20 - 02 - 2023
قصه پرغصه روزگار
علیرضا امیرپور*
کنفوسیوس حکیم حق داشت که وقتی از او پرسیدند اگر امپراتور شود چه خواهد کرد، پاسخ داد شروع به نوشتن یک لغتنامه خواهد کرد که مفاهیم را به کلمات برگرداند زیرا وقتی انسانها زبان یکدیگر را نمیفهمند چگونه ممکن است با یکدیگر تفاهم پیدا کنند؟ و این قصه پرغصه روزگار ماست. متفکران و صاحبان قلم و هنر و بیان در این کشور تحمل شنیدن سخن مخالف را نداشته و به انواع مختلف سعی در خاموش کردن طرف مقابل کردهاند. چسباندن انگهای مختلف و انتساب اتهامهای گوناگون و تخطئه شخصیت از جمله مصادیق این جنگ روانی است. این مساله باعث شده است که عظیمترین سرمایههای فکری و فرهنگی جامعه ما در طول تاریخ در محاق فراموشی و انزوا قرار گیرند.
مگر نه اینکه مولویها، حافظها، خیامها، عینالقضاتها، حلاجها، غزالیها، شهیدثانیها، شیخطوسیها، علامه حلیها، سید جمالها، شریعتیها و… در زمان خود با انواع سب، دشنام و اتهام و حملات روبهرو شدند.
چرا روشنفکران و صاحبان قلم و اندیشه در این کشور زبان یکدیگر را به سختی میفهمند؟
چرا این کشور از تجربههای تاریخی خود درس نمیگیرد و همیشه تاریخ در حال آزمون و خطا است؟ آری باید با تاسف اقرار کرد ملتی که تاریخ خود را فراموش کند جریمه او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربههای تاریخی را دوباره تجربه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آزمودهها را از نو بیازماید زیرا که «به ز تجربه آموزگار نیست». البته باید تاکید کرد نقد افکار و افراد و نشان دادن نقاط ضعف و قوت اندیشهها امری پسندیده است ولی رعایت عدالت و انصاف نباید هیچگاه فراموش شود.
به قول دکتر شریعتی که گفت: «قضاوت هرکس برجستهترین نشانه شخصیت اوست.» امید است عموم مدعیان صحنه فرهنگ و سیاست به پیروی از اسطوره همیشه تاریخ مولی موحدین علی علیهالسلام که به دشمن تا دندان مسلح خود «عمربن عبدود» نیز کوچکترین بیاحترامی روا نداشت، با رعایت انصاف و حقمداری و با زبان لین و جدال احسن با مخالفان و منتقدان خود برخورد کنند.
شاید اگر فرصتی پیدا میشد و اندیشه میکردیم در جستوجوی چرایی این همه نفرتپراکنی برمیآمدیم. سخنان ما آکنده از خشم است و خشونت. داوریمان درباره دیگران با غبار کینه پوشانیده شده است. بیمحابا داوری میکنیم آنقدر به دشمنپنداری و دشمنانگاری عادت کردهایم که خودمان را نیز به دست فراموشی سپردهایم. تصویرهایی که ترسیم میکنیم سرشار از نگاه منفی است. هرکس که با ما نیست دشمن ماست. هرکس جز ما بیندیشد برخطا است. هرکس جز ما را بخواند دچار اشتباه است. مرزهای خودی و ناخودی که ترسیم میکنیم پایانی ندارد. نفرتی که در واژهها جای میدهیم به انتها نمیرسند. گویی ما قاصدکهای خشم و خشونت و دشمنی و کینهورزی شدهایم. برای بیان این خشم هیچ مرز و محدودیتی هم نداریم. هر کس در دایره فکری ما نمیگنجد در دایره دشمنان جای میگیرد و هر کس که در این دایره جای داده شد دیگری هیچ حریم امنی ندارد. تهمت و توهین و افترا مرزی ندارند. برای بیان دیدگاههای فرهنگی از واژههای نظامی بهره میجوییم یا سنگربندی میکنیم یا بمباران و یا هجوم و حمله. برای بیان نظرات سیاسی از درهم کوبیده شدن و پوزه به خاک مالیدن و له کردن و زیر پا گذاشتن بهره میگیریم. هر کس که با ما نیست درهم شکسته است و ناتوان و بیبنیاد و هر کس با ماست پراز افتخار است و قهرمانی و رشادت. هر کس که باماست منبع نیکی است و پاکی و هر که با ما نیست سرچشمه شر و فساد. هر کس با ما زاویه داشت دشمن است و بیگانه و یا ابزار دست بیگانه و هر که با ما بود خودی است و هر خودی هم درست است و نیکاندیش. برای ایجاد دشمنی و کینهورزی و نفرتپراکنی هیچ پردهای در کار نیست. اگر به پیشینه فرهنگی خویش افتخار میکنیم آیا این روند و رفتار به تقویت بنیان فرهنگی میانجامد؟ آیا با این روند فرهنگ و اخلاقی باقی میماند؟ آیا با این روش مایی میماند که با دیگران بجنگد و بر طبل پیروزی بکوبد؟ گاهی که اسیر نفرتپراکنی میشویم بیش از آنکه به دیگران زیان برسانیم خویش و روح خویش را آزرده میکنیم. نفرتپراکنی ما را در خودمان میکشد. روح خودمان را اسیر میکند. آرامش خودمان را میزداید. آسایش روان ما را از ما میگیرد. نفرتپراکنی جانها را میمیراند. ما را اسیر خشم و نفرت و بدخواهی میکند.
امروز جامعه اسلامی ما بیش از گذشته نیازمند آرامش و اعتدال است. بادهای تند خشونت، ارعاب و تهدید درخت انقلاب شکوهمند اسلامی را
تکان میدهد.
آنانی که دل به ایرانی آباد و آزاد بستهاند و خود را وارث خون پاک هزاران شهید سرافراز وطن میدانند باید بیشتر از دیگران در زمینه ایجاد آرامش در جامعه مشارکت و فعالیت داشته باشند.
* مدرس دانشگاه
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد