3 - 02 - 2025
قتل در خانه
مهدیه بهارمست- این روزها بار دیگر اخبار مربوط به زنکشی تیتر یک رسانهها شده است. براساس گزارشها طی دو هفته اخیر یعنی از ابتدای بهمن تا 13بهمن جاری، در شش شهرستان مختلف، هفت زن و دختر به دست مردان نزدیک خود، از جمله پدر و همسر به قتل رسیدهاند. این حوادث در شهرستانهای «اسدآباد»، «بروجرد»، «مراغه»، «کرمانشاه»، «شوشتر» و «پیرانشهر» رخ داده است. قبل از سال1400، آمارهای موجود از مقالههای دانشگاهی، قتل زنان و دختران را به طور میانگین سالانه بین 375تا450 مورد اعلام کرده بودند. در این آمار، استانهایی همچون «کردستان»، «خوزستان»، «ایلام» و «سیستانوبلوچستان» در ردههای بالاتری نسبت به دیگر استانها قرار داشتند. قتلهایی با انگیزههای ناموسی یا اختلافات خانوادگی در این مناطق بهویژه در استانهای ذکر شده، با نگرش مثبت نسبت به این جنایات رخ میدهد به طوری که متهمان به جنایتی که مرتکب شدهاند، افتخار میکنند. در یک تقسیمبندی کلی قتلهای ناموسی را میتوان به دو دسته درونخانوادگی و برونخانوادگی تقسیم کرد. قتلهای درونخانوادگی شامل به قتل رساندن فرد یا افرادی از اعضای خانواده توسط سایر اعضای همان خانواده، به تنهایی یا با مشارکت افراد بیگانه است. قتلهای برونخانوادگی قتلهایی هستند که با انگیزه انتقامجویی از متجاوزان به نوامیس و توسط فرد مورد تجاوز قرار گرفته یا خانواده او انجام میشوند. قربانیان قتلهای ناموسی درونخانوادگی معمولا دختران ازدواجنکردهای هستند که توسط پدر یا برادرشان کشته میشوند یا زنان متاهلی که توسط شوهر، برادر، پدر یا دیگر بستگان خود به قتل میرسند. این نوع قتل که به «قتل به خاطر شرف» هم معروف است، بهدلایلی همچون سرپیچی کردن از ازدواجهای اجباری، اصرار برای اینکه زنی بخواهد همسر آیندهاش را خودش انتخاب کند، برقراری روابط عاشقانه غیرمتعارف، خیانت به همسر، زنا و فرار از خانه که رفتارهای ضد ناموسی، بیعفتی، بدنامی و فضاحت تلقی میشوند، اتفاق میافتد. افرادی که مرتکب قتل ناموسی میشوند میخواهند با ریختن خون، آنچه را که «یک ننگ» میپندارند، پاک کنند.
اساسا ناموس، بیشتر یک پدیده جامعهشناختی است تا مسالهای فقهی و دینی. قتلهای ناموسی بیشتر از آنکه از دین نشأت گرفته باشند حکایت از نظام پدرسالاری دارد؛ نظامی که در آن زن حق خاصی ندارد و با پدر، شوهر و برادرش تعریف میشود. در جامعه پدرسالاری، علاوه بر عقاید غلط حاکم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شیوههای رفتاری زنان و عدم آگاهی از حقوق و جایگاه انسانی خود در جامعه، از دلایل اصلی سلطه مرد بر زندگی زن و از بین بردن حقوق مادی و معنوی وی و سرانجام ازخودبیگانگی او محسوب میشود. پدرسالاری یا واژه نزدیک به آن مردسالاری، توسط ماکس وبر، برای نشان دادن نظام قدرت در جوامع سنتی به کار میرود. در جوامع پدرسالار و در قالب خانوار، اقتدار، توسط وراثت اعضای مذکر خانواده انتقال پیدا میکند. تکرار هر روزه قتلهای به اصطلاح ناموسی و آماری حدود ۱۲۰۰فقره قتل ناموسی و تنها در 20سال گذشته ایران نشان از جامعه پدرسالاری است که میل به تغییر و گذر از آن با سرعتی کم پیش میرود. جامعه پدرسالار در ایران تا جایی پیش رفته که مردان در همه جا در مشاغل، سریالها، فیلمها و… جزو نژاد اول محسوب میشوند و زن جنس دوم است! زنی که پدر، عمو، برادر و پسرش میتوانند برای او تصمیم بگیرند و حقوق زن با این افراد تعریف میشود. این قانون نانوشته و این حق ناحق در کنار قانونهای نوشته شده و نابرابر زنان و مردان طی تاریخ به اسم مردان مهر خورد و همچنان نیز ادامه دارد.
وقتی پسران در خانوادهای بزرگ میشوند که قدرت برایشان تعریف میشود، این برتری، احساسی از مراقبت را در پسران خلق میکند و برایشان از کودکی نهادینه میشود، حس خود برتربینی که حق هر کاری را برای آنها تعریف میکند. مردان در این جامعه پدرسالارانه رشد میکنند و زنان ناموسشان محسوب میشوند که باید روی آنها غیرت داشته باشند و اینکه مبادا با کوچکترین اشتباهی غیرتشان لکهدار شود، زنان را به زندانیهایی بدل میکند که همیشه توسط همین ناظران و مالکان بهطور آشکار یا مخفیانه و حتی در قالب کلمات نظارت میشوند! این جامعه پدرسالارانه نیاز به تغییر اساسی و حرکت به سمت مدرن شدن دارد و ای کاش این تغییر با سرعتی بیشتر اتفاق بیفتد قبل از آنکه سرنوشت دلخراش عاطفهها، رومیناها، کانیها و…. باز هم تکرار شود.
ضعف قانون در برابر زنکشی
امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس و آسیبشناس اجتماعی در واکنش به اینکه در هر دو روز، یک زنکشی در ایران رخ میدهد به «جهانصنعت» گفت: ابتدا باید به ضعف قوانین اشاره کنیم. این رخدادها در استانهای سنتی و کمبرخوردار رخ میدهد. متاسفانه قوانین ما بهنوعی از خشونت علیه زنان حمایت میکند. بهنام آنچه ناموسپرسی و غیرت نام گرفته بهراحتی دختر یا همسرشان را نابود میکنند. چه کسی میآید ادعای مردهایی که زنان خود را به قتل میرسانند اثبات کند؟ در بسیاری از موارد سوءتفاهمها باعث چنین مواردی میشود.
وی افزود: در حوزه خشونت علیه زنان تنها مواردی را که رسانهای میشوند میبینیم و در خانوادهها وضعیت بحرانی است زیرا قانونی برای حمایت از زنان نیست و دختر یا همسر نمیتواند به مراجع قانونی شکایت کند چون در نهایت قانون از مرد حمایت میکند. از نظر فرهنگی چالشهای زیادی داریم و در این وضعیت رسانه ملی هیچ تحرکی از خود نشان نمیدهد. توجه داشته باشید که غیرت و ناموسپرستی یعنی باید از حقوق زنان دفاع کرد. اگر این حمایت وجود داشته باشد بسیاری از سوءتفاهمها رخ نمیدهد.
امیرمحمود حریرچی بیان کرد: قانون این اجازه را مستقیما به مرد نداده ولی هنگامی که مرد برای قتل دختر یا همسر بهانههای ناموسی میآورد، قاضی با نرمش برخورد میکند. در استانهای کمبرخوردار که اکثریت قتلها مربوط به این نواحی است میبینیم نهتنها قانون بلکه اهالی محله هم حق را به مردها میدهند و به بهانههای ناموسپرستی، قاتل یا فرد خشن را تشویق میکنند. ما نیاز به قانون حمایت از خانواده داریم ولی با این وضعیت همچنان روی زمین مانده است و گویا برای مسوولان اهمیتی ندارد. او ادامه داد: خشونت از خانواده شروع میشود و به خیابان میآید به همین دلایل جامعه ما خشن شده است. بحثهای اقتصادی اهمیت زیادی در این حوزه دارد ولی چرا بحثهای فرهنگی را فراموش کردهایم؟ رسانه ملی پاسخگو باشد. اخلاق در جامعه سقوط کرده و کسی به آن توجهی ندارد. دعوا و خشونت جای گفتوگو را در خانوادهها گرفته است.
این جامعهشناس در تحلیل علل کثرت زنکشی در ایران بیان کرد: در جامعه ما پسرکشی هم وجود دارد، اما نسبت به دخترکشی خیلی شدید نیست و کمتر به آن پرداخته میشود. بااینحال، نکته مهم آن است که انتخابهای رفتاری در یک بستر تاریخی-اجتماعی شکل میگیرد یعنی باید یک پیشینه تاریخی وجود داشته باشد که پدر به موجب آن احساس کند اجازه دارد دست به چنین رفتارهایی بزند.
وی با اشاره به انتظار جامعه سنتی از مردان گفت: در این نوع نظم، پسر ولیعهد پدر محسوب شده و میتواند در امور اقتصادی و معیشتی به او کمک کند و به همین دلیل قتل پسر از دست دادن سرمایه محسوب میشود اما در نظم جنسیتی دختر ناموس شمرده شده و باید ارزشهای جنسیتی را رعایت کند. اگر دختر این ارزشها را رعایت نکند، شرف مرد زیر سوال میرود. به همین دلیل رفتارهای دختر تنها مربوط به خودش نیست و در این نظم، آبرو و شرف خانواده را زیر سوال میبرد. وقتی به تاریخ و سفرنامههای کشورمان و… نگاه کنید، زمانی که درباره دختر صحبت میشود، جامعه از مردان خانواده انتظار دارد دختر را در نظم جنسیتی مورد انتظار نگهداری کند یعنی دختر باید در چارچوب رفتاریای قرار بگیرد که در این نوع نظم برای او در نظر گرفته شده است. دختری که با مردان غریبه قرار میگذارد یا از خانه بیرون میرود یا به حرف خانوادهاش گوش نمیدهد، با بازدارندههای اجتماعی مواجه میشود که اصلیترین آن زیرسوالبردن شرافت خانواده است.
این روانشناس اجتماعی ادامه داد: در دوران مدرن اما سیستم اجتماعی بهگونهای تغییر کرد که تحصیل زنان آزاد شد و آنها به استقلال اقتصادی دست یافتند. همه این موارد با نظم جنسیتی که در گذشته وجود داشت، در تعارض قرار گرفت. به این معنی که زن دارای استقلال اقتصادی و تحصیلات عالیه نمیتواند حافظ شرافت خانوادگی به معنایی باشد که در نظم جنسیتی سنتی وجود داشت. به همین دلیل هم این نظم سنتی در شرایط گذار قرار گرفت. وضعیتی که امروز مشاهده میکنیم ناشی از آن است که برخی حافظان نظم جنسیتی سنتی به مردان خانواده فشار اجتماعی وارد میکنند تا زنانی را که خارج از این نظم جنسیتی عمل میکنند، به چارچوب گذشته بازگردانند و آنها را وادار سازند مطابق همان سیستم ارزشی هنجاری جامعه سنتی رفتار کنند.
وی افزود: کاربرد الفاظی مانند بیغیرت، بیناموس و… برای آن است که مرد به این نتیجه برسد به زنانی که در نظم سنتی تحت مالکیت او تعریف شدهاند، باید فشار وارد کند تا به چارچوب ارزشها و هنجارهای سنتی بازگردند اما اگر زن به این خواسته تن ندهد، مرد با پشتوانه قانونی که بر اساس همان نظم نوشته شده است، میتواند از خشونت استفاده کرده و حتی آن زن را حذف فیزیکی کند. عاطفه فردی مرد میتواند تحتتاثیر فشار اجتماعی قرار گیرد، بهویژه اینکه در نظام ارزشی جنسیتی ما از مرد انتظار میرود که به جای گوشدادن به عاطفه خود به مسوولیتهای اجتماعی که روی دوش او گذاشته شده مانند حفظ شرافت خانواده، قبیله و… اهمیت دهد. در واقع مردها هم در این نظم جنسیتی اگر به آنچه مورد انتظار است عمل نکنند، با تنبیههای اجتماعی مواجه میشوند؛ از طردشدن گرفته تا تحقیر و توهین.
حریرچی در پایان توضیح داد: در چنین فضایی با وجود عاطفه پدری اما انتظار میرود به جای عواطف شخصیاش، وظیفه اجتماعیاش را در اولویت قرار دهد. او تاکید میکند که مساله اصلی، اصلاح نظم جنسیتی سنتی و این نگاه سنتی به زن در قانون و فرهنگ جامعه است. در واقع باید این موضوع پذیرفته شود که آنچه به گذشته تعلق داشته، نمیتواند در جامعه جدید که وضعیت زنها در آن کاملا تغییر کرده است، همچنان حفظ شده و به همان شکل رعایت شود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد