از ساختههای بهرام بیضایی فیلمساز ایرانی است. این فیلم که از ساختههای برجسته وی است پس از انقلاب ۵۷ توقیف شد و هیچگاه به نمایش عمومی در نیامد. این نخستین فیلم توقیفی پس از انقلاب و نخستین فیلم ایرانی در فستیوال کن است. چریکه تارا در بخش «نوعی نگاه» سال ۱۹۸۰ در این فستیوال به نمایش درآمد. بیوهزنی به نام تارا (سوسن تسلیمی) همراه دو کودک کمسن و سالش (گلبهار اسلامی و قربانعلی فلاحی) از ییلاق به کومهاش بازمیگردد. در راه میشنود که پدربزرگش مرده و در جاده جنگلی به مردی غریب (منوچهر فرید) برمیخورد که جامه تاریخی پوشیده و شتابان میگذرد. تارا میان میراث پدربزرگ شمشیری مییابد که نمیداند با آن چه کند؛ تارا میکوشد شمشیر را به جای داس درو به کار گیرد؛ اما شمشیر به این کارها نمیآید و تارا آن را به رودخانه میاندازد. تارا از نو مرد تاریخی را، که سرداری از تبار جنگجویان منقرض شده است، میبیند، که از آنها جز شمشیر پدربزرگ هیچ نشانی نمانده است. مرد تاریخی ناپدید میشود و تارا در موقع جزر دریا شمشیر را مییابد و آن را به مرد تاریخی میدهد؛ اما او که عاشق تارا شده است قادر نیست به دنیای خود بازگردد.
کلاغ
کلاغ فیلمی از بهرام بیضایی با بازی حسین پرورش، منوچهر فرید و پروانه معصومی است که- پس از کوشش نافرجام برای ساختنِ فیلم حقایق درباره لیلا دختر ادریس- در سال ۱۳۵۵ ساخته شد. در خلاصه داستان فیلم آمده: اصالت (حسین پرورش) در جستوجوی موضوعی برای ساختن یک برنامه تلویزیونی است که یک آگهی در روزنامه عصر میبیند که نوشته دختر جوانی گم شده و یابنده با نشانی مندرج در آگهی تماس بگیرد. عکس دختر گمشده به نظر اصالت آشنا میآید و میکوشد به یاد آورد که او را کجا دیده است. شبهنگام آسیه (پروانه معصومی) به دوره هفتگی همکاران میرود و موضوع دختر گمشده را به طور شوخیآمیز به میان میآورد. آسیه آموزگار مدرسه کر و لالهاست و در منزل خاطرات مادرشوهرش را مینویسد، که از خانواده اصیل و متجددی بوده است. اصالت به نشانی داده شده در آگهی میرود و متوجه میشود که نشانی مربوط به سی سال پیش است. آسیه نیز به موضوع دختر گمشده علاقه نشان میدهد. همکاران اصالت موفق میشوند با یک تلفن دروغین او را به تهیه گزارشی از آلودگی هوا بکشانند.
مادر در بازگفتنِ خاطراتش آسیه را به دورهای دور میبرد، به دیدار جاها و مردمی که دیگر نیستند. مادر در جوانی نامزدش را از دست داده و به ازدواجی کوتاه و بیعشق تن در داده و اصالت را، که فرزندخواندهاش است، در شلوغی زمان جنگ در بیمارستان یافته است. چندی بعد مادر با شنیدن خبر دروغ پیدا شدن دختر گمشده منقلب میشود و آسیه که بو برده که همه این مسایل با هم مربوط است به جستوجو میپردازد و در اتاق مادر عکس دختر گمشده را مییابد و میفهمد که گمشده همانا جوانی مادر است.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد