6 - 10 - 2017
لزوم حمایت بخش دولتی
تئاتر خصوصی در ایران همواره یکی از موضوعات چالشبرانگیزی بوده که درباره آن نظرات مختلفی مطرح است. بسیاری معتقدند اصولا امکان وجود تئاتر خصوصی به معنای واقعی در ایران ممکن نیست و از سوی دیگر عدهای، گسترش تماشاخانههای کوچک و خصوصی در سالهای اخیر و اجرای گروههای تئاتری بدون دریافت کمک هزینه از سوی دولت در این سالنها را به عنوان تئاتر خصوصی پذیرفتهاند و به شدت طرفدار آن هستند اما فارغ از اینکه تعریف تئاتر خصوصی چیست و آنچه به عنوان تئاتر خصوصی میبینیم چقدر اصالت دارد؛ باید پذیرفت که بخش عمدهای از هنرمندان تئاتر این روزها در تماشاخانههای خصوصی مشغول فعالیت هستند. اگرچه اخیرا اکثر سالنهای باسابقه تئاتر خصوصی که با بودجه محدود فعالان تئاتری تاسیس شده، همزمان با شکلگیری سالنهای تئاتری بزرگتر و مجللتر همچون «تئاتر مستقل تهران»، «پالیز» و «شهرزاد» یا به ورطه تعطیلی کشیده شدهاند یا به سختی ادامه حیات میدهند. این در حالی است که بسیاری از تماشاخانههای خصوصی نسل اول در ابتدا بدون در نظر گرفتن سود مالی اقدام به راهاندازی سالن کردند که از همان ابتدا هم به دلیل نداشتن برنامههای بلندمدت و هدفمند میشد خطر انحراف از مسیر اصلی را در آنها پیشبینی کرد. کیانوش بابادی، مدیر و موسس تماشاخانه پندار که اکنون حدود چهار ماه است به کلی تعطیل شده است، فعالیتهای صورت گرفته طی دوسال برپایی این تماشاخانه را با وجود امکانات اندکش مناسب و رضایتبخش توصیف میکند که به سهم و توان خود توانسته بود در این مدت بخش مغفول مانده تئاتر را پوشش دهد.
او در توضیح چرایی بازماندن تماشاخانه پندار از فعالیت و فاقد اعتبار شدن آن، به مناسب نبودن موقعیت جغرافیایی این تماشاخانه و مشکلات مالی و عدم حمایتهای دولتی اشاره میکند و میگوید: زمانی که دیگر قادر به تامین هزینههای تماشاخانه نبودم، به هر ارگان مربوطهای که ممکن بود این مساله اندک ارتباطی به آن داشته باشد، مراجعه کردم اما از کوچکترین حمایتی دریغ شد. این درحالی بود که من در ابتدای کار، آینده پندار را بد نمیدیدم چون در زمانی بسیار کوتاه و با بودجه بسیار اندک تماشاخانه را سرپا نگه داشتیم و باتوجه به این شرایط، خصوصا استقبال دانشجویان تئاتری کمبضاعت از این تماشاخانه بد نبود و یکی از اهداف پندار هم اساسا پشتیبانی از گروههای تئاتری کمبضاعت بود.
دلیل بیانگیزگی تماشاخانههای کوچک خصوصی
این فعال تئاتری ضمن گلایه از نگاههای مغرضانه و به قولی از بالا به پایین مدیران و عدهای از فعالان و هنرمندان تئاتری به تماشاخانههای خصوصی کوچک، نقش سالنهای کوچک تئاتری را برای میدان دادن به گروههای جوان و نوپای تئاتر و آماده کردن آنها برای ورود به عرصههای بزرگتر یادآور میشود و اظهار میکند: امیدوارم اگر قرار است دلسوزی برای تئاتر صورت بگیرد صرفا برای تئاتر باشد و نه چیز دیگری.
علامت سوال منشأ ورود سرمایههای نجومی به تئاتر
شاهین چگینی، مدیر تماشاخانه مشایخی یکی از دلایل چنین اتفاقی را در ورود سرمایههای عجیب و غریب و نجومی به تئاتر میداند که منشأ آنها مشخص نیست.
او در این رابطه میگوید: «بهعنوان مدیر یک تماشاخانه خصوصی و بهعنوان رییس هیاتمدیره انجمن صنفی تماشاخانههای ایران، رسما اعلام میکنم، تئاتر توجیه اقتصادی برای ورود این همه سرمایه کلان را ندارد، حال اینکه به راحتی این سرمایههای هنگفت وارد تئاتر میشوند، حداقل باید یک علامت سوال در ذهن ما ایجاد کند که چه اتفاقی درحال رخ دادن است و این کار چه آیندهای دارد؟» به گزارش ایلنا عضو انجمن صنفی تماشاخانههای تهران درعین حال که ضرورت وجود و تاسیس سالنهای بزرگ تئاتری را نفی نمیکند، تاکید دارد: این اتفاق ظاهرا به نفع فضاهای تئاتری تمام میشود اما باید در کنار اینها این پرسش را هم مورد ارزیابی قرار دهیم که این جریان باعث میشود برای بدنه اصلی تئاتر چه اتفاقی بیفتد و اساسا از تماشاخانههایی که با بودجه شخصی و صددرصد خصوصی اداره میشوند چه حمایتی صورت میگیرد تا بتوانند در این بازار دوام آورند؟ متاسفانه در حال حاضر فضا منحرف شده و تماشاخانهها دیگر صددرصد خصوصی نیستند و برخی با نیتهای خاص خود وارد عرصه شدهاند و آسیبی به تئاتر خواهند زد که جبران آن در آینده دشوار خواهد بود.
چگینی همچنین درباره وضعیت تماشاخانه مشایخی میگوید: تماشاخانه مشایخی اگرچه هنوز فعالیت میکند اما دیگر آن کیفیت سابق را ندارد چراکه مثلا حدود چهار سال پیش ما حدود ۵۰ تا ۶۰ درخواست اجرای نمایش در ماه داشتیم که حتی فرصت نمیکردیم به این درخواستها رسیدگی کنیم ولی امروز این آمار به چیزی در حدود ۱۰ درخواست نزول کرده است بنابراین حتی تماشاخانه مشایخی هم که بنا به موقعیت جغرافیایی که دارد و به دلیل نزدیکی به تئاترشهر همچنان مورد اقبال گروههای دانشجویی است؛ از این مشکل در امان نبوده است.
او، حمایت بخش دولتی و ارگانهایی همچون شهرداری از تماشاخانههای خصوصی را ضروری میداند چراکه به عقیده او در غیر اینصورت تماشاخانههای خصوصی مجبور هستند برای اینکه چراغشان روشن بماند به هر اتفاقی در تئاتر تن بدهند. به این معنی که مدیران سالنها ناگزیر خواهند بود برای حفظ تماشاخانه فارغ از اینکه کارها دارای چه سطح و کیفیتی هستند سالن اجاره دهند و این خود باعث میشود به ابزار متفاوتی برای جذب مخاطب دست بزنند کما اینکه تماشاخانههای بزرگتر هم برای رقابت با هم ناگزیر هستند به این راه کشیده شوند.
هنرمندان، بهرهمندان اصلی تماشاخانههای خصوصی
مدیر تماشاخانه مشایخی با بیان اینکه نفع اصلی تماشاخانههای خصوصی نصیب هنرمندان شده است، ضمن گلایه از رفتار برخی از هنرمندان درمقابل تئاترهای خصوصی میگوید: «هنرمندانی که همواره با مشکل فضا و مکان اجرا مواجه بودند امروز به یمن گسترش تماشاخانههای خصوصی میتوانند به راحتی نمایشهای خود را اجرا کنند و بعضا به لحاظ مالی هم از سود خوبی بهرهمند میشوند ولی متاسفانه نه تنها شاهد کمترین حمایتی از سوی آنها نبودیم بلکه بعضا شاهد یک نوع عجیبی از سهمخواهی و تخریب از جانب هنرمندان در برابر تماشاخانههای خصوصی هستیم. اخیرا هم شاهد بودیم کارگردانان صاحبنامی موضعگیریهای عجیب و غریبی نسبت به مدیران تماشاخانههای خصوصی داشتهاند و بعضا علیه تئاتر خصوصی شروع به صحبت و صدور بیانیه کردهاند و این حقیقتا برای من عجیب بود که چرا علیه این بخش خصوصی که برای هنرمندان بستری را فراهم کرد تا در سال چند اجرای تئاتری داشته باشند، چنین موضعگیری میکنند!»
آسیبی که تعطیلی تماشاخانههای خصوصی به تئاتر میزند
چگینی با اشاره به تبعات ناخوشایندی که از مشکلات مالی سالنهای خصوصی تئاتر منتج میشود، یادآوری میکند: اتفاق بدتری که رخ داده؛ این است که ما با جنس جدیدی از تماشاگر مواجه میشویم، زمانی که از اصالت تئاتری فاصله میگیریم و ناگزیریم گیشه را تامین کنیم و به هر قیمتی تماشاگر جذب کنیم، مجبوریم به ابزارهایی پناه ببریم که صددرصد تئاتری نیستند؛ به نحوی که تبلیغات تئاتر امروز با تبلیغات پپسی و کوکاکولا برابری میکند و این جنس خاص تماشاگری را میآورد که صرفا به دنبال این است که با فلان بازیگر چهره عکس بگیرند و اینها پلهپله آن اتفاق ناخوشایندی که آسیب اصلی خود را به تئاتر وارد میآورد، رقم میزند.
ناگزیری تماشاخانههای بزرگ و مجلل از تمرکز بر نمایشهای پرفروش
میلاد شجره، مدیر اجرایی تماشاخانه موج نو که چندی پیش تعطیل شد، نیز معتقد است: درحال حاضر نسلی که تماشاخانههای خصوصی را اداره میکند، ناچار است بیشتر به فروش گیشهاش اتکا کند و طبیعی است باتوجه به ذائقهای که در حال حاضر مخاطب دارد، نمایشهایی فروش داشته باشند که ممکن است از نظر بسیاری از تماشاخانهدارها یا دانشجویان و فعالان تئاتری خوش نیاید. در حال حاضر تماشاخانههای بزرگ و مجللتر باید تمرکز خود را برای کارهایی بگذارند که فروش بیشتری دارد تا به این طریق بتوانند هزینههای خود را تامین کنند. اگر تماشاخانهای بخواهد خلاف این مسیر پیش رود، کار دشواری خواهد داشت که نمونه آن، تماشاخانه «موج نو» بود که جدا از موقعیت جغرافیاییاش که عدم مرکزیت آن بود، به سمت نمایشهای پرفروش هم نرفت و البته شرایط کافی هم برای تئاتر گیشه به آن مفهوم نداشت یعنی دارای یک سالن کوچک با امکانات محدود بود اما اساسا ارادهای هم برای این موضوع نداشت.
او تنها راهحل برونرفت از این بحران را ورود دولت به این عرصه عنوان میکند و میگوید: دولت باید برای تماشاخانههایی که نگرش متفاوتتری نسبت به تئاتر دارند و مخاطب حرفهای تئاتر را تقویت میکنند، سوبسید قائل شود. در غیر اینصورت کار این تماشاخانهها غیرممکن یا خیلی دشوار خواهد شد.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد