6 - 12 - 2022
لبریز از شوق تئاتر
سپیده سرمدی- در خانه هنرمندان ایران، روی سالنی از تماشاخانه ایرانشهر برای همیشه نام اوحک شده است؛ نامی بر سینه صحنهای از صحنههای تئاتر ایران که خانه او بود؛ وی که از این خانه قصههای زیادی را جاودان کرد و آدمهای بزرگی را به روزگارش تحویل داد.
اهالی تئاتر مشتاق و بیتاب تماشای آخرین نمایش او، زندگی گالیله بودند که رفت، نمایشی که او میگفت وصیتنامه زندگی هنریاش خواهد بود.
سرانجام حمید سمندریان در یک صبحگاه داغ تابستانی رفت تا شاگردانش در حسرت تماشای این آخرین آثر او یا به قول خودش وصیتنامه هنریاش بنشیند، شاید که این حادثه کنایهای است از زندگی هنرمند در عین نبودنش و دوستداران تئاتر و شاگردان او را برآن میدارد که زندگی سمندریان را مرور کنند نه وصیتنامهاش را.
پنجشنبه عصر اما در سوگ استاد بیمثال تئاتر ایران نه تنها خانهاش محل گردهمایی دوستدارانش بود که در خانه جانش؛ خانهای که نفسهایش به بودن آن اعتبار بخشید. تئاتر شهر، هم هنگامهای از حضور هنرمندان برپا بود؛ هنگامهای در سوگ رفتن مردی که با وجود کهولت و بیماری تا دو هفته پیش از رسیدن مرگ به تماشای تئاترها میرفت و لبریز از شوق تئاتر بود.
حمید سمندریان، کارگردان، نویسنده و مترجم تئاتر و سینما در سال ۱۳۱۰ به دنیا آمد. در کمال شگفتی تحصیلات دانشگاهیاش را در آلمان در رشته مهندسی شوفاژ سانترال به پایان برد اما همان دوران تحصیلاتش در آلمان بزرگترین نقش را در زندگی هنریاش و انتخاب تئاتر بازی کرد.
وی پیش از ترک ایران به گفته خودش به موسیقی و تئاتر هر دو علاقهمند بود و ویلون را نزد محمود ذوالفنون میآموخت.
در آلمان اما طی شش سال به صورت آکادمیک تحت آموزش ادوارد مارکس که یکی از استادان برجسته تئاتر بود اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را آموخت و همزمان در آلمان به صورت حرفهای مشغول به کار تئاتر شد و وقتی به ایران بازگشت انتخاب حرفهایاش را بین تئاتر و موسیقی انجام داده بود.
وی فعالیت هنریاش را در کنار همسر همحرفهاش، هما روستا از سال ۱۳۴۰ با ترجمه کارگردانی نمایش تلویزیونی «جراحی پلاستیک» نوشته پیر فراری آغاز کرد و تا روز درگذشتش ۵۰ سال در ایران فعالیت تئاتری پایدار و تاثیرگذار داشت.
بسیاری از هنرمندان مطرح ایران از شاگردان او محسوب میشوند. دقیقتر این است که اگرچه او شاگردی عبدالحسین نوشین را- به عنوان پدر تئاتر ایران- کرده بود اما پس از او هیچ نامدار و تازهکاری را در عرصه تئاتر ایران نمیتوان سراغ گرفت که به نوعی شاگردی سمندریان را نکرده باشد. از این جمله گوهر خیراندیش، رضا کیانیان، میکائیل شهرستانی، احمد آقالو، کیومرث مرادی، پرویز پورحسینی، گلاب آدینه، مهدی هاشمی، سعید پورصمیمی، مریم معترف، سوسن تسلیمی، فریبرز عربنیا، امین تارخ، محمد رحمانیان، محمد یعقوبی، امیر جعفری، فردوس کاویانی، مهران مدیری، خسرو سینا، میرطاهر مظلومی، پیام دهکردی، پارسا پیروزفر، نوید فرید، شهاب حسینی، حامد کمیلی، حامد بهداد، نگار فروزنده، یوسف تیموری، رابعه اسکویی، مجید صالحی، فرزاد حسنی، قطبالدین صادقی، علیرضا اشکان، حمید فرخنژاد، الیکا عبدالرزاقی، حمید میهندوست، آشا محرابی، ایرج راد، انوشیروان ارجمند و… هستند؛ فهرست بلندبالایی که بدون آن تئاتر ایران از اساس وجود نخواهد داشت.
آخرین اثری که از او به صحنه تئاتر رفت، نمایش ملاقات بانوی سالخورده بود در سال ۱۳۸۶٫ او کم و گزیده کار میکرد. زندگی گالیله که هرگز فرصت به صحنه بردن آن را پیدا نکرد هم از این دست بود؛ نمایشی که سمندریان دربارهاش گفته بود: زندگی گالیله در واقع افراطیترین درامی است که دوست دارم آن را اجرا کنم، اما شرایط بهگونهای نیست که بتوانیم زندگی او و سکوت تحمیلی ۵۰ سالهاش را اجرا کنیم.
از آنجا که اعتراضات ریز و طعنههای اندک من در نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» مضر شناخته نشده و همینطور با اصراری که به ادامه کارم وجود دارد، بار دیگر وسوسه شدم تا نمایش «زندگی گالیله» را به عنوان وصیتنامه زندگی هنری خود اجرا کنم.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد